ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
شب شد و اشک خزان . مردمک پنجره هارا شست
وز پس پرده پنهان فراموشی / مشعل تو درخانه تاریک / چراغ بر افروخت .........: نادر نادر پور "
چشم دنیا به این انتخابات مسخره دوخته شده بود بود انتخاباتی که نه میشد نامش را انتخاب گذاشت ونه شرکت مردم بود ونبود مردم اعتباری به این انتصاب نمی داد دستورها از بالاها صادر میشوند ومشتی جیره خوار نیز پشت این دستورات راه میروند / امرروز د رب کلیساهارا باز کنید / نه همه را ببندید / امروز دسته سینه زنی به راه بیاندازید مهم نیست برای کی وچرا / نه ! امروز فلان محل را به آتش بکشید . مردم را سر گرم گنید تا نتوانند بیاندیشند .
افق سر زمین ما تاریک است شب سیاهی بر آنجا پرده انداخته وگمان نبرم تا زمان ویرانی این خاک این سر زمین پر برکت شب دامن خودرا از روی آن دشت پر گهر بردارد . چندین دسته وچند صد هزار ایده ودر ظا هرباهم باطن دشمن یکدیگرند .
یکی پشت یک تریبون بزرگ نشسته فرمان میدهد ودیگران اطاعت میکنند کسی نیست بپرسد که این فرمان سر چشمه اش از کجاست همه فرمانبرند ؟ دیگری از سوراخی همه نقشه های اورا به اب میفرستد سومی غبغبی جلو داده اظهار فضل وکمال نموده آنهم دربهترین پناهگاه دنیا با برکات عالی وآرام بی دغدغه وتنها این یک سرگرمی است که ما هم دستی بر اتش داشته باشیم شاید فردای بهتر تر تر تر را داشته باشیم . !!!
دنیا توجه کمتر به دردهای اجتماعی نشان میدهد واشنگتن تمام هم وقدرتش مبارزه با ان اژدهای سرخ است که سر برداشته آنهم ئه یک سر بلکه صد ها سر وهر سر اودریک سوراخ مشغول چرا میباشد /
سر زمین ما در یک ضعف شدید فکری فرو رفته واین همان چیزی بود که بزرگان میخواستند کمتر میاندیشند بیشتر عمل میکنند ! عمل شان نیز همیشه نا مربوط و کشنده است
هر روز گرد هم ایی های پدید میاید دراین بین آنهاییکه زرنگترند از قدرت پدر ی خود استفاده کرده صد جانبه مشغول درو ثروت هستند _( مانند پسر دردانه وعلیل مغز جوک بایدن ) که امروز نقش یک نقاش هنر مند را بازی میکند آنهم با همان لوله ای که گرد را به بینی میفرستد با همان لوله رنگ را روی بوم نقاشی پخش میکند وبه قیمت سر سام آوری میفروشد وخریداران نا مریی هم دارد درهمین بین قراردادهایی را نیز بین شرکتهای موهوم میبندد واز این راه ثروت جمع آوری کرده پس چراا مثلا مجتبی این کاررا نکند ( که میکند ) اما نه نقاشی بلکه نماز جماعت وخوردن مغزهای نداشته مشتی مردم درمانده وبی پناه را.
امروز دیگر آنهاییکه به مبارزه ( مثلا) برخاسته اند نمیدانی چریکند ! خلقی اند / مجاهدند / شاهی اند مسلمانند / چینی اند / یا امریکایی .انگلیسی ! .
بشر دارای دو حس میباشد غیر از حواس پنجگانه دو حس دیگر دارد عقل / شعور باید هردورا قوی نگاهدارد اما بعضی ها اگر عقل را تغذیه کنند دیگر شعوری برایشان باقی نمی ماند چرا که همه انرژی خود را صرف بزرگ وگشاد کردن عقل نموده برای چریدن واگر شعور را تغذیه کنند دیگر عقلی برایشان نمی ماند همه جیز زیر یک خط کشی مرتب ودست نخورده ومبادی آداب رشد میکند /.
بدبختی ما این است که بعضی ها هیچکدام را نداریم واگر هم داشته باشیم ناقص است .
چین خود روزی نیز زیر سلطه قدرت های بزرگ بود امروز خود یک ابر قدرت شده است ودنیارا دچار ترس و واهمه ساخته است ما هنوز گردنبند اهورایی را برگردن بسته وانرا لمس میکنیم به امید آنکه بما عقلی بدهد یا شعوری ویا قدرتی درباطن بفکر ویرانی دیگران هستیم وقدرت شخصی خود واربابی بر دیگران / و بنا بر این با رفتن آنهمه مردان وزنان خوب واندیشمند گذشته ما امید به بهتر شدن آن سر زمین نیست همان بهتر که ایل وقبایلی دورهم جمع شوند و به زیر چادرهای سیاه بروند ولباسهای اطلسی وسر بند ومنگوله هارا بخود آویزان کنند ومردانشان نیز تفنگی به دست گرفئه دور خود بچرخند وخان باشند ! نه یک سر زمینی که از قبیله ها تشکیل شده هیچگاه نمیتواند یک کشور قدرتمندرا تشکیل دهد همان بهتر که تجزیه شود ودیگر آن همه جوان های بدبخت را به گورهای دسته جمعی نفرستند که خللایق هرچه لایق .
این یک گمان بود که چون روزنه ای دردل تاریکی/ رهنمونم شد تا ازخانه برون ایم !پایان
ثریا ایرانمنش / 23/06/2021 میلادی / ؟