یکشنبه، مرداد ۱۷، ۱۴۰۰

بجای شمع کافوری ....

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

فریدون فرخزاد درآخرین مصاحبه خود از این ابیات حافظ کمک گرفت وگفت " 

نفس باد صبا مشک فشان  خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد !

و چندی بعد با همه آرزوهایش به دست قصابان خون ریز تکه تکه شد او را مثله کرده بودند او مخالف تو نبود مخالف سیستم تو نبود او اصولا مانند همه جوانان که در اروپای  غربی مشغول تحصیل بودند " به چپ گرایش داشت مانند همسر تو " 

امروز ازان چپ دیگر نه نامی هست  و نه نشانی  وبعضی از اوقات ما دولت هما ن استالین را ارزو داریم که حد اقل قوانینی را بمورد اجرا میگذاشت این یکی که خود قانون است شب مینویسد صبح اجرا میکند وایران مارا نیز به گروگان گرفته است وطالبان وآدمکشان  را نیز به پاسبانی ما گماشته است حال بجای تو وتخت کیانی یک قاتل بالفطره بر مردم  حاکم است زیر زور تفنگ واسلحه وزندان وطناب دار وملت ایران را بطور واضع میکشند ایرانی را دوست ندارند  اسلام دروغین آنها برایشان ارجحیت دارد .

اگر تو درهمان پانزدهم خرداد آن مرد دیوانه وزنجیزی را درون  گونی کرده به دریا میانداختی ویا جلوی گرگهای گرسنه شاید امروز وضع ما چنین نبود هرچند مریدانش بودندآنهاییکه عقل باخته وخود باحته وشیفته اند .

امروز صبخ با صدای تو از خواب برخاستم " با رجوع به اصل پانزدهم متمم قانون اساسی "...." ودیگر بقیه اش را نفهمیدم دوباره بخواب رفتم نمیدانم  تابلت من در چه زمانی روشن شده بود و  روی چه برنامه ای رفته بود با سرعت برخاستم آن صفحه گم شده بود ! ایا فرمانی  بود که تو ازان سوی دنیا بما میدادی ؟ من چندان سلامت نیستم که برخیزم وآنهاییکه سلامتند هریک سودای جانشینی ترا دارند غیر از وارث تو که خوب ملت را شناخته ومیداند این ملت صبح عاشقند وشب فارغ .

دیگر از  صورت زیبای زنان ومردان ایرانی خبری نیست عده ای که با کمک جراحان زبردست ان بینی های فیل مانند وآن چانه های پهن خودرا عوض کرده اند  امروز خون پاک ایرانی تنها دربدن انهایی است که به دنبال تو راهی دیار غربت شدند بقیه مخلوطی از بغل خوابی های فلسطینی ها / عرب ها / لبنانی ها/ اغوریها /  / وایغور ها !!!! دیگر نمیتوان  از آنها توقع داشت که برخیزید وبرای ایران جان دهندچون آنها خون وطن را درگهایشان احسا س نمیکنند درهمان زمان شروع انقلا ب وشورش وبلوا اولین کسی که بسوی سپاه پاسداران رفت پسر یکی از ارتشیان تو بود که درعین حال درجه داری سرتیپی معاونت شهرداری وریاست  تشریفات ساواک را نیز داشت او از بچه یتمیان پرورشگاهی  بود که داخل نظام شده  واداره آن نظام نیمی به دست امریکا ونیم دیگر به دست دولت فخیمه بود واین بچه گداهارا بزرگ میکردند به انها درجه میداند آنهارا باد میکردند آنها درعین خدمت بتو برای اربانشان نیز جاسوسی میکردند بعدهم با خیال راحت ابا پولهای انباشته راهی اروپا شدندواز یاد بردند که سر زمینی دارند سر زمین برای آنها تنها  درخت واب وقوم خرسه های خودشان بود که همه را  باخود برده بودند وان یکی نیز به سپاه پیوست تا پیرزنان وپیرمردان  وهمسر وبچه های حودش را حفظ کند بد هم نشد صاحب اسلحه وجیپ شد به شکار حیوانات میرفت تریاک های عالی را  میکشید ودوستان خوبی !!! هم داشت وبه بقیه برادر و خواهران گرسنه وبیکارش نیز  لقمه ای میرساند  نمیدانم زنده است یا مرده  این یکی از آن تفنگداران وسپاهیگران تو بود ودیگری که درلندن  شاعر شده بود دیگر ابدا به ایران فکر نمیکرد همسرش با نعلین های مارک " سلین " اینسو ان سو میرفت وجناب تیمسار از سفارت تریاک میخرید ودوستان گرد شمع جمال او می نشستند او شعر برایشان میخواند .

خیلی از این دزدانرا دیدم همه هم به عمه جان پناه آورده بودند آنجا درساری در شهرستانهای زیبای ساحلی بهترین خانه هارا خریداری کرده دوره های  شام وناهار وقمار ترتیب میدادند من تنها یک تماشا چی بودم چرا که برایم سخت بود پا به پای انها راه بروم حالم بهم میخورد وامروز شاید من تنها کسی باشم که خودرا به هیچ کس وهیچ چیز نفروحتم و فرزندانم را  نیز برای ان سر زمین تربیت  کرده بودم  آنها    به دنبال ریشه خود  میباشند  ! ریشه ای که ازبیخ وبن خشک شد تازه فهمیدم چرا ده ما از روی نقشه محو شد ! به جان بزرگترین  قله آن دیار به نام " شاه کوه " افتادند تا آهن ومس وطلاهاراخالی کنند برای اراب وخودشان نیز استخوانی را که جلویشان می اندازند لیس بزنند وزنا زاده هایشان دور اروپا مشغول عیاشی وآدمکشی باشند ایکاش نام آن شاه کوه امام کوه بود شاید کاری به آن نداشتند !

حال ملت ایران مرده ونسلی که از آن بجای مانده درزیر فشار امامان کذاب وپیامبران دروغین دارد جان میدهد وباز آخرین لقمه نانرا نیز ازدهان آنها بیرون میکشند برای فاحشه های امامان خود و......مردم هم میدهند ! بلی هنوز مغزهایشان درهمان حول وحواشی صحرای برهوت عر بستان میگردد وایران برایشان  معنایی ندارد ریاست جمهور قاتل همه سخنان خودرا به زبان عربی بیان داشت بنا براین دیگر جایی برای نوشته ها باقی نمی ماند !!! در گذشته هم عالمان ما  علم را با زبان عربی مینوشتند واشعاررا به زبان پارسی میسرودند چرا که زبان پارسی زبان شعر است وچه همه زیباست این زبان مانند یک موسیقی لطیف  کنار آبشار در زیر مهتاب شبانه در جان ودل تو زمزمه میکند . خوب خلایق هرچه لایق  باید بروم اصل پانزدهم قانون اساسی را بیابم ومتمم آنرا بخوانم تا بدانم تو چه گفتی این حیوانات که غیراز  پایین تنه وشکم خود چیزی را نمیدانند  آنقدر کثیف وپلیدند که از گاز زدن بستنی یک زن نیز تحریک شده اند.

جز نقش تو درنظرنیامد مارا / جز کوی تو رهگذر نیامد مارا /خواب ارچه خوش آمد همه را   درعهدت /  حقا که به چشم در نیامد مارا ........." حافظ شیرازی " رباعیات 

پایان / ثریا ایرانمنش .08.08.2021 میلادی !!


 

هیچ نظری موجود نیست: