ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
-----------------------------------------
در زیر پنجه های نرم و ماسه های خشک /
فریاد میزدند ما تشنه ایم / تشنه آب وما شر مندگان درغربت / دریغ ودرد آبی نداشتیم
در شهر های نیمه سوخته وتاریک همه جا خالی بود
درانسوی شهر محفلی روشن / از خوکهای پروار
دیوارهای شهر آنهارا نمی شناختند اما در سکوت ایستاده بودند ستونها بتونی ارام
همه گویی یک نقاب ترس بر چهره ها داشتند .
.........
در محفل خوکان به سبک وسیاق دولتهای مدرن ومتمدن گویا مراسم سوگند بر پا شد وشرمندگان تاریخ سر افکنده اما بی خجالت از مردم تشنه لب در آنجا محکم بر صندلیهای خود چسپیده بودند درحفاظت کامل ! معاون وزارت امور اروپای یک دست شده وسایر خورده ریز خوران سفره پر برکت خوکان وصد البته نماینده ای هم از شهر بانکها درآنجا حضور داشت که نشان دهد همه پولها درامانند ! وما هستیم .
نام تو بر ننگین ترین دیوارهای جهان نقش بسته است وتو از خاتم وجود درون آن تشنه لب صحرای بیکرانی که ساختی بیخبری .
میدانم چه پیش کشی ها تقدیم شد وچه پیش کشی ها پرداخت شد اما نیمه نگاهی هم به آن خوک دانی نیانداختم بوی ان سرتا سر عالم را فرا گرفته است تنها آنهایی این بو را احسا س نمیکنند که یا خودشان درخوکدانی ها رشد کرده اند ویا با بویایی بیگانه اند .
امروز صبح مانند هر صبح با زبانی خشک و فریادهای ماشین های تمیز کننده وبا نیش سوزان افتاب برخاستم میلی به شنیدن اخبار نداشتم میدانستم که این مفتخوران روزگار ( اروپایی ) که همه تغذیه خودرا از خوکدانی تامین میکنند با چه آب وتابی ان صحنه تهوع آور را به نمایش خواهند گذاشت وسپس آمار دورغین مردگان وبیماران ردیف خواهد شد وصبح من به یک اندوه تبدیل میگردد.
نمیدانم ازشوق اینده ای هنوز زنده مانده ام تاامید ؟ یا خیا ل؟ کدامین است این چه شبها دراین امید به صبح رساندم وچه روزها را بااندوه به شب سپردم .
ما همه مرده ایم ودرخون خود خفته ایم ما کودکان دیروز خیلی زود به پیری رسیدیم وزیر سایه های کهنه وپوسیده دریک روز دروغین درکنار نا پختکان که گوسفند وار گوش به اراجیف آن بیمار روانی میدادند خودرا در پستویی پنهان کردیم وچه خوشبینانه دراین خیال بسر بردیم که زود تمام خواهد شد تا روزیکه همه شوق وذوق ما به غم واندوه تبدیل شد وما سوار بر امواج بیگانه درابهای جهان غوطه ورشدیم گاهی آهی از سینه برکشیدیم وزمانی از بیم خودرا پنهان ساختیم .
دیگر نه شوقی بر جای مانده ونه ذوقی .
خوکان درخوکدانی به چرای خود مشغولند و اروپای شیک ومتمدن نیز مشغول جمع آوری ریزه های ته سفره خوکها میباشد .فرانسه قرنها بما خیانت کرد / انگلستان که مادر همه این خوکهاست وبقیه نیز نوچه هایی هستند هفت تیر به دست .
حال ما در یک دوراهی بین مرگ وزندگی ایستاده ایم یکی به ننگ منتهی میشود دیگری به رنگ . نه نام وبلکه همان ننگ ...... وننگ بر شما باد که خنجز خودرا تا دسته درپشت ملت ایران فرو بردید بما دیگر احتیاجی ندارید ما کهنه شده ایم نسل نو با پولهای دزدیده شده از اموال مردم بی پناه وبی گناه شکم های باد کرد ه وزیر شکم شمارا را سیر میکند وما با دردهای خود را درچهار دیواری پنهان خود به سوی خدایی میفرستیم که نمیدانیم درکجا نشسته یا ایستاده است .
پایان
ثریا ایرانمنش / 06/07/2021 میلادی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر