در زیر آن آسمان آ بی دور دراطاق نیلی رنگ در شهر یادگارها آ ن روز که معلم گفت کوتاهترین راه بین دو نقطه یک خط است وبین دو نقطه را پل زد من حواسم در جاهای دور دستی راه می پیمود وپل زدم میان دو نقطه که روزی به ان سوی جهان حرکت خواهم کرد وفاصله هارا ازبین خواهم برد .
امروز دانستم که کوتاه ترین راه بین دونقطه یک خط صاف نیست دست اندازهای زیادی دارد مانند یک نسیم بین دو پنجره امروز دانستم که تجربه تلخی را تکرار کردم .
در اطاق تنهایی من غیر از دیوار ها وتختخوابی وراه خوفناکی که درپیش دارم چیز دیگری دیده نمیشود فاصله ها زیادند ومن چون آتشی دردل شب میسوزم ودر روی خط های شکسته جا بجا میشوم .
در اطاق تنهایی من تحفه ای نیست هیچ چیز نیست حتی یادگا رها و دیگر میل به گریز ندارم ومیل به فرار مانند یک درخت پیر وکهنه بدون ریشه درهیاهوی باد بخود میلرزم دیگر حریق خاطره ها درمن شعله نمیکشند ودیگر به شبهای از دست رفته نمی اندیشم درب اندیشه را بسته ام دیگر به ان جنون وان فتنه فکر نمیکنم آن جنونی که ناگهان درون همه را گرفت با تاثیر مواد مخدر وقدرت های کاذب ومن میدیدم که این جنون به مرزدیوانگی ونیستی ختم خواهد شد .
در اطاق تنهایی من هیچ شعله ای نیست ومرزهای گریز من بسته است آشیانه خوب من جای دشمن شده وهرم داغ اهریمن آنجا را شعله ور ساخته است من در زیر خاکستر خاطره ها مدفونم فریاد من تا بیرون شب نیز نمیرود تنها درانتظار ان شبی هستم که باید از یک حریق آتش چون دود پر بگشایم وبسوی آسمان ها بروم شاید درآنجا ستاره خودرا یافتم /
آن رود بزرگ زادگاه من خشک شده ودهکده زادگا ه من در زیر اسمان نقره فام وستارگان درخشان به تلی ازخاک مبدل شده است .
دیگر هیچگاه نخواهم توانست دست نوازشی بر درختان سپیدار یکشم ودر هوای خشک بی باران در انتظار نمی آب باشم .
در اطاق تنهایی من عنکبو ت ها خانه کرده اند ومن با دوقطره اب خنک خودرا آرمش میبخشم وآنگاه خودرا درمیان سبزه زاری در آغوش اب زلال رودخانه میبینم درکنار پونه های وحشی ! . راستی پونه چه بویی دارد ؟
هر کو ئکند فهمی زین کلک خیال انگیز /نقشش به حرام گر صورتگر چین باشد
جام می وخون دل هریک به کسی دادند / دردایره قسمت اوضاع چنین باشد
پایان
ثریا ایرانمنش 11/02/2022 میلادی ! بهمن 2580 شاهنشاهی ایران زمین /