شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۸

شروع جدید

شروع جدیدی 

تازه پس از پنجاه روز گشت وگذار دور ااروپا به همرا بچه ها  بر گشته بودم  خانه دیگر أن خانه نبود گویی گرد مرگ روی أن پاشیده بودند 
خدمتکار تازه  خانه را ترک کرده بود  همه چیز در یک سکوت بود آرامشی قبل از طوفان .
تعداد مجلات وروزنامه ها که رسیده بود ونامه ها روی میز قرار داشت دو عدد دعوتنامه از طرف (خانه دیور )برای نمایش جدید ومدهای تازه  !!!اهه مارا چه به این خود نماییها !!معلوم شد هرکسی که عضو کلوپهای رنگ ووارنگ باشد این بیزنس ها آدرس اورا میگیرند وبرایش دعوت نامه میفرستند  نوعی زندگی تازه به دوران رسیده گرد مارا احاطه کرده بود وهمسر نازنینم عضو کلوپ شاهنشهی وواریان بود  
مجله ها را ورق میزدم زن روز /اطلاعت بانوان /کیهان بچه ها/مجله تماشا ودانشمندوروزنامهای شبانه اطلاعت وکیهان  مادرم نگاهی به تیتر آنها مینداخت وسپس از آنها برای کف گنجه ها استفاده میکرد .
زن روز مقاله مفصلی راجع به یاسر عرفات نوشته بود ! همان مرد نوظهور که در صحرای سینا  مثلا بعنوان اعتراض برای غصب زمینهای سر زمینش اما درواقع  تربیت تروریستی به جوانان خود باخته وطبیعی است که حامی او چه کسانی بودند  ودر نسخه بعدی زندگی لیلا خالد  زنی مبارز وهمراه وهمدست یاسر خان .
دکتر علی شریعتی  مشغول درس ووضع بود وسیل دختران وپسران بسوی مساجد روان !
خواهر همسرم ناگهان هوس کرده بود که برای قرائت قران بخانه خانم قرائتی برود  بنا براین هنگامیکه بخانه ما میامد  رادیو تلویزون میبایست خاموش باشند   اینها آلات لهو پلعب بودند !!!!!دست به چیزی نمیزد خانه ما نچس !!!بود من نماز نمیخواندم همسرم می میخورد  آقای واعظ بالای منبر در مچد !!!گفته بود  که حتی خانه بررارتان  هم میرید اگر نماز خوان نیستند چیزی نه بخورید ونه بنوشید !!! (مسجد وبرادرتان ) از لهجه کردی استفاده میکردند 
قدسی خانم مسعودی  سر دبیر مجله بانوان  ناگهان دچار وحی  درونی شده وحال بدون بسم الله وخواندن قل حوالله هیچ کاری را شروع نمیکرد  ؟!.
همسر راننده ما که زنی مثلا باسواد بود بمن میگفت اگر نذری ونیازی داری یکصدو پنجا قلحوالله بخوان وبرای مجلسی بفرست؟!مجلسی ؟کدام مجلسی نکند همان بنیان گذار بحارالنوار که من یکهزار لعنت برایش نذر کرده بودم ؟!
همه چیز عوض شده بود احساس غریبی داشتم  چمدانهارا باز نکن باید بروی واین ندای درونیم بود خوشبختانه اجازه خروج دائم از همسر عزیزونازنینم داشتم !آیا بخاطر داشت !
بوی بدی به مشامم میرسید  .
مادرجان  ’من وبچها بخارج میرویم شما با ما مایید؟
نه!یک آدم عاقل و درست وحسابی وطنش را رها نمیکند بعلاوه توالتهای آنجا کثیفند وخودشات نجس هستند !!!
ایوای مادرجان  مغز شمارا هم شستند؟ 
اما ما میرویم  اینجا بوی بدی میاید مهم نیست چه بر سر ما خواهد آمد اما میرویم !.
سال پنجاه وپنج بود آخرین نوروز را درایران گذراتدم وبرای همیشه از دیار دوست  رفتم  با انبوهی از خاطرات  دوهزار حلد کتابم را بجای گذاشتم درعوض مقداری نوار وچند صفحه موسیقی با خودم بیرون آوردم سکه ها طلای آقارا باو پسدادم یعنی از من پس گرفت  تنها چند دست لباس درون چمدانم گذاشتم حتی پالتوی پوستم را نیز بجای گذاشتم !
خوب کسی چه میداتد شاید رۆزی برگشتم و.....آنروز زمانی رسید که همه چیز ویران شده بود مردم تغییر شخصیت وقیافه داده بودند تازه  نقش خودرا  عوض کرده عده ای به طبیعت ذاتی خود بر گشتند شورش شد شاه بیمار رفت ومن گریستم 
هنوز هم میگریم
پایان 
ثریا/اسپانیا/۳۰نوامبر۲۰۱۹میلادی 

جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۹۸

روی خاک

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
---------------------------------------------
روز شکر گذاری ویک دلنوشته !!

اگر جنگی در گیرد ؟ واگر جنگها همچنان ادامه داشته باشند ؟!  آهای کسانیکه دم از بشر دوستی میزنید  هر اتفاقی را  از دید بسر دوستانه  مینگرید  أیا به آنچه میگویید اغتقاد دارید ؟  آیا آنکه فریا دمیزند   قریادهایش دلخراش تا آسمان میرود بگوش کر شما  صدمه میزند ؟‌ نه درگوشهای ناشنوا طنینی ندارد  چه کسی با دیگری هم آوا است همه کم کم دارند ازهم دور میشوند جنون آ|دمکشی درمیان مردم از هر زمانی بیشتر اوج گرفته همه چیز به رنگ خون است حتی شرابی که مینوشیم <

حال امروز من در میان این سایه های زشت باید روی همه چیز را بپوشم  کمتر از آنچه بر من گذشته حرف زده ویا میزنم تنها مینویسم گویی این گوش بیشتر میشنود تا گوشهای  زنده .
دراین اینجا شناخت  ما  ومیدان جغرافیایی ما  باندازه یک زمان  اختلاف دارد  حال تبعیت را پیشه کرده وبا آنها راه میرویم اما بیگانه وار  هیچ کس با کسی دوست نیست  آنها باهمند با ما بیگانه و.....تنها همه چیز زیر غبار وخاک فرو رفته است  وروی همه چیز را با پارچه های وملافه ها \پوشانده ام گویی کسی دراین خانه نیست .

روز گذشته آینه اهدایی پسرم رسید ! این آیننه بیشتر بدرد یک خانه بزرگ اشرافی ویا یک کاخ  میخورد تا خانه کوچک من  ! چهار نفر مجبور شدند آنرا بالا بیاورند وهنوز جایی برای نصب آن پیدا نکرده ام دیوارها همه از مقوا وکچ وخاک پوک درست شده اند .  بی اختیا ر برای مینو یک آمرزش فرستادم  او که بیصدا درلندن زیست وبیصدا مرد همیشه روی همه چیزرا  مجبور بود بپوشاند چون جایی نداشت وده روز جنازه اش روی تنها کاناپه   که هم تختخواب او بود وهم محل نشستن او  بیجان افتاده بود وخواهرش اول ساعت وانگشتر طلای اورا برداشت واز درب خانه بیرون زد  تا چند نفر از شهرداری آمدند وجنازه اورا بردند به کجا؟ نمیدانم !  این دنیا ی امروز ماست .
ماکه با کمک دوستان خوب سوسیالیست وکمونیست خود در منجلابها زندگی میکنیم وخودشان که برای زحمتکشان سینه چاک میدادند  در قصرهای بزرگ  به تماشای خریت های دیگران  نشسته اند  همه \انها که اشعارشان وفیلمهایشان ونوشته هایشان وترجمه هایشان در باره بشر وبشر دوستی بود !!‌ آنها هیچگاه باین دنیای جهنمی که زیرپای ماست نیاندیشیدند  تنها فاجعه فقر ونداری برایشان مهم بود  آیا درآنها روح انسانی وجود داشت ویا دارد ؟ همه فاقد روح انسانی وهمه هیولاهایی گرسنه که هوز میدوند تا بیشتر جمع کنند .

از دوران  آوارگیم بیشتر از چهل سال گذشته  خانه به دوش ! نیمی از زندگیم در خانه های دیگران بباد رفت ویا در کنج گاراژ آنها دارد خاک میخورد ومن ...؟ من مجبور هستم هرروز خاک روی این اثاثیه را بتکانم درحالیکه هیچ به دردمن نمیخورند تنها دکور هستند ! 
سر زمینها با یکدیگر دست بگریبان هستند  وهر ساعت وهر دقیقه وهر روز انسانهای بیشماری کشته وبرخاک میافتد دیکاتورها قدرت بیشتر ی دارند  آنها همه از گرسناگانی هستند که درزمانهای قحطی وجنگها زیسته اند فرقی ندارد درکدام قاره وکدام  سر زمین   وکسانی که  زندگیشان را هرروز در جبهه ها ویا در حال آماده باش میگذرانند  بعضی ها به مرز دیوانگی میرسند ویا بمرز خودکشی  چه غم ارباب بوقلمو ن را بخشید وبا سربازانش پوره کدو حلوایی خورد  یک نمایش تهوع آور . 
بدبختی این است که همه چشم به دست او  ورفتار واعمال او دارند ونمیدانند که در \پشت او چه کسانی ایستاده اند او جتی فدرت نانخوردن خودرا نیز بدون اجازه آن  ارواح ندارد وما تا چه حد کودکانه میاندیشیم .
آن یکی درمیان خشت های طلاییش غلط میخورد وبرایش مهم نیست که در کنارش هرساعت وهر دقیقیه یک شلیک صورت میگیرد  مهم نیست  آنکه شلیک میکند به وظیفه اش عمل مینماید وگلوله درست باید درمغز یا درقلب طرف مقابل شلیک شود ودیگری با عصایش دوراطاق میچرخد  نمیدانم آیا اینها رباط هستند ویا انسانند  وآیا از سیاره دیگری فرود آمده اند ؟ اینها نمیتوانند بشر باشند  بشریت حد ومرزی ندارد  مرزهای بین المللی را زیر پا میگذار ومیرود تا به خدمت همنوع خود برسد اما این موجودات ؟ نمیدانم !  .
مهم نیست باید جنبه های خوب زندگی را  نیز درنظر گرفت جنبه هایش این است که میتوانی قهوای مطبوع از مدفوع حیوانات بنوشی ! پایان 
ثریا / اسپانیا . ۲۹ نوامبر ۲۰۱۹ میلادی .



پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۸

مرگ بیصدا

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
------------------------------------------

زاهد ظاهر  پرست از حال ما آگاه نیست 
درحق ما هرچه گوید  جای هیچ اکراه نیست 
تا چه بازی  رخ نماید  بیدقی خواهیم  راند 
 عرصه شطرنج  رندان را مجال شاه نیست 

 تنها یک قلب سنگی میتوانست  آن عکسها  را ببیند وتمام وجودش نلرزد با خود میاندیشیدم  حتی حیوانات بدین گونه با همنوع  خود رفتار نمیکنند که این سلاخهای  خونخوار با پیگر جوانان ما میکنند وآن مردک دیوانه که قدرت اورا بجنون کشانده با کمر خمیده ولبخند جاودانیش ÷ میگوید ما پیروز شدیم ؟  پیروزی تو چیست فشار صندلی قدرت درون خون انسانهای بیگناه  وجوانان گرسنه وزنان دربند کشیده به همراه  مشتی حیوانات وارداتی ارتش ساخته ای مردک بی وجدان .

تو نمیدانی فضیلت چیست ، تو نمیدانی انسان بودن یعنی چه ، تو درچهارچوب  افکار پلیدت قفل شده ویا مانند اربابان گذشته ات باید !! این نسل را نابود سازی  تو جیره خور همین مردم بودی  تو نمیتوانی  به سادگی پولها ، واتومبیلهای خودرا کنار گذاشته واز |انها لذت ببری  ترا تکه تکه خواهند کرد این مانند روز روشن است .
پیروزی تو یک نوید موقت است  باز گشتن تو به یک زندگی عادی غیر ممکن خواهد بود اینرا میدانم . 
لاز م نیست بتو یادآوری کنم تو یک حیوان افسار گسیخته  با تربیت ناقص وغلط وافکار عقب افتاده متعلق به قرون واعصار گذشته ای وخیال داری یک تمدن عالی ونزدیک به پیشرفت را با خود به قعر گور ببری .
تو دارای یک اعتقاد مسخره هستی که هیچ آیین درستی ندارد ، تو درتاریکی زندگی میکنی نه نور را میبینی ونه از روشنایی  خورشید بهره ای خواهی برد خورشید تنها بر سر زمین من میتابد وآنرا روشن میکند نماد  سرخی  وانرژی آن سر زمینی است که تو آنرا دزدیده ای و به  گروگان  گرفته ای ومردمش را زندانی کرده ای تو همان خوک پیر  هستی به همراه  خوکان دیگر وسگهای درنده ه گله را تکه تکه میکند .

اما سر انجام قهرمانمان  با نور خواهد آمد به همراه  خورشید شاید من آن روز نباشم  اما چندان دور نیست که خاندان تو از ریشه برکنده شود .

اینکه امروز آ|یا قضاوت آنها درست ویا اشتباه میکنند  ناشی از سنت غلطی است که امثال تو وبزرگانی که ترا تربیت کردند در جامعه ما پیاده نمودند. همه چیز از سنت شروع شد وبه فاجعه انچامید وحال بخون وکشتار ختم میشود ایا راضی هستی ؟ به هنگام رکود وسجود  چگونه با خدای خود روبرو میشوی  با آنهه خون که زیر پای تو جاری است ؟!.

روزی دوستی  کتابهای   خانه مردگان « داستایوسکی« و سیدارتها ی « هرمان هسه » را برایم فرستاد شاید هنوز درون قفسه کتابهایم باشد چیزهایی  درخانه اموات دیدم که بنظرم غیر  قابل قبول بود اما امروز بوضوح نقش آنرا میبینم .

تو و امثال تو از خوشی / عشق / روشنای /  بیزار وسر ناسازگاری دارید  حتی عشق در قاموس شما معنای دیگری دارد قضاوت های شما نا غادلانه واز روی نفرت است تنها مدرک غیر قابل قبول عامه همان کتاب آسمانی است که شما در مواقع لزوم بر |ان حاشیه مینویسید  اما من اعتقادم براین است که تنها عشق صادقانه مارا به هدف میرساند . تا تو چه بگویی پیرمرد ! پایان 

توضبح ( اخبار هنر کرد تنها از ویرانی سفارت ایران  در عراق ونگی زدورفت وتمام شد ) !
ثریا / اسپایا / ۲۸ نوامبر ۲۰۱۹ میلاد ی ........


چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۸

صبح تاریک

ثربا ایرانمنش « لب پرچین » . اسپانیا !
---------------------------------------------

امشب زمین تمام گناهان خویش را 
بدرود گفته است 
زهد سپید برف 
کفر زمستانرا ، در خود نهفته است  .........{ زنده نام ، نادر نادر پور }

ما ارواح دروغین  بالا نشین  ،ویسندگان وتاریخ نگاران  وسایرین که دربرابر امروز واین ناریخ شانه بالا انداختیم  ما منتقدین به مذهب ها ودولتها تنها نشستیم  پشت  تریبونها وحرف زدیم !.
امروز دنیا از یک خوک ماده  سخن میراند  ، اما آنچه که بر آن سر زمین میرود  سخنی بمیان نمیاورد  آدمکشان وادراتی   از سر تاسر جهان که گرسنه بودند امروز بمدد کشتار وخونی که به راه خواهند انداخت  غرق  نعمت خداوندی ونمایندگان  او خواهند شد .

هولناکتر وترسناکتر ازاین این نیست که  غریبه ای بخانه تو هجوم بیاورد خانه را به زور ازتو بگیرد واهل خانه را نیز از دم تیغ بگذراند و....دنیا خاموش ،

خوکی چهار فرزند زایید خبر روز میشود وخرسی که به خواب زمستانی میرود سر سطر اخبار است .
ما آدمهای بی آزار  که چند خط درون حافظه خود نگاه داشته ایم موجودیتی نداریم که هیچ مورد تمسخر وآزار واذیت نیز قرار میگیریم .ما که ضد وطن پرستان خوانده میشویم !!!

جالب است که وکیل ما وصاحب تاج وتخت ما همه عمرش را درخارج از وطنش گذرانده واگر اشخاص مهربان وفیلسوفان ونویسندگان بزرگ گذشته نبودند حتی زبان مادریش را نیز فراموش میکرد وهیچ چیز ار خیابانها شهر وسر زمینش نمیداند  تنها روی نقشه مینگرد  کسی اعتراضی ندارد اما آنکه تنها ده سال یا پانزده سال به خارج گریخته یعنی  جانش را برداشته .فرار کرده وطن فروش ونوکر بیگانه خوانده میشود ! همه جا  باید شانس داشت !.

چه واژه دوست داشتنی بکار میبرند این آقایان ویا بانوان نشسته در پناهگاههای لوکس خود ! با درآمدهای   بسیار بالا وتجارت همه نوع کالهای مختلف .
 و ما  با بیان چند خط شعر  یا یک واٰژه دوست داشتنی  ( از نظرخودما ) !!
  مورد حمله قرار میگیریم تقبیح میشویم ،نام ما در فهرست سیاه این اقایان وبانوان که نانرا به نرخ روز میخورند وخودرا  به هر بیگانه ای میفروشند ، قرار میگیرد ! .

زمانی به دوستی نوشتم که در آروی قطره بارانی  در وسعت  گردشی در خیابانهای خاکی  وبامید یک شب حقیقی نشسته ام ! درجوابم گفت اگر سرت روتنه ات زیادی کرده این چیزهارا بنویس ویا بگو !

همه امروز در باره بزرگی آن شخصی که هیچ نمیداند ومیل دارد که بداند ومردم اورا بخوانند  ، سخن میگویند من راه خودم را انتخاب کرده ام نه وجهی بمن میرسد برای تبلیغ نام ایشان ونه میل دارم درصف  طرفداران ایشان قرار بگیرم  حتی دربعضی جاها اورا ومادر بزرگوارش را خائن میخوانم .
البته میدانم چرا دراین دوره مردم اورا  میخوانند چون بی پدر شده اند  وآن غذای هوشمزه ایکه بنام نیمه آزادی در دوران آن پدر بزرگوار نوش جان کرده اند خیال میکنند درزمانه این یکی هم خواهند خورد نمیدانند که اطراف ایشانرا چه دیکتاتوری وحشتناکی گرفته وهمه تا دندان مسلحند .

ومن در ارزوی گریه بارانم  ، ما هنوز همانگونه احساس میکنیم که تاریخ برایمان بر جای گذاشته اما تاریخ نیز نقش دیگری دارد وبرنامه دیگر ی را  میخواهد به نمایش بکذارد / پایان  جهان . چه دستی جنگلهارا میسوزاند ؟ زلزله ناگهانی در  آلبانی از کجا میرسد ؟ معادن چرا فرو میریزند ؟ تو,نلها چرا مردم را درخود دفن میکنند ؟!  امروز کسانی را که ما بعنوان شیطان مینامیدیم قدرت گرفته اند با شاخهای بزرگ ومهری بر پیشانی ومردان وحشی وزنان وحشی تر  وارداتی را تا بیخ دندان مسلح کرده اند وآن مردان وزنان میل دارند خون بریزند  ومکافات خونهای ریخته اجدادشانرا از ملتی بیگناه وباری به هرجهت بگیرند ملتی که تنها ( دم را غنمیت میداند ) ملتی که فرهنگ خودرا از یاد برد زبانش را  آلوده ساخت .
 . 
آه ای خروس منتظر صبح 
آتس درون پنبه نمیمیرد 
اما ، نگاه کن !
خورشید درسپید آفاق مرده است 
افسون برف  ،چشم  درختان  ساده را درخواب  کرده است 
واین  روستایان صبور ،  پیاده را 
در روزگار پیری  با مرکب خیال 
تا شهر نوجوانی  موهوم برده است 
اما 
دل زمین در آرزوی گریه باران است .......*.همان شاعر !*
پایان 
ثریا / اسپانیا / ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ میلادی .!


سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۸

زن کشی

ثریا ایرانمنش . لب پرچین اسپانیا !
---------------------------------------

شما مردها چه مرگی دارید ؟ چرا با ما زنها اینهمه بد رفتاری میکنید ؟ ما شمارا زاده پرورده وبزرگ کردیه ایم حال مکافات ما کشتن است ؟ امروز خبرگذاری این سر زمین گزارش کرد که درسال گذشته هفتصد زن ودختر به دست همسران / معشوقه ها ویا مردان بیمار کشته شده اند حتی زنانی که برای قدم زدن ودویدن میروند آنهارا نیز تعقیب کرده ومیکشند  بعضی اوقات جنازه ها  هم گم میشوند آیا آنهارا میخورید ؟  ! چه مرگتونه ؟  از ما میترسید ؟ با یک دم کوچولو که دارید فکر میکند دنیارا شما میگردانید ؟‌ خیر پشت هرمرد موفق زنی ایستاده است این را بدانید  ، ومیدانید اگر روزی قدرت را به دست بگیریم دمار از روزگار شما در میاوریم !.

بهترین کاررا من کردم  وبخودم افتخار میکنم  بلی ذلیل مرد نشدم با همه فدرتی که ایشان داشتند روزهای \آخر به گریه افتادند من توانستم قدرت خودمرا ثابت کنم زن مطبخ نشدم وزن مطیع  تو سری خور هم نشدم ،  خودم بودم قدرت بازویم هم بیشتر بود بی |انکه به کلاس بدن سازی بروم ! انرزی داشتم آ|نهم از نوع مثبت  آن .
شما با اسلحه بطرف ما میایید ویا با زور بازویتان اما گاهی هم شکست میخورید  . 
خوب دراین سر زمین زنهارا میکشند یکی دوسال هم حبس میروند تمام میشود درایران زن اصلا قابل  نیست تا اورا بکشند !! زن برده است خوب لابد خودشان هم بی میل نیستند که برده مرد باشند یا مثلا برده عشق ، زرشک پلو با مرغ .

جایتان خالی آش رشته عالی شد عکسی از آن گرفتم حال نمیدانم با یک دیگ آش چه باید بکنم ؟؟؟؟کاش میشد آنرا بین گرسنگان سر زمینم تقسیم میکردم بین بی خانمانان وچه بسا آقا زاده ها !!! آنها هم گرسنه اند واز فرط گرسنگی دست به هرخطا وجنایتی میزنند زنان ودخترانرا به کشورهای عرب میفروشند در کار مواد مخدر واین\پورت واکس\پورت متبحر وماهرند  بیخود نیست جت شخصی دارند وکشتی هایشان درپورت بانوس جا خوش کرده .اتو مبیلهای |اخرین مدل سوار میشوند وکت وشلوار جورجیو میپوشند !!!! نو دیده قبا دیده چون دیده بخود خرابی کرده است !!!

امروز سخت عصبی هستم نوشته هایم نیز نشان از این عصبانیت من میدهد . میلی ندارم وارد دنیای ادبیات شوم وبرای شما از فلسفه بگویم  همان آش رشته هم زاید است . تمام 
ثریا / اسپانیا / همان روز سه شنبه ......

آش رشته !

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا -
------------------------------------------
 بلی تعجب نکنید  میخواهم آش رشته بپزم ! روز گذشته به دخترک گفتم سرراهت مقدار ی سبزی آش عبارت از فلان وبهمان بخر وبیاورد ! یک کیسه بزرگ سبزیجات ! به وبه چه تازه  میخواستی خام همه را بخوری ! ماهم به علف خوردن عادت داریم همیشه کنار سفره یک بشقاب ویا سبد سبزیجات قرار داشت ! گفتم ، داشت ، حالا ندارد ! .
همه شکمهارا صابون زدند که خوب  فردا آش رشته خواهیم خورد چون یک بسته رشته از هزار سال پیش درون گنجه خوابیده بود ! آنرا باز کردم ....بعله رشته چینی ماشینی اما با چه نقش ونگاری روی آن کاسه آش رشته با کشک ونعنا داغ وسیر داغ  به......به ....! 
سبزیجات را گذاشتم جلویم وای چه انبوهی حالا باید همه را پاک کنم  ...اوه پیازچه ! نه خره این تره فرنگی است که نگذاشتند بزرگ شود پیازچه کجا بوده !!!! اسقناج تازه !؟ اما کو آن سرقرمزش ؟ اینکه باهمان زباله های کیسه ای درون فریزها  فرقی ندارد ! گشنیز کو؟‌آها چهار  شاخه گشنیز بمبلغ چهار یورو !!!! کوفت بخوری .
جعفری  خوب باید این انبوه سبزجات  تازه رمیده وتازه رسیده را که شبیه سبزیجات  گذشته هاست پاک کنم . دوشیشه لوبیا ونخود پخته! اوف نه  خوب چاره نیست همین هست که هست آنهارا شستم چه کفی انگار درون حمام داشتند غسل جنابت میکردند !!!  خوب عدس ولپه وبرنج وغیره وسبزیجات رفتند درون دیگ  !!!! کو سبزیجات کو   همه آب شدند دیگ لبریز از یک مشت نخود ولوبیا وغیره به رنگ سبز درآن  چند ساقه داشتند شنا میکردند .......
خوب ! رویش را حسابی تزیین میکنم سیر که دارم بوی گند میدهد عیبی ندارد نعنارا هم خودم خشک کرده ام اما بوی نعنا نمیدهد ! زنک ! نو یادت رفته کجا زندگی میکنی ؟ توی این ده کوره برو خدارا شکر کن که فروشگاههای فرانسوی / آلمانی / انگلیسی   همه گونه مواد غذایی را دارند خوب آنها که در سر زمین گل وبلبل زندگی نکرده اند تا بفهمند اسنفاج باید سرش قرمز باشد آنها ترب را بجای شلغم میفروشند ! تازه شلغم هم پیدا کنی  مزه آب میدهد همه چیز را با آب یعنی با هورمون  بشکل اصلی میسازند مانند لباس وکفش وکیف  همه هم از چین وارد میشوند ! بیچاره ما داریم شبه عذا میخوریم نه خود غذا را باید صد بار خدای  بزرگ را سپاس بگویی که این شبه غذا همراه  باتوم ونیزه وتیر سپاه نیست وبنام زهرا وفاطمه وعلی اصغر کاردرا درون شکمت فرو نمیکنند ...... نگاهی به قابلمه لبریز ازآب بد رنگ انداختم وگفتم بهتر  است بروم بنویسم شاید حالم کمی بهتر شود .
نان یخ زده ودوباره باز شده !!!! خمیر  قهوه ! قهوه شکل شیکی پیدا کرده کف شده درون یک انگشتانه باید دستگاه جدیدراهم بخری وآن کف را سر بکشی ! شکر ! شکر بد است  / تخم مرغ؟ همه ساخت کارخانجات چینی / انگلیسی است  باید بروی زمین بخری مزرعه خودترا داشته باش ! آنهم غیر ممکن است در بعضی از کشورها منجمله انگلستان آقا لردی سیب زمینی را به ثبت رسانده بنام خودش بنا براین کسی حق ندارد درخانه اش سیب زمینی بکارد ! همه به ثبت رسیده اند تنها بدبخت تو هستی که هنوز به ثبت نرسیدی ........این روند ها باز مرا بیاد همان فیلم  وحشتناک ( سیلون گرین ) انداخت یاید منتظر روزی باشیم که از گوشت  همجنسانمان تغذیه کنیم .
خوب همه جا شلوغ وپلوغ است ماهم متاسفانه حضورمانرا گاهگاهی  اعلام میداریم !! امروز باز  برنامه آن پیر  را مرد تماشا میکردم ! خیر دست بردار نیست باز سر خر را کج کرده بود به آن  جوانانی که بهر روی دارند در حد خودشان مبارزه میکنند ! حسادت بد چیزی است همین بی تفاهمی وهمین حسادتها همین گفته های بیهوده مارا باین روز انداخت  همه مردم دنیا اتحاد واتفاق دارند ودست یگانگی بهم میدهند درهمین اسپانیا من واقعا برایشان احترام قائلم  ایکاش میتوانستیم یاد بگیریم اما بدبختی این است که از  بیخ وبن  خراب وویرانیم بیسوادی وبیشعوری وخاله زنک بازی در خانه های ما همیشه رواج داشته است . روز وروزگارتان خوش . خبر آش رشته دست پختم را به زودی خواهم داد! 

ثریا / اسپانیا / ۲۶نوامبر ۲۰۱۹ میلادی . !