چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۸

صبح تاریک

ثربا ایرانمنش « لب پرچین » . اسپانیا !
---------------------------------------------

امشب زمین تمام گناهان خویش را 
بدرود گفته است 
زهد سپید برف 
کفر زمستانرا ، در خود نهفته است  .........{ زنده نام ، نادر نادر پور }

ما ارواح دروغین  بالا نشین  ،ویسندگان وتاریخ نگاران  وسایرین که دربرابر امروز واین ناریخ شانه بالا انداختیم  ما منتقدین به مذهب ها ودولتها تنها نشستیم  پشت  تریبونها وحرف زدیم !.
امروز دنیا از یک خوک ماده  سخن میراند  ، اما آنچه که بر آن سر زمین میرود  سخنی بمیان نمیاورد  آدمکشان وادراتی   از سر تاسر جهان که گرسنه بودند امروز بمدد کشتار وخونی که به راه خواهند انداخت  غرق  نعمت خداوندی ونمایندگان  او خواهند شد .

هولناکتر وترسناکتر ازاین این نیست که  غریبه ای بخانه تو هجوم بیاورد خانه را به زور ازتو بگیرد واهل خانه را نیز از دم تیغ بگذراند و....دنیا خاموش ،

خوکی چهار فرزند زایید خبر روز میشود وخرسی که به خواب زمستانی میرود سر سطر اخبار است .
ما آدمهای بی آزار  که چند خط درون حافظه خود نگاه داشته ایم موجودیتی نداریم که هیچ مورد تمسخر وآزار واذیت نیز قرار میگیریم .ما که ضد وطن پرستان خوانده میشویم !!!

جالب است که وکیل ما وصاحب تاج وتخت ما همه عمرش را درخارج از وطنش گذرانده واگر اشخاص مهربان وفیلسوفان ونویسندگان بزرگ گذشته نبودند حتی زبان مادریش را نیز فراموش میکرد وهیچ چیز ار خیابانها شهر وسر زمینش نمیداند  تنها روی نقشه مینگرد  کسی اعتراضی ندارد اما آنکه تنها ده سال یا پانزده سال به خارج گریخته یعنی  جانش را برداشته .فرار کرده وطن فروش ونوکر بیگانه خوانده میشود ! همه جا  باید شانس داشت !.

چه واژه دوست داشتنی بکار میبرند این آقایان ویا بانوان نشسته در پناهگاههای لوکس خود ! با درآمدهای   بسیار بالا وتجارت همه نوع کالهای مختلف .
 و ما  با بیان چند خط شعر  یا یک واٰژه دوست داشتنی  ( از نظرخودما ) !!
  مورد حمله قرار میگیریم تقبیح میشویم ،نام ما در فهرست سیاه این اقایان وبانوان که نانرا به نرخ روز میخورند وخودرا  به هر بیگانه ای میفروشند ، قرار میگیرد ! .

زمانی به دوستی نوشتم که در آروی قطره بارانی  در وسعت  گردشی در خیابانهای خاکی  وبامید یک شب حقیقی نشسته ام ! درجوابم گفت اگر سرت روتنه ات زیادی کرده این چیزهارا بنویس ویا بگو !

همه امروز در باره بزرگی آن شخصی که هیچ نمیداند ومیل دارد که بداند ومردم اورا بخوانند  ، سخن میگویند من راه خودم را انتخاب کرده ام نه وجهی بمن میرسد برای تبلیغ نام ایشان ونه میل دارم درصف  طرفداران ایشان قرار بگیرم  حتی دربعضی جاها اورا ومادر بزرگوارش را خائن میخوانم .
البته میدانم چرا دراین دوره مردم اورا  میخوانند چون بی پدر شده اند  وآن غذای هوشمزه ایکه بنام نیمه آزادی در دوران آن پدر بزرگوار نوش جان کرده اند خیال میکنند درزمانه این یکی هم خواهند خورد نمیدانند که اطراف ایشانرا چه دیکتاتوری وحشتناکی گرفته وهمه تا دندان مسلحند .

ومن در ارزوی گریه بارانم  ، ما هنوز همانگونه احساس میکنیم که تاریخ برایمان بر جای گذاشته اما تاریخ نیز نقش دیگری دارد وبرنامه دیگر ی را  میخواهد به نمایش بکذارد / پایان  جهان . چه دستی جنگلهارا میسوزاند ؟ زلزله ناگهانی در  آلبانی از کجا میرسد ؟ معادن چرا فرو میریزند ؟ تو,نلها چرا مردم را درخود دفن میکنند ؟!  امروز کسانی را که ما بعنوان شیطان مینامیدیم قدرت گرفته اند با شاخهای بزرگ ومهری بر پیشانی ومردان وحشی وزنان وحشی تر  وارداتی را تا بیخ دندان مسلح کرده اند وآن مردان وزنان میل دارند خون بریزند  ومکافات خونهای ریخته اجدادشانرا از ملتی بیگناه وباری به هرجهت بگیرند ملتی که تنها ( دم را غنمیت میداند ) ملتی که فرهنگ خودرا از یاد برد زبانش را  آلوده ساخت .
 . 
آه ای خروس منتظر صبح 
آتس درون پنبه نمیمیرد 
اما ، نگاه کن !
خورشید درسپید آفاق مرده است 
افسون برف  ،چشم  درختان  ساده را درخواب  کرده است 
واین  روستایان صبور ،  پیاده را 
در روزگار پیری  با مرکب خیال 
تا شهر نوجوانی  موهوم برده است 
اما 
دل زمین در آرزوی گریه باران است .......*.همان شاعر !*
پایان 
ثریا / اسپانیا / ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ میلادی .!