دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۴۰۰

سر زمین من !

 

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

آن دل که گم شده است  هم از جان خویش جو /آرام جان خویش ز جانان خویش جوی 

از تخت  تن برون شو  و بر تخت جان نشین /  از آسمان گذر کن   و کیوان خویش  جوی 

حد اقل تکلیف من  با خودم وبا سایر هموطنانم روشن شد .و میدانم که دیگر هیچگاه ازآنها نخواهم بود و نیستم در گذشته در میان انها نیز  خود را جدا میدیدم و همنشینی نداشتم  تنها بودم تنها بزرگ شدم و تنها زیستم  گویی تنها درمیان دریاها ها سیر میکردم .

روز گذشته میهمان  داشتم به همراه کمی اش  !  صحبت از  همه چیز شد ومن  مانند همیشه از  کلمات  سر زمینم حرف زدم که یکی از آنها گفت  . سر زمین شما اینجاست شما دیگر به ان کشور تعلقی ندارید  تنها آنجا متولد شده اید  هرکجا که بروید این  سفارت خانه های ما هستند که از شما پشتیبانی میکنند و پزشکان ما هستند که شما را معالجه میکنند شما دیگر به ان سر زمین تعلق ندارید مگر آنکه همه چیز را رها کنید و همه چیز را بگذارید وبه کشورتان پناهنده شوید ! ....... چیزی در درونم شکست  راست میگفت  من دیگر نه به انها و نه به انجا تعلقی ندارم  من تنها میتوانم بگویم " در جاییکه متولد شده ام " نه بیشتر  خاطراتم را در درونم محفوظ بدارم / گرد کتابهایم ر ا بزدایم وبا انها دوباره اخت شوم  هرچند خواندن چند باره آنها دیگر برایم لطفی ندارند کتاب جدیدی هم چا پ نشده اگر هم شده چیزکی در حد  یک نظر سنجی وخود خواهی بوده است و استلال های بی معنی .دورغین . 

دیگر نمیتوانم به دنیای  شاعری شیراز بر گردم و دیگر روی شهر شیراز را نخواهم دید و دیگر داغی خاک کو.یر را زیر پاهایم احساس نخواهم کرد اگر بخواهم به سر زمین خودم بروم بعنوان یک توریست چند روزه نه بیشتر .

این قوانین اینجاست هنگامیکه خود را به انها  سپردی دیگر از آنها میشوی حال باید بنشینم وکتاب بنویسم  مانند ویرجینا وولف !!! یا دیگران از خاطرات احمقانه و مردانمان احمقا نی  که خوشی زیر دلشان زد و کشور را به نابودی کشاندند حال نازه بیادشان افتاده که راستی مارا چی شده بود؟ چرا ناگهان بر ضد خودمان شورش کردیم  و درب خانه را به روی گدایان باز کردیم حال گدایان  ارباب شده اند و ما برده ؟!روز گذشته  به یکی از اعضای فامیل گفتم اگر مردم خاکسترم را به مصر ببرید ودر رودخانه نیل بریزید  میل دارم درجوار آن بزرگ مرد باشم هرچه  باشد او نیز در کنار رود نیل خفته است تنها شاید توانستم مونسی برایش باشم آنقدر او را دوست داشتم ومی پرستیم .

 من دیگر خودم نیستم  می دیگر  آنکه بودم نیستم  من کیستم  روحی از تن خارج شده در اسمانها میچرخد به دنبال کسی میگردد که گم کرده  به دنبال چیزی میگردد که ازاو دزدیده اند . نه من خودم نیستم .

به همین دلیل هم مانند سایرین به دنبال صلح میان سر زمینها نیستم  صلح طلب نیستم چون دیگر اعتقادی ندارم که صلح جهانی  از راههای منطقی با موعظه کردنها  تشکیلات تبلیغاتی به جایی برسد ..

درست مانند این است که بگوییم مثلا  فیلسوفها توسط  شیمی دانها  بهتر  عمل میکنند ؟ هیچ ارتباطی به هم ندارند 

ما قبل از هر چیز باید دانش  را فرا بگیریم با حرفهای و سخن رانیهای از  گذشته و بزرگ نمایی وجمع کردن چندر قار  هیچگاه سر زمینی  اباد نخواهد شد . 

امروز برای مردم مشگل است که یکدیگر را درک کنند و زمانی  که اصرار دارند  چنان الفاظ بزرگی را بکار میبرند  که درک آنها برای خودشان ئیز مشگل اسست  ایا شما درد میکشید / نه همه سخن ران شده اند  و همه انها از تن و جان بیمارند و همییشه احساس خطر میکنند  حتی برای سرگرمی هایشان نیز وسیله درستی را انتخاب نمی کنند  کازینو ها بهترین  جا برای انهاست واغوش زنان هرجای بهترین  پناهگاه .

 باید بدانید که نیمی از  دردها  رنجها ریشه  درخودتان دارد با نوشیدن شراب یا شنا درابهای  سرد کمی احوالتانرا بهتر میسازد  اما شما را درمان نمیکند روحتان بیماراست .

 بهر روی من روز  گذشته دانستم که دیگر نباید در مقابل مردم این سر زمین از زادگاهم سخن بگویم تنها بگویم " جایی که متولد شده ام "  همان طویله یا اصطبل یا خانه اشرافی  فرقی ندارد  برای کسی مهم نیست .  من پناهنده سیاسی یا اجتماعی هم نیستم بلکه  تابعیت عوض کرده ام . وت نها یک پاسپورت  و کارت شناسایی دارم که تا بی نهایت ادامه دارد ! . ث

پایان 

 ثریا ایرانمنش / 13/05 2021 میلادی !






یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۴۰۰

فرزند نا خلف

 روزی از روزها حاجب درگاه بارگاه  وارد قصر بانوی  قبله عالم شد وگفت ،.بانوی گرامی ، قبله عالم شمارا احضار فرموده اند  که فورا  خودرا به کاخ برسانید ، . بانو با تعجب گفت : قبله عالم؟ آنهم الان ؟در این موقع وساعت روز ؟

حاجب زمین ادب بوسید وگفت :قبله عالم  رییس تشریفات و وزیر دست راست و خادم محضر را تیز اظهار فرموده آند!!!! بانو با تعجب گفت !: یعنی میل دارند مرا به عقد ابدی خود در آورند ؟ 

حاجب گفت. گمان نکنم !!! و سرش را . ا به زیر انداخت. بانو لگدی به او  زد وگفت بگو ببینم موضوع  چیست ؟!

من هشت فرزند تقدیم قبله عالم کرده ام  هم دختر هم  پسر  !!حاجب . با ترس ولرز کفت : بانوی من فدایت گردم یکی از آنها بکلی سیاه آست  وحضرت قبله عالم تا امروز اورا ندیده بودند حال که فهمیدند. شاهزاده خودشان است به خشم آمدند وفریاد کشیدن که .....حتما این زن با بلال حبشی بغل خوابی کرده است ! فورا اورا احضار کرده تا اگر خیانتی سر زده گردن اورا بزنیم ویااورا از قصر براتیم ،،،، 

بانو یکه خورد کمی فکر کر د وبا خودش کفت ؛

غیر از آن چند جوان باغبان وان  حاجب درگاه که خبر از خرمسرا  میاورد و،،،،، دیگر به. یادش نبود با چه کسانی  همبستر شده قبله عالم هم فراموش کرده بودند که اورا  به رختخواب ببرند   وکامی بگیرند  اما خوب   تعداد زوجات زیاد وفراموشی است  ، وان زن را طلاق گفتند واز درگاه  خود راندند  پسرک را نیز به اشپزخانه  فرستادند تا درکنار پدرش کار کند ، 

 پایان قصه 

ثریا ، اسپانیا  دوم ماه می الحرام  وروز مادر در سر زمین گاوبازان 

 

شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۰

اول ماه می !


 ثریا ایرانمنش " " لب پرچین " اسپانیا !

-------------------------------------

ای کاخ  . از چه چیزی چنین بخود مینازی ؟ 

از درخشندگی اربابان   بخود مغروری ؟ 

او خودرا با الماسها پوشانیده است 

تا برهنگی قلبش را پنهان ن نماید 

منگوله ها و روبائنها را از او باز کن 

که نوکرانش به او آو یخته اند 

آنوقت چنان حقارتی  عیان خواهد شد که دیگر  شکل یک مخلوق  خدارا هم نخواهد داشت .

" شاندرو پتوفی " شاعر مجار .

امروز روز اول ماه می است روز ازادی  کارگران از درون دخمه ها روزی در خیابانها به راه میافتادند که برخیزید ای مردم بپا خیزید وبر  فلان  و بهمان هجوم برید ....

امروز قصاب دیروزی وسبزی فروش میدان بازار  کاندید ریاست جمهوری است ..باید گریست یا خندید؟

امروز دیگر  همه چیز معنا ی خودرا ازدست داده است  گروهی بما حکم رانی میکنند و دست ما کوتاه است با حقارهایشان و دروغهایشان  و کشتارهایشان  از مرگ ما سود میبرند از مردن انسانها سود میبرند  با انداختن ان وحشت بزرگ دردلها  (شرکت آمازون ) هشتصد میلیارد دلار!!! بلی درست شنیدید هشتصد میلیادر دلار   در عرض همین مدت سود برده است و سایر فروشگاهها ورشکسته  کارگران بیکار و عده ای دکانهاراتخته کرده اند  حال همه بسوی فروش آن لاین روی اورده اند بنا براین دیگر لزومی ندارد این روزرا  روز " کارگر" بنامیم که از کوههای یخ سر چشمه  گرفت .

حال  این لاشخورها هستند که بر فراز سر ما پرواز میکنند و در انتظار آخرین نفس ما میباشند  تا آنرا به نمایش بگذارند  امروز  عکسی هوایی  را در اخبار نشان میداد که بلی !!!! دوهزاو هشتصد نفردر فلان سر زمین  از این دروغ بزرگ جان باخته اند  روی زمین درست تابلوهای ابی نقاشی شده  و  نقشه هوایی را بما نشان میداد  آنهم از فاصله ای بسیار دور  در هندوستان مردم  درود خانه گنگ  دست به مراسم مذهبی زده اند  اند کاری را که هر سال انجام میدهند !! ان رود خانه مرکز صد ها هزار بیماری است عده ای بیمار شدند و دربیمارستانها ! بجای معالجه فوت شدند حال آتش افروزی در تمام  شهر ! که بلی سیصد هزار نفر دریک روز مردند !!!!  عده ای  را هم با واکسن ها میکشند یا فلج میسازند  هنوز ما درزندانهایمان  نشسته ایم  و هنوز با پوزه بند سگها باید در کوچه و بازار راه برویم و داروی نامریی انرابسوی ریه ها ویا چشمان خود بفرستیم  ویا با یک تکه پارچه ....نه قبول نیست  آنچه را که ما حلال اعلام  کرده ایم مصرف کنید !!!!! معلوم نیست چه  دارویی درون ان دستمالهای کثیف تزریق کرده اند که ریه ها را دچار بیماری میسازد و دربیمارستانها فرشتگان مرگ در انتظارند ! 

در آشیانه کوچک من  تنها اشکهای من  روانند وسئوال این است که  چه موقع این جان به جان افرین پیوند میخورد ؟ . در آشیانه کوچک من تنها اشکهای من است  که همه جارا ضد عفونی میکند  دیکر به وسعت گنجینه های دزدیده شده نمی اندیشم به آن  خونی که ازجان  من میرود  فکر میکنم که این بازی تا کی ادامه خواهد داشت ؟ .

بهر روی   " لیبر دی "را به همه کارگران و کارمندان وزیر دستان تهنیت میگویم  ارباب بزرگ در خواب است .ث

پایان / ثریا ایرانمنش  اول ما  می 2021 میلادی ! 


جمعه، اردیبهشت ۱۰، ۱۴۰۰

بازی سکس


 ثریا ایران منش " لب پرچین ؟ اسپانیا 

" تقدیم " به پسر بزرگم / میم /

گویند چو زاد مادر مرا / پستان به دهان گرفتن آموخت  / دستم بگرفت وپا به پا برد / تا شیوه راه  رفتن  آموخت ............

حال این شاعر بزرگوا ر سر از خاک بردارد و ببیند که  که دیگر مادر ترا نخواهد زایید بلکه در آزمایشگاه رشد میکنی  پستانی هم در دهانت نخواهند گذاشت با شیوه دیگری بتو مکیدن( شیر) ! را فرا میدهند  مادر و پدری هم دیگر وجود نخواهند داشت تا ترا پرورش دهند  یا دو مادر داری یا دو پدر یا چند تنی از آنها که دسته جمعی ترا حمایت میکنند و. سالها پیش این فیلمهارا بما نشان دادند وما خندیدیم  چقدر هم خندیدیم .

روز گذشته  کشیشی که در خیابان به بچه ها راه و روش  ازدواج درست یک مرد با یک  زن را یاد میداد  توسط پلیس  بازداشت شد ! آنهم درقلب بزرگترین  کشور امپراطوری دنیا  " لندن"  . مرکز ادب وفرهنگ  سر زمینی که  اولین  درس  همجنس بازی را و تی شرت را به دنیا عرضه کرد  سر زمینی که ریاست کلیسا ومذهب آن   به دست یک مادر ویک زن است  ویک مادر بزرگ است..

دیگر  باید فاتحه خانه و خانواده را خواند بیخود نیست که هر روز یکی از اجناس خانه من یا میشکند یا ویران میشود ویا غیر قابل مصرف میگرد و جانشینی هم برایشان نخواهد بود  چرا که دیگر خانه ای وجود نخواهد داشت  زندگی حیوانی دسته جمعی  با کمک مردان وزنان واخورده اجتماع وگروه شیطان پرستان " گلو بالیست " ! 

زمانی که  علی بابا وچهل دزد  پاستور وارد ایران سر زمین ما شدند  اربابان  آنجارا  برای ازمایش انتخاب کرده بودند واین حیوانات را آنجا رها کردند تا  راه وروش  بچه بازی درست وهمجنس باز ی را در قانون  بی چون وچرای کتاب آسمانی  بمردم یاد دهند خانواده هارا به عناوین مختلف ویران ساختند کشتند / زندانی کردند /  پسران ودختران جوان معتاد بی هیچ پروایی درهم امیختند  تعداد فاحشه خانه های رسمی زیر نظر اقایان روحانیون هر روز بیشتر میشد  و آنها بی سر وصدا  نیز توانستند آنچه  راکه درون وزیر خاک ودرپشت کوههای بلند  بود  ببرند اعم از مس / فولاد / آهن  / طلا .ابهای زیرزمینی حتی خاک را  نیز توبره کرده وبردند؟ جزیره های متروک   اطراف خلیح  شهرهای بزرگی شدند  برای توریستها وبزرگان  و" خلیح همیشه فارس "به یغما رفت  دریاچه زیای کاسپین نیز بر باد شد وبه آنسو خزید  وهنوز این زد خورد ادامه داد  و حال علی بابا میرود اما چهل دزد باقی میمانند تا با روشی دیگر بقیه را غارت کنند و سر زمینی سوخته .ویرانه را  باقی بگذارند ویک دهن کجی بزرگی به پدران  ما که با چه مشقت وخون   دلی آن سر زمین را ساختند  بنمایند بخصوص به دو پادشاه آخرین وآخرین سسله پادشاهی در پارس سر زمین شاهان  حال ما دلخوش کرده ایم ک دران سر زمین شاهان نمیمیرند چرا  خاکشانرا  نیز خواهند برد /وسر انجام  دیگر من نخواهم توانست چیزی غیرا ازتعریف وتمجید از سکس بنویسم  درحال حاضر این چهارمین کامییوتری است که با آن کار میکنم  باضافه "ای پد "هر چه را که خودش میل دارد مینویسد ویا جلوی مرا میگیرد . من از راست مینویسم او به چپ میرود از چپ بنویسم به راست میرود حروف را نه یک بار بلکه چند بار تکرار میکند و کیبورد  فارسی دیگر در بازارهای جهان نیست  تا من روی آن  نصب کنم  بیشتر این کیبورد ها با زبانهای افغانی یا هندی یا عربی است  که باید  درمیان آنها غوطه بخورم  تا بتوانم چند خط بنویسم وسر انجام  صفحات همه پاک شده اند! همه آنهاییکه به مذاق اقایان وبانوان خوش نیامده است . 

آه پسرم ! پسر عزیزم چه سوداهایی در دل داشتیم هم تو وهم من و چه  آرزوهایی تنها من وتو میدانیم که مزه ازاد زیستن وپاک زیستن چگونه است حال تو از من دوری ومن در کنج این ویرانه سرا باید با چند زبان با چند خارجی حرف بزنم  با نوه هایم  و برای تفسیر کلماتم باید یک دیکشنری باز کنم چه آرزوهایی داشتیم که همه برخاک شدند دنیای من وتو نیز سالهاست که ویران شده وما روی خرابه های آن به زندگی گیاهی خود ادامه می دهیم بعد ازمن تو چه خواهی کرد ؟ من هم اکنون بی تو گریانم . پایان 

ثریا ایرانمنش  /30 آپریل 2021 میلادی . برکه های خشک شده / مالاگا / اسپانیا .

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۴۰۰

هنوز هم.......

 ثریا ایرانمنش  " لب پرچین "  اسپانیا 

----------------------------------

با صدای من   پرندگان  از شاخه ها میپرند وبی غیرتان ا رخواب !

طوفان در راهست . پیشگویی من درست بود

دوران غمگین وروزگار سیاهی هاست  و روزگار ننگین صفتان !

همه مارا رها کرده اند وما نیز همه را 

زنچیر بردگی را  پاره کردیم و ویوغ را شکستیم 

حال در زیر بار  بیماران روانی  مرگ را تجربه میکنیم 

هرروز گرد بیماری بر چهره ها بیشتر میشود وافسرده گی ها  نیز بیشتر 

سرنوشت میل دارد ترا درخاک پایمال کند 

این کار تقدیر نیست کار  حیواناتی است که امروز بر صندلی قدرت نشسته اند

پست ترین وکثیف ترین فرزندان سر زمین من به او پشت کردند  اورا بیمار ساختند 

امروز او درحال مرگ است 

من نیز درحال مرگ ونابودی روح واندیشه 

میل دارم فریاد بکشم  میل دارم فریاد بکشم  ای سر زمین محبوب من !

قبل از انکه زنجیز اسارت را محکمتر کنند  خودت گردنت را بزن 

ایکاش منهم میتوانستم وقدرت آن را داشتم  تا گردن خودرا بزنم 

ستمکاران وشیطان پرستان  نعش بیماران را میشمارند وسپس می خود را  مینوشند 

پیروزی انها در پر کردن گورستانهاست 

ایکاش میشد شراب مرگ را نوشید  قبل ازانکه ترا بکشند 

فرزندان نازنین من ! متجاوزین پیروزند وما راهی گورستانها 

هنوز رنگ بیماری بر چهره ام  نشسته  

سرنوشت  باز مرا درزیر پاهایش لگد مال میکند 

این بار چه میخواهی ؟

از خودم میپرسم دشمن کجاست ؟ 

آه.... همه جا  . همه جا حتی در پشت درب خانه من ایستاده 

با سرنگی دردست  .

خسته ام ای زندگی خسته ام  فریادم را بشنو  ومرا دریاب 

اگر سر نوشت ما این است که مارا نابود سازند 

 بگذار  نابود کنند من از مرگ نمیترسم  

تنها ازیک مرگ ننگین به دست این  تاجران مرگ وحشت دارم 

اگر نمیتوانیم زنده بمانیم بهتر است بمیریم  اما نه باننگ 

بلکه با پیروزی  ومرگ خود خواسته .

نننگ ونفرت بر شما کاخ  نشینان وشیطان پرستان 

که نان روزانه شما از مرگ کوخ نشینان است . 

نفرت برشما باد .  ثریا / 29 آپریل 2021 میلادی 


چهارشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۴۰۰

کلوب خانگی !


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

زان غول  بگریز وبگیر سقرایی /  کان بر کف عشق از الست امد

در حلقه  این شکستگان  گردیدید / کان دولت  وبخت درشکست آمد 

اطاق " پالتاک"  گذشته  امروز  لباسی نو پوشید به نام " کلاب هاووس "  باز هما ن حرفها همان تعارفات همان فحاشی و تحقیر دیگران سر انجام کار به فحاشی وزد وخورد میرسد  وآن دو.لت بیدار یا خوابیده  جلاد چقدر ازاین موضوعات بهره برده  ولذت  میبرد . این اطاق یک رییس دارد ودستور میدهند چند دقیقه حرف بزنید و کسانی که  همه عقده هارا دردرونشان  خفه کرده بودند روی این دایره زنگی میریزند با حرف میخواهند یک دولت  وحشتناک آدمخور را از میان بردارند درست است گاهی سخن میتواند جای شمشیر عمل کند اما نه درحال حاضر ونه با این قوم  پخته شده در دیگ هفت رنگ اینها از شاه درس گرفتند ودانستند پس از ویرانی جایی برای گریز ندارند اول پولهایشانرا درکشور های مختلف صرف خریدن جزیره ها وکشتی های خصوصی کردند جایشان امن است دریا ازاد اقیانوسها ازاد . سپس بجای انکه مخارج تحصیلی یک وامانده  ای نظیر آن  چواد ضخیم را  بدهند تا بجای درس خواندن  درس ادمکشی  را فرا بگیرد و ودشمن  باشد  اورا به خارج میفرستد از او بت میسازند تا خبرها را ومردمارا  گلچین کرده به دست اقایان برسانند وآنها هم به موقع خدمت همه میرسند دیرو زود دارد اما سوخت وسوز ندارد  بعلاوه زمان شاه اینهمه تکنو لوژی پیشرفته نبود که آنها یک تشکیلات بزرگ  سایبری را با کمک چین وروسیه  درست کنند وحتی باد شکم هارا نیز بشنوند چه برسد به گفته ها ونوشته ها . چهل ودوسال نشستید وحرف زدید اشعار سعدی را خواندید وگفته های حافظ را تفسیر  کردید علی را به جنگ خیبر بردید زنهایشانرا شمارش کردید  چه غلطی کردید؟اینها نه روشن گری بود ونه راهنمایی حدا اقل الان تنها یک نفر اهل شیراز  برای خود تک وتنها راه باز کرده و دنیایی را به دورخودش جمع کرده حال ایا پشتوانه او کیست وچیست بما مربوط نمیشود اما کارش را درست انجام میدهد  وبا آدمهای درستی برخورد میکند ویا مصاحبه . حال چند شب است که این اطاقک  عده ای را دورهم جمع کرده تنها معلومات نم کشیده خودرا به رخ هم میکشند  ویکدیکرا بوسه باران میکنند ودرعین حال از لولو هم میترسند . 

مجاهدین تکلیفشان روشن است مبارزه مسلحانه کشتار دسته جمعی  اما به نفع خودشان نه به نفع ملتی رنج کشیده وستم دیده وامروز  گرسنه وبیکار که حاضر است تن به هرکاری برای یک لقمه نان بدهد  .

خارجیان مارا بهترا زخودمان میشناسند همیشه این   تز وتکیه  کلام را دارند که عرب را سیر نگاه دار وایرانی را گرسنه  وخوب میدانند که ما نه تنها اتحاد واتفاقی نداریم بلکه برای یک حلقه بی ارزش نقره مادرخودا نیز بر سر بازار برده فروشان  بفروش میرسانیم /

نویسندگان وشعران ماهم  پیر شده روی صندلیها گنده خود لم داده هنوز  یکی درفکر اشعار پر نغز  ومبار احمد لات شاملو میباشد دیگری  زینب را تشریح میکند سومی خدار از بالا به پایین کشیده محاکمه مینماید  همه از دم تریاکی وبیحال وبیمار . 

ما ازاد بودیم در ازادی زیستیم  امروز نمیتوانیم اسیر باقی بمانیم  ودر سر زمین اسرا بخوابیم  تنها به ایران سوگند میخوریم !!! به ایرانم قسم  !!!  و درپستی و فرومایگی  هنوز در فکر دیس لوبیا پلو نشسته ایم  اگر کسی از شرف وطنش  میگذرد  وعشق وطن را نیز به گرو میگذارد  اگر کسی جرئت مردن را ندارد  وبه زندگی حقیر خود پای بند است  حتی شرف واعتبار وطنش را نیز به معرض فروش میگذارد   شما چه شمشیر خودرا از ر و بسته ویا درزیر پیراهن خود پنهان ساخته اید  باید بدانید که اولین کار شما شستن نام ننگ ایران از مسیر جهانی است که بنام سر زمین تروریستها معروف است  واین نام مقدس را الوده ساخته اند   درحالیکه کسی بفکر گورهای دسته جمعی نیست  حتی درودی هم به روح آن رفتگان نمیفرستد وداغ دل مادر ی را مرهم نمیگذارد  تنها بفکر خود نمایی میباشند . 

به الهه مقدس ایران سوگند  که قلم من همیشه روان است تا روزیکه زنده ام  نام پرافتخار ایران بر همه جا خواهد درخشید  بر تمام لوحه های ابدیت . 

حال شما در " کلاب هاووس " بنشید و یکدیگر را لت وپار کنید  این نوشته های من بجایی میرود که مردان  وزنان مبارز جانشان را درکف  دست گذاشته اند نه برای یک بشقاب پلو یا یک کاسه اش رشته .

هله خوش  دار که در شهر دوسه طرارند / که به تدبیر و کله از سر مه بردارند 

دوسه  رندند  که هشیار دل و سر مستند /  که زمین را به یکی عربده در چر خ آرند  

صورتی اند ولی دشمن صورتهایند  / درجهانند  ولی از دو جهان بیزارند . پایان 

ثریا ایرانمنش  / 28/ 04/ 2021 میلادی . اسپانیا 

اشعار از" شمس تبریزی "