ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
------------------------------------------
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
درحق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
تنها یک قلب سنگی میتوانست آن عکسها را ببیند وتمام وجودش نلرزد با خود میاندیشیدم حتی حیوانات بدین گونه با همنوع خود رفتار نمیکنند که این سلاخهای خونخوار با پیگر جوانان ما میکنند وآن مردک دیوانه که قدرت اورا بجنون کشانده با کمر خمیده ولبخند جاودانیش ÷ میگوید ما پیروز شدیم ؟ پیروزی تو چیست فشار صندلی قدرت درون خون انسانهای بیگناه وجوانان گرسنه وزنان دربند کشیده به همراه مشتی حیوانات وارداتی ارتش ساخته ای مردک بی وجدان .
تو نمیدانی فضیلت چیست ، تو نمیدانی انسان بودن یعنی چه ، تو درچهارچوب افکار پلیدت قفل شده ویا مانند اربابان گذشته ات باید !! این نسل را نابود سازی تو جیره خور همین مردم بودی تو نمیتوانی به سادگی پولها ، واتومبیلهای خودرا کنار گذاشته واز |انها لذت ببری ترا تکه تکه خواهند کرد این مانند روز روشن است .
پیروزی تو یک نوید موقت است باز گشتن تو به یک زندگی عادی غیر ممکن خواهد بود اینرا میدانم .
لاز م نیست بتو یادآوری کنم تو یک حیوان افسار گسیخته با تربیت ناقص وغلط وافکار عقب افتاده متعلق به قرون واعصار گذشته ای وخیال داری یک تمدن عالی ونزدیک به پیشرفت را با خود به قعر گور ببری .
تو دارای یک اعتقاد مسخره هستی که هیچ آیین درستی ندارد ، تو درتاریکی زندگی میکنی نه نور را میبینی ونه از روشنایی خورشید بهره ای خواهی برد خورشید تنها بر سر زمین من میتابد وآنرا روشن میکند نماد سرخی وانرژی آن سر زمینی است که تو آنرا دزدیده ای و به گروگان گرفته ای ومردمش را زندانی کرده ای تو همان خوک پیر هستی به همراه خوکان دیگر وسگهای درنده ه گله را تکه تکه میکند .
اما سر انجام قهرمانمان با نور خواهد آمد به همراه خورشید شاید من آن روز نباشم اما چندان دور نیست که خاندان تو از ریشه برکنده شود .
اینکه امروز آ|یا قضاوت آنها درست ویا اشتباه میکنند ناشی از سنت غلطی است که امثال تو وبزرگانی که ترا تربیت کردند در جامعه ما پیاده نمودند. همه چیز از سنت شروع شد وبه فاجعه انچامید وحال بخون وکشتار ختم میشود ایا راضی هستی ؟ به هنگام رکود وسجود چگونه با خدای خود روبرو میشوی با آنهه خون که زیر پای تو جاری است ؟!.
روزی دوستی کتابهای خانه مردگان « داستایوسکی« و سیدارتها ی « هرمان هسه » را برایم فرستاد شاید هنوز درون قفسه کتابهایم باشد چیزهایی درخانه اموات دیدم که بنظرم غیر قابل قبول بود اما امروز بوضوح نقش آنرا میبینم .
تو و امثال تو از خوشی / عشق / روشنای / بیزار وسر ناسازگاری دارید حتی عشق در قاموس شما معنای دیگری دارد قضاوت های شما نا غادلانه واز روی نفرت است تنها مدرک غیر قابل قبول عامه همان کتاب آسمانی است که شما در مواقع لزوم بر |ان حاشیه مینویسید اما من اعتقادم براین است که تنها عشق صادقانه مارا به هدف میرساند . تا تو چه بگویی پیرمرد ! پایان
توضبح ( اخبار هنر کرد تنها از ویرانی سفارت ایران در عراق ونگی زدورفت وتمام شد ) !
ثریا / اسپایا / ۲۸ نوامبر ۲۰۱۹ میلاد ی ........