شنبه، مرداد ۲۳، ۱۴۰۰

دنیا ی بی ترانه


 ثریا ایرانمنش " لب پرجین " اسپانیا !

درون سینه ام دردی است خونبار / که همچو گریه می گیرد درگلویم / غمی آشفته .  دردی گریه الود  / نمیدانم چه میخواهم بگویم .

چرا ناگهان جهان چنین سیاه شد؟ چرا ناگهان سایه مرگ بر سر همه افتاد ؟ کدام دست وکدام اندیشه درفکر ویرانی این دنیای ما  بوده و هست ؟ جهان بیمار ما برای درمان احتیاج به طبیب داشت که عزراییل از ره رسید آنهم درقالب مردانی  پا برهنه وگرسنه با چند موتور سیکلت اسقات وچند تفنگ زنگ زده حال  همه  جارا اشغال کرده اند اشک دختر افغان جانم را به درد آورد دیگر تاریخ هم نخواهند داشت درب هر خانه را باید کاغذی نصب باشد دختران بالای هشت ساله تا چهل ساله را بعنوان غنیمت جنگی تقدیم آن جانیان وادمکشان کنند وچین هم آنهارا به رسمیت شناخت  امریکا هم به تعطیلی رفت !  اروپا هم زری زد ورفت .

حال نوبت سر زمین مادری من است از خراسان بزرگ که درانجا مشغول پرورش آدمکش میباشند تا جنوب  ونزدیکی پاکستان وافغانستان که شبانه به کشور من هجوم خواهند آورد وصد البته رهبری بزرگ  سفره ای  از همه گوشتهای تازه جوانان وزنان ودختران را ترتیب داده برای پذیرایی آنها وعده ای دراینسو سرگرم یک دادگاه مسخره وعده ای درسوی دیگر تنها گلوی خودشانرا پاره میکنند ودیگر هیچ .......

دنیای ما سالهاست که بی ترانه مانده بی غنا وبی نوا وبی اوازا تنها شغالان درشب ها زوزه میکشند وگرگها درگوشه وکنار مشغول پاره کردن جسم های بیجان ونحیف دختران وپسران میباشند این دستور کار همان مارمولکهای نامبرده میباشد .

آنها در امن وامان درکاخها ی عظیم خود روی  فرش قرمزی گه ازخون همان جوانان  ساخته شده درمیان  گارد  امنیتی خود  راه میروند وچه آسوده وخندان  هیچگاه برایشان  عذاب مادری که پسر ودو دخترش را درون تابوت دیده مهم نیست .

سایه های سیاه  واشقته از روی مغزم میگذرند  گیج ومنگ شده ام  مانند انسانی که درخواب راه میرود .نه این یک کابوس است  نه من درخوابم به زودی بیدار میشوم !!!! ودرمهد تمدن اروپا پلیس مردم را کنترل میکند  که ایا واکسن زده اید یانه ؟ اگر نزده اید ازمردم خوب وسر به زیر ما .که مانند گوسفند بع بع کنان بسوی درمانگاهها شتافتند جدا  شوید ! .

سرشکی تلخ بر گونه هایم مینشیند  درون سینه ام زخمی دهان باز کرده است  درکنار آن مادران داغدار  بر خود میپیچم  فریادم بی صدا ست خون دررگهایم میجوشد  خشم من درخاموشی گم میشود .

به زاستی  د ردنیای تاریکی زندگی میکنیم  کلمات بی گناه نمیتوانند همه گناهان را روی این صفحه بیاورند  همه بی حس شده ایم  خنده ها روی لبانمان  خشکیده  واین چه زمانه ای است که حتی سخن گفتن نیز بها دارد  باید دم فرو بست ودر سکوت گریست  برای اینهمه دنائت وپستی وفرو مایگی مردانی عقده ای که برای فرو نشاندن امیال درونی خود همه دنیا را قربانی میکنند وچه لدتی میبرند از ریزش خون بچه  ها وپاره شدن بکارت دختران هشت ساله .

آهای همشهری ! یا بباهم مهربان  باشیم زیر سایه پلیس امنیتی . دیگر انسانی بارورنخواهد شد تا انسانی دیگر را بوجود آورد نتیجه همه انسان های دو کله وبدون مغز وبی هویت حیواناتی برای آزمایشگاهها وامروز سر نوشت ما نیز دردست همان ازمایشگاههاست .

دیگ مرزی نمانده . ما بازنده هستیم  حرفهایمان  بباد هوا میروند  وتاج غرور ما بر زمین افتاد وشکست وجوهر عشق در کلام من نیز گم شد وخشک شد باید دست کشید ازهمه چیز.

 جناب " یانگ چو" فیلسوف چینی  میفرماید  " انسانها درجهان هستی  دلبسته چها ر چیز در جهانند و به آنها  دلبستگی  دارند " زندگی  طولانی ! - شهرت .مقام ونام .  وثروت .( نیمی از این نوشته دراینجا پاک شد !) چین هم  که رهبری را دردست دارد وبه گوش بفرمان ارباب ویا فلاسفه خود است  به نظر من انسانهایی که اسیر این چهار  دلبستگی شده اند  چون دیوانگان زندگی میکنند  آنها هم ممکن است کشته شوند  ویا زندگی کنند  در هر صورت سرنوشت انها از پیش تعیین شده است .

وسرنوشت ما هم این بود !

پایان / ثریا  ایرانمنش /14/08/2021 میلادی !!!


جمعه، مرداد ۲۲، ۱۴۰۰

ستاره باران

" دلنوشته  امروز " جمعه  13 ماه اگوست 2021 میلادی / اسپانیا !

-----------------------------------------------------------------

فریاد بشر خاموش شد دیگر فریاد رسی ندارد  جنگ اهریمن با اهورا مزدا جنگ نیکی ها با شر و پستی و بدی ها  منظور ما امروز از چه دنیایی است ؟  کدام حق بشر وبشر دوستانه ؟  بیهوده فریاد میکشید  اقایان برا ی یک لقمه بیشتر  خودتانرا نیز باخته اید  وفراموش کرده اید بشر با حیوانات چهار پا فرق زیادی دارد اگر شما به دنبال بردگان نوین وجدید هستید  اما ما فراموش نمی کنیم ونمی بخشیم وابدا شمارا اعتباری نخواهیم داد.

دنیا ی من با همه خوبیها وزشتیها وپلیدی ها  که درآن زما ن به چشم من بد میامدند امروز  آنهارا خوب ونجیبانه میپندارم  نسل امروز ما خودرا باخته است  وفریادی هم  نیست که اهای خودت را بشناس ونگذار از تو برده بسازند /

صدای قلم هارا خاموش ساختید درعوض درون افکار ما سیم کشی کردید  حتی افکار مارا نیز میخوانید وخوشحالم که شب گذشته با تمامی وجودم به درگه باریتعالی برای شما وخانواده هایتان نفرین ولعنت فرستادم !. بر ای تسکین الاام درونی خودم بود وبرای دردهایی که میبینم بشر دیروز چگونه احساس میکند وشما آنرا احساس نمیکنید شما جانوارانی هستید که لباس انسان پوشیده اید و گوشت انسانهای دیر را به همراه  خون نوزادان   میخورید ومینوشید  همه روح وروان خودرا به شیطان فروخته اید سکس والکل ومواد بهترین تغذیه شماست وبه وفورهم دردسترس است اگر چه مزارع گندم  را به اتش میکشید ودریاهارا خشک میکنید وکوههارا فرو میریزید تا مانند جانواران واجدادتان درزیر خروارها خاک تخم گذاری کنید شما جانورید -  جانور /

شما با ان سایه های زشت خود با فاحشه های نر وماده دست پرورده خود فرزندان زمانه را فریب میدهید  دیگر هیچ کلام زیبایی از دهانی بیرون نمی اید هر چه هست الفاظ زشت وناهنجار است .

تمام شب درهوای  سوزنده شمارا نفرین کردم وبفکر آن مردم بیچاره درترکیه  ایتالی یونان وسایر شهرهای که به دست شما آتش میگیرد شما روی همه جنایتکاران را سفید کردید یکی در کوهستانهای سرد سیبری  ودیگری در زیر زمینهای قاره امریکا هردوی شما  جانورید  از پیوند حیوان با یک انسان ویا دو حیوان پدید امده اید .

من یک انسان فرد گرا هستم وبه آن روح پاک  نیز اعتقاد دارم  که بخشی از یک انسان بزرگ است هر چند شما اورا چند پاره وتکه تکه کرده اید  وهیولاهایی را بنام او به درون شهرهای وسر زمینها ودرمیان انسانها فرستادید  من هراسی ندارم  اشتیاقی هم به این زندگی وحشتناک ندارم  بیماری را شما توام با ترس به مردم تزریق میکنید وبا واکسنها کم کم انهارا بسوی ابدیت  میفرستید شما برده های تازه ودست اموز خودرا درانبارها دارید که خدمتگذار شما باشند انسانها ی با تفکر باید بمیرند  امروز دیگر خدایانی که به بشریت خدمت میکردند  وزنده بودند به ما یاری میدادند همه را شما کشته اید . خیال نکنید  دیوانه شده ام نه  حقیقت را مینویسم ایا کسی جرئت آنرا دارد که درخیابان فریاد بردارد که این انسانیت نیست  حق بشریت درست اجرا نمیشود  فورا تیری از غیب دهان اورا میبندد واو در جایش  میخکوب میشود .

سر زمینها با یکدیگر دست به گریبانند اما رفتن یک پسرک توپ انداز برای دنیا یک حادثه است همه سرها بسوی او خم میشود که ازاین پل  به آن پل پرید . 

دیگر خبر هیجان انگیزی نیست دیگر چیزی برای فکر کردن وجود ندارد  وجنبه خوب انسانی کم کم از میان ما رخت بر بسته  وهمه در برابر مرگ تسلیم شده ایم ودر صف انتظار کوره های شما ایستاده ایم 

زمانی ما با  دوخط از یک اقسانه زیبای ژاپنی یا  هر سر زمین  دچار چه شعف  وشادی میشدیم امروز تنها نگاه ما به تعدا د نعش ها وفبرهای ازپیش اماده شده دوخته میشود .

حال یکی از شما جانوران بمن بگوید ـ چگونه  زندگی تحت این شرایط وحشتناک  میتواند  ادامه پیدا کند  چگونه مردم میتوانند یکدیگر را تحمل کنند ؟ شما بین همه تفرقه انداختید وجهانرا به یک زندان بزرگ تبدیل کردید دیگر راه فراری هم نیست غیراز مرگ . ننگ بر شما باد نفرین ابدی بر شما باد  من آنقدر زنده  میمانم تا نابودی  شمارا ببینم و سعادت دوباره بشر را وروی واقعی انسانهارا نه این حیوانات چند سلولی وبیگانه را . نفرین ابدی بر شما باد . بر  این باورم که ما درجنگ جهانی سوم زندگی میکنیم جنگ  میکربی واقتصادی که  خطرناکتر از جنگهای اتمی هست .ث

 ثریا اسپانیا .

------------13/-8/2021 میلادی 

پنجشنبه، مرداد ۲۱، ۱۴۰۰

شرمتان باد

ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !

ای صبح   ای بشارت فریاد / امشب خروس را  درآستانه آمدنت / سر بریده اند !

شرمتان باد با این فرهنگ  / شرمتان باد با این ادب وتربیت شما که روی آنهایی را که رسوا کرده اید سپید کردید درکجای جهان یک پیر مرد هفتاد ساله که خودرا فرهیخته و صاحب کمال  ورسانه میداند درمقابل دادگاهی که میخواهد بیداد گری را رسوا کند  !در وسط  خیابان شلوار را پایین میکشد وبا آن وضع شنیع همه چیر خودرا نشان میدهد ! شما که می دانستید که مجاهدین  بیکار نخواهند نشست میدانستید که آنها نیز سهم خودرا میخواهند این باز داشتی از خود آنها بود که دست به کشتار میزد ! یکی از همانها بود که سر به راه اسلام گذاشته بود !!! شرمتان باد وننگتان باد که  آبروی میهن عزیز مرا را شما بر باد دادید روی ان شارلاتانهارا که می نشستید ومانند خاله زنکهای عهد عتیق درحمام بد گویی میکردید حال این با این  کار بسیار ناشایست وکثیف خود آنهارا تبرئه کردید  حد اقل آن "فخر اور" خودش را این چنین نمایش نمیداد وآن دیگر ی که بقول شما صندوق گذاشته  ومردم را سر کیسه میکرد حد اقل بدین شکل شنیع وچندش آور شلوارش را پایین نمیکشید ...خوب معلوم بود که شما نیز از نوع خالص نیستید وهمان انگشتانه سوراخ دار میباشید اما نه تا این اندازه که آنرا به نمایش بگذارید . با چه تبانی وبده بستانی دراین مسابقه زشت شرکت کردید؟  آنهمه زحمات آن مرد را شما بباد دادید  ....افرین بر شما باد 

ابروی مارا درجهان بردید هرچند آبرویی نداشتیم  وجهان خوب مارا شناخته است ومیداند که تنها معادن زیر زمین وخاک خوب ما ارزش دارند نه مردمش .نه دیگر هیچگاه روبه رو ی شما نخواهم کرد هیچگاه برنامه های شما راهرچند خوب با شدنخواهم دید حیف از ان مردان که درکنار شما سخن گفتند  گمان نکنم دیگر باز گردند !

باز میگردم به کنج خلوت خود وفراموش میکنم ازکجا آمده ام .من دیگراز شما نیستم من متعلق به این سر زمین واین مردم هستم تنها وجه اشتراک من با شما همان زبانی که سعی دارم درخلوت با کمک اشعار آنرا نگاهبانی کنم  . همین وبس .  اول یک مانکن آوردیم مردم را عصبی کند وسپس  پیر مردی که یک پایش درون گور است . آفرین بر این فرهنگ باستانی وپر بار . صد افرین ! پایان 

جنبش گهواره / نغمه لالایی / ریزش چشمه شیر / به لب غنچه تر / پر پروانه  / جیک جیک گنجشک / تابش چشم / شناخت  تپش خواهش گنگ  نگاه شوق  وشکیب  / بوسه عشق وشتاب .........." سایه "

 

چهارشنبه، مرداد ۲۰، ۱۴۰۰

فر انسه !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

نه ! اشتباه نکنید  ! همان » فرانسه « است اما امروز ترکیبش عوض شده است همان  فرانسه همیشه خیانکار  که فرشتگانرا میکشد وشیاطین را دردامان خود  پرورش میدهد  همه کشتارها نیز درهمان جا انجا م گرفت بی صدا <ارام اولین ننگی که بردامنش نشست پس از فرود آمدن شیطان رجیم به سر زمین ما  کشتن آن ناخدای زیبا وتحصیل کرده و امید همه ایرانیان بود  شهر یار زیباترین وبهترین پسر خواهر بزرگ شاهنشاه اریا مهر ما !  وپس از آن قتل عام های سیاسی پی درپی درآنجا صورت گرفت وبرای بعضی از آن نوکیسه هاوجنوب شهری ها " پاریس" بهشت برین بود .ارزوی سکونت درآنجا را داشتند وهنوز عده ای درهمان بیغوله هایشان زندگی میکنند .

 امروز دیدم که برای سوار شدن درمتروها وقطارها ونشستن دریک رستوران باید همان بزگ " بردگی " را نشان دهی ! یعنی بگویی ما پاک  مبرا ازهمه بیمار ی های روحی وجسمی هستیم ویک برده خوب وسر براه این هم برگه ای که بما داه اند  تا ثابت شود .

 خوب یک قتل عام وسیع  تازه با وسعت دنیا گیر وغیر قابل تصور باچنین امکاناتی ناچیز واغفال گرانه وخالی از هر امیدی مرا به کجا میبرد ؟ .

آن فرشته زیبا ومعصوم را درآنجا کشتند وجنازه اش را برای آدمخواران فرستادند درعوض شیطانی را دردامان خود پروراندند برای قتل عام ملتی ! حال دم از صلح ودوستی واشتی میزنند درحالیکه اکثریت  مخاطبین آنها  در انتظار  بوسه ای از طرف روس ها مییباشند .

 برایش نوشتم یا بردگی یا مرگ !کدام را باید انتخاب کرد  درجوابم نوشت این برنامه واین گفتگوها واین فریادها  مرا بیاد  فیم بچه رزماری  میا ندازد که آ نقش آنرا میا فارو   بازی کرد  ........ همه فرزندان شیطانند !

حال امروز نیمی از دنیا گرسنگی   ابدی خودرا از یاد برده گروهی بسوی  درون قبرهای  از پیش اماده شده روانند 

دیگر کوششهای انسانی بی فایده است راه به جایی نمیبرد  ودر چنین زمانی فرانسه !! تدارکاتی  برای آنچه که حتی از بردن نامش لرزه بر اندام ما میافتد  درحال نوشتن قوانین آن است .

یک تصمیم  دیگر برای  یک قتل عام پنهانی .ومردم را جان بر لب کشانده در ارزوی جنگی تازه میسوزند

امروز شهرهای زیبای آن سر زمین لبریزاز آدمکشان حرفه ای ولاتهای تیغه به دست ودر خیابنها دسته های عزاداری را ه افتاده اند دیگر از عطر وبوی " خانم کوکو : خبری نیست  !لباسهای درون ویترین ها گران قیمت ساخت چین و ماچین .

آنها اولین کسانی بودند که عطر را اخترا ع کردند تا بوی گندشانرا پنهان کنند در میهمانی ها هرکداتم یک لگن با خود داشتند که درپشت پرده ای  خودرا خالی میکردندبی انکه ابی وجود داشته باشد تا خودرا بشویند  لباسهای حریر ومخمل وزردوزی شده از بوی گند آغشته بود عطر به کمکشان امد واین بوگند به سراسرعاللم رسید .

تاج بوربورنها برزمین افتاده بود  پسرکی از جنوب ایتالیا آنرا برداشت ومدتی بر سر گذاشت ....حال امروز این فکر در مغز علیل عده ای نشسته که خوب تاج کیانی بر زمین افتاده ما آنرا برداریم وبرسر بگذاریم !! وعده ای بالاتر میاندیشند یک امپراطوری بزرگ اسلامی با کمک همین تاج داران وباج خواران .

وآنهاییکه مانند ما ؟ زیادیند ؟ با کمک یک تزریق کوچک کم کم به انسوی دنیا روانه خواهند شد بستگی دارد تا چه حد رو داشته باشی وبتوانی مقامت کنی .

خوب دراین شرایط ما قدرتی نداریم  برنامه های گوناگون را تماشا میکنیم همه نشسته اند وحرف میزنند ! بیشتر به یک میهمانی دونفره ویا اخیرا چندین نفره هست که مانند سگ وگربه به جان یکدیگر می افتند وهمدیگررا زخمی میکنند .

وطن درحال جان دادن است در تشنگی / گرسنگی / وبیماری / جوانان قتل عام میشوند وکهنسالان دستگیر ودرزندانها به ان دنیا میروند یا درتیمارتسانها ی ساختگی با قفل وزنجیر بسته میشوند .

باید این امپراطوری شکل بگیرد تاج آن از هم اکنون آماده شده  امروز اکثر آن بردگان بدبخت دیروزی روی صندلی های طلایی ومخملی بزرگ می نشینند وچه احساس قدرتی میکنند بی آنکه  کلامی حرف را درکتابی خوانده باشند تنها از شعور باطل خود الهام میگیرند .

وما سر زنش میشویم که چقدر کاهلیید وتا چه اندازه تنبلید برخیزید وبه خیابانها بریزید آنهم درسر زمینهای دیگری ؟! کشورهای دیگر کمترین دلیلی برای انجام این کارها ندارند  اروپای بدبخت نیمه جان در حال حاضر دردست آن مردک کوچک که تکیه بر جای قهرمان ویکتور هوگو زده است  میباشد واو هم گرسنه است خیلی هم گرسنه است  ویک برده  آماده به خدمت برایش مهم نیست چند صدهزار انسان  بیگناه ازخرد و بزرگ جان میسپارند او سر سپرده است وآمادگی برده بودن خودرا به جمع آن ادمخواران رسانده است آنها هم زیر چتر دو کشور شرق با د درگلو انداخته ....خوب بعدا جواب میدهیم .

در جعبه اسرار خواندم که عده ای جانور  بشکل انسانی وارد کرده خاکی شده اند وحکومتها را دردست دارند یکی از آنها هما ن ابو عمامه معروف بود که درزیر زمین خانه اش سر نخ ریاست جمهوری امریکار ا دردست دارد ومانند شعبده بازان اورا میرقصاند .؟؟!!  کسی چه میداند وآن امپراطوریی که افتاب در سر زمینش غروب نمیکند ! بیچاره سر زمین من . سر زمین افغانها وسایرین که باید قربانی شوند تا آنها زنده بمانند علاقه عجیبی به مغز های انسانها دارند آنهارا میخورند وخون انسانهارا سر میکشند .

روز گذشه باخبر شدم دو دوست را د رامریکا ازدست داده ام  یادشان گرامی  دلم گرفت تازه رفته بودند که الونکی بسازندودرآنجا بیاد اورندد که زنده اند . پایان 
 

دوشنبه، مرداد ۱۸، ۱۴۰۰

انشای امروز ما !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

تیتر انشای امروز ما  مانند همیشه این است که " ,علم بهتر است یا ثروت" ؟ خاک بر سرمان کنند آنقدر درباره علم ومزایا ان مینوشتیم واخ واوخ به ثروت میکردیم تا جلوی حانم معلم دختر خوبی بنظر بیاییم ویک نمره عالی بیست بگیریم وکلی هم بخودمان مغرور بودیم که بلی ثروت را باد میبرد اما  علم همیشه میماند .خاک برسر چقدر خر بودی ! نفهمیدی که با ثروت میشود علم را هم خرید ؟! به سیاستمداران امروز ما نگاه کن کدامشان علم ومعرفت دارند ؟ نگاهی هم به پرونده آن رفتگان ویا بازنشستگان  گذشته بیانداز غیر ازآنهاییکه اقعا عمر خودرا صرف علم کردند ودرکنجی خزیدند وکسی نامی هم ازانها نمیبرد  . ویا مانند میرزا اقاخان کرمانی سرشانرا برباد میدادند  علم را حضرت امام آموخت وبرای همه هم به یادگار گذاشت .

علمی را باید آموخت وهر علمی علم نیست   بگذار اول تکلیف خودم راروشن کنم  من باید اوایل انقلاب به دنیا آمده باشم ! چون بقیه را زندگی نکردم تنها درخواب راه رفتم ودیدم .

مبارزه با این دوگانگی  امروز کار ی بس سخت ومشگل است چگونه میتوان  با این دوگانگی ها  زندگی کرد بی هیج حرکتی وهیچ امیدی ؟  آنچنان مردم را اسیر زباله ها کرده اند  که دیگر کسی بفکرفردای خود هم نیست 

بنظر من خصوصیات بشر امروز دچار یکنوع سر گشتگی  ودو اختلال شده است  جنون تکنو لوژی .جنون جمع آوری ثروت  تنها این دو هستند که به جهان هستی ما پیوسته اند ومردم را دچار سر گشتگی کرده اند  .

جایزه ها ونشانها  دیگر آنچه که بودند نیستند ارزش خودرا بکلی از دست داده اند آنها برای دریافت کننده خود تنها یک شهرت کاذب میاورند  ویک شادی ویا پاداشی است که زیر هر عنوانی به یک شخص داده میشود .

دنیا دچار سر گشتگی وبینوایی وبدبختی  خود شده است وعده ای از انسانهای نا متعادل ونادان  علم زمام را به دست گرفته اند ونمیدانند به کدام  سو حرکت کنند چیزی برایشان باقی نمانده است .

دیگر چیزی یاجایی باقی نمانده که فکر کردن به ان کمی برای ما شادی بیاورد . ایتالیا کهنسال به ویرانه ای تبدیل شده است یونان مهد تمدن بشری درآتش خودخواهی ها میسوزد سر زمین  باستانی ایران زیر دست وپاهای چهارپایان وندانم کاری آنها  دارد نابود میگردد .

 وافغانستان با ان مردم  مهربان  به دست مشتی دیوانه وجلاد خون اشام دارند هلاک میشوند  امریکا همه بزرگی واهمیت خودرا از دست داه است تنها اروپا رهبری جهانرا در دست گرفته است .

  او هم به منافع خود بیشترمی اندیشد تا به مردمی  که گروهی کشته میشوند  یا ازبیماری ویا به دست جلادان وقصابان .

وشرق هم مشغول طلا اندوزی است ! بهتر است کلامی درباره انها نگفت وننوشت !

بهر روی امروز  یک مشت محکم زدم بر طرف راست  ؟ یادم نیست راست یا چپ که ای خاک عالم بر سرت بکنند دیدی ثروت بهتر ازعلم است حال اعلم علم را .....من  مانده ام مشتی خاطرات واراجیف که شبها خواب را از سرم میگیرد  

تا توانستم  ندانستم چه بود / چونکه دانستم  توانستم نبود ! 

آن زمان آنقدر ساده بی پیرایه ویک رنگ بودم دردنیا هفتاد هزار رنگ چگونه خودم را بالا کشیدم تا رنگی نشوم البته چند بشقاب ته مانده خودشانرا بسویم پرتا ب کردند  اما من لباسهایم را عوض کردم و رفتم درجلد خودم وامروز تنها  دانستم که خیر " ثروت بهتر از علم است .و دیگر هیچ . 
 پایان / ثریا / دوشنبه  09/08/2021 میلادی  

یکشنبه، مرداد ۱۷، ۱۴۰۰

بجای شمع کافوری ....

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

فریدون فرخزاد درآخرین مصاحبه خود از این ابیات حافظ کمک گرفت وگفت " 

نفس باد صبا مشک فشان  خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد !

و چندی بعد با همه آرزوهایش به دست قصابان خون ریز تکه تکه شد او را مثله کرده بودند او مخالف تو نبود مخالف سیستم تو نبود او اصولا مانند همه جوانان که در اروپای  غربی مشغول تحصیل بودند " به چپ گرایش داشت مانند همسر تو " 

امروز ازان چپ دیگر نه نامی هست  و نه نشانی  وبعضی از اوقات ما دولت هما ن استالین را ارزو داریم که حد اقل قوانینی را بمورد اجرا میگذاشت این یکی که خود قانون است شب مینویسد صبح اجرا میکند وایران مارا نیز به گروگان گرفته است وطالبان وآدمکشان  را نیز به پاسبانی ما گماشته است حال بجای تو وتخت کیانی یک قاتل بالفطره بر مردم  حاکم است زیر زور تفنگ واسلحه وزندان وطناب دار وملت ایران را بطور واضع میکشند ایرانی را دوست ندارند  اسلام دروغین آنها برایشان ارجحیت دارد .

اگر تو درهمان پانزدهم خرداد آن مرد دیوانه وزنجیزی را درون  گونی کرده به دریا میانداختی ویا جلوی گرگهای گرسنه شاید امروز وضع ما چنین نبود هرچند مریدانش بودندآنهاییکه عقل باخته وخود باحته وشیفته اند .

امروز صبخ با صدای تو از خواب برخاستم " با رجوع به اصل پانزدهم متمم قانون اساسی "...." ودیگر بقیه اش را نفهمیدم دوباره بخواب رفتم نمیدانم  تابلت من در چه زمانی روشن شده بود و  روی چه برنامه ای رفته بود با سرعت برخاستم آن صفحه گم شده بود ! ایا فرمانی  بود که تو ازان سوی دنیا بما میدادی ؟ من چندان سلامت نیستم که برخیزم وآنهاییکه سلامتند هریک سودای جانشینی ترا دارند غیر از وارث تو که خوب ملت را شناخته ومیداند این ملت صبح عاشقند وشب فارغ .

دیگر از  صورت زیبای زنان ومردان ایرانی خبری نیست عده ای که با کمک جراحان زبردست ان بینی های فیل مانند وآن چانه های پهن خودرا عوض کرده اند  امروز خون پاک ایرانی تنها دربدن انهایی است که به دنبال تو راهی دیار غربت شدند بقیه مخلوطی از بغل خوابی های فلسطینی ها / عرب ها / لبنانی ها/ اغوریها /  / وایغور ها !!!! دیگر نمیتوان  از آنها توقع داشت که برخیزید وبرای ایران جان دهندچون آنها خون وطن را درگهایشان احسا س نمیکنند درهمان زمان شروع انقلا ب وشورش وبلوا اولین کسی که بسوی سپاه پاسداران رفت پسر یکی از ارتشیان تو بود که درعین حال درجه داری سرتیپی معاونت شهرداری وریاست  تشریفات ساواک را نیز داشت او از بچه یتمیان پرورشگاهی  بود که داخل نظام شده  واداره آن نظام نیمی به دست امریکا ونیم دیگر به دست دولت فخیمه بود واین بچه گداهارا بزرگ میکردند به انها درجه میداند آنهارا باد میکردند آنها درعین خدمت بتو برای اربانشان نیز جاسوسی میکردند بعدهم با خیال راحت ابا پولهای انباشته راهی اروپا شدندواز یاد بردند که سر زمینی دارند سر زمین برای آنها تنها  درخت واب وقوم خرسه های خودشان بود که همه را  باخود برده بودند وان یکی نیز به سپاه پیوست تا پیرزنان وپیرمردان  وهمسر وبچه های حودش را حفظ کند بد هم نشد صاحب اسلحه وجیپ شد به شکار حیوانات میرفت تریاک های عالی را  میکشید ودوستان خوبی !!! هم داشت وبه بقیه برادر و خواهران گرسنه وبیکارش نیز  لقمه ای میرساند  نمیدانم زنده است یا مرده  این یکی از آن تفنگداران وسپاهیگران تو بود ودیگری که درلندن  شاعر شده بود دیگر ابدا به ایران فکر نمیکرد همسرش با نعلین های مارک " سلین " اینسو ان سو میرفت وجناب تیمسار از سفارت تریاک میخرید ودوستان گرد شمع جمال او می نشستند او شعر برایشان میخواند .

خیلی از این دزدانرا دیدم همه هم به عمه جان پناه آورده بودند آنجا درساری در شهرستانهای زیبای ساحلی بهترین خانه هارا خریداری کرده دوره های  شام وناهار وقمار ترتیب میدادند من تنها یک تماشا چی بودم چرا که برایم سخت بود پا به پای انها راه بروم حالم بهم میخورد وامروز شاید من تنها کسی باشم که خودرا به هیچ کس وهیچ چیز نفروحتم و فرزندانم را  نیز برای ان سر زمین تربیت  کرده بودم  آنها    به دنبال ریشه خود  میباشند  ! ریشه ای که ازبیخ وبن خشک شد تازه فهمیدم چرا ده ما از روی نقشه محو شد ! به جان بزرگترین  قله آن دیار به نام " شاه کوه " افتادند تا آهن ومس وطلاهاراخالی کنند برای اراب وخودشان نیز استخوانی را که جلویشان می اندازند لیس بزنند وزنا زاده هایشان دور اروپا مشغول عیاشی وآدمکشی باشند ایکاش نام آن شاه کوه امام کوه بود شاید کاری به آن نداشتند !

حال ملت ایران مرده ونسلی که از آن بجای مانده درزیر فشار امامان کذاب وپیامبران دروغین دارد جان میدهد وباز آخرین لقمه نانرا نیز ازدهان آنها بیرون میکشند برای فاحشه های امامان خود و......مردم هم میدهند ! بلی هنوز مغزهایشان درهمان حول وحواشی صحرای برهوت عر بستان میگردد وایران برایشان  معنایی ندارد ریاست جمهور قاتل همه سخنان خودرا به زبان عربی بیان داشت بنا براین دیگر جایی برای نوشته ها باقی نمی ماند !!! در گذشته هم عالمان ما  علم را با زبان عربی مینوشتند واشعاررا به زبان پارسی میسرودند چرا که زبان پارسی زبان شعر است وچه همه زیباست این زبان مانند یک موسیقی لطیف  کنار آبشار در زیر مهتاب شبانه در جان ودل تو زمزمه میکند . خوب خلایق هرچه لایق  باید بروم اصل پانزدهم قانون اساسی را بیابم ومتمم آنرا بخوانم تا بدانم تو چه گفتی این حیوانات که غیراز  پایین تنه وشکم خود چیزی را نمیدانند  آنقدر کثیف وپلیدند که از گاز زدن بستنی یک زن نیز تحریک شده اند.

جز نقش تو درنظرنیامد مارا / جز کوی تو رهگذر نیامد مارا /خواب ارچه خوش آمد همه را   درعهدت /  حقا که به چشم در نیامد مارا ........." حافظ شیرازی " رباعیات 

پایان / ثریا ایرانمنش .08.08.2021 میلادی !!