سه‌شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۸

سر زمین من

ثریا ایرانمنش / لب پرچین /
یک دلنوشته !!

چیزی برای گفتن ویا نوشتن باقی نمانده  همه راگفتند نوشتند گرفتند بی فریاد آرام از کنار هر حادثه ای گذشتند گاهی گامی قدمی ونگاهی سپس به راه خود ادامه دادند .
هرچه را وهرجا را مینگرم آتش است وآب وفریاد است وخون وبرده داران دربین خود مشغول ونوشانوش در پی شکاری دیگر کشتار ها مرگها مانند یک نمایش هیجان انگیز از جلوی چشمانشان میگذرد وچه بی تفاوت نشسته اند آن قوم هرجایی !.
نوروز با آمدنش بخانه کرکسان و لاشخوران گناه را نیز با خود آورد حال باید سد ها را شکست وگناهان  را شست به قیمت جان صد ها هزار نفر. انسان بیگناه وآنهاییکه دربیت اعظم نشسته اند درانتظار طلوع خورشیدند خورشید که خود ساخته  وطوفانی وسیلاب را که خود درجه آنرا بالا وپایین میبرند . 
چه ساده لوح بودند مردان زیست شناست و کاوشگر ان طبیعت که جانشان را نیز در این راه از دست دادند .
سیل ویرانگری که آن روز ها خواننده متعهد میخواند وشاعر متعهد آنرا سروده بود امروز جان یافت به حقیقت پیوست خانه هارا از بیخ  بن ویران ساخت پدر پیررا کشت مادررا دیوانه کرد وفرزند شیر خوار روی آب روان است میرود تا به ابدیت بپیوندد.
نفرین شاهان دامن همه را گرفت اگر تاریخ را ورق بزنید میبینید در هیچ نقطه ای از دنیا به اندازه ایرانیان شاه نکشته اند وشاه عوض نکرده اند یا رهبر بوده یا شاه ودراین میان یک پرانتز نیمه کاره باز شد وشاهی جوان بیخبر از مارهای زهر آلودی که در تختخواب خودش داشت آهسته آهسته داشت سر زمین مارا شخم میزد ونهال میکاشت  بچه مار ها در دامنش بزرگ شدند وتبدیل به یک اژدها با هرم دهانشان زهر خودرا باو دادند و  اورا کشتند ونیمه کاره مارا دوباره میان زمین وآسمان معلق ووارونه آویختند وخود به لانه شان  باز. گشتند اژدهای  پیر هنوز کامش برای بردن وخوردن کار میکند او همان (ملوک) قرون زمانه است که فرزندانش را میبایست به پایش قربانی میکردند سر زمین ما به دست طراحان مد  زیبایی  به ویرانی   و بزشتی وکراهت کشیده شد وبقایای آن نیز به دست سیلابهای سپرده شد  
هله نومید مباشی چو ترا یار براند 
گرت امروز  براند  نه که فردات بخواند 
در اگر بر تو ببتدد  مرو  و صبر کن آنجا 
که پس از صبر ترا به سر صدر نشاند 
.... کسی نیست تنها مردان مقیم بیت اعظم دوباره دست بکار خواهند شد تا شیرازی تازه وگلستانی نو برای فرود آمدن یک پیامبر جدید آماده سازند !!؟.
سه شنبه ۲۶مارس ۲۰۱۹ برابر با ۶فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی /اسپانیا /-....

شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۸

از ماست که...

ثریا / اسپانیا 
این دود سیه فام که از بام وطن برخاست 
از ماست که بر ماست 
وین شعله سوزان   که بر آمد  زچپ وراست 
از ماست که بر ماست .......ملک الشعرای بهار 

کتابی را میخواندم  گویی صاحب قلم سحر قلم خودرا از درون مغز واعضای روح وپیکر من گذرانده وروی صفحه  آورده است .
او توانسته کمی تنها کمی از مردم  خوابیده مارا بیدار کند اما  نتوانسته قلبهای سنگ شده ویا از جنس سنگ را بخراشد  ودرنتیجه همین روشن گرایی از بقیه چاپ کتب او جلو گیری کرده اند .
این تنها ما نیستیم که دچار این بلیه شده ایم  سر زمین ما برای بزرگان یک آزمایش بود مانند نمایشی که سالها پیش درتمام تلویزونها یکسان به نمایش  در آمد چند نفر را ازنژادهای متخلف وافکار گوناگون  برای مدتی درون یک محوطه بنام خانه نگاهداری میکردند زن ومرد باهم همه گونه آمیزشی  داشتند اختلاف داشتند بعضی ها  مانند من از بوی بد دچار بیماری میشدند وگریه کنان آن خانه لعنتی را رها میکردند واین نمایشی بود پر طرفدار  حال سر زمین ما نیز مانند همان  خانه  تنها یک آزمایش بود ومد سازان همیشه در صحنه  امسال مد  های  خود را به عهد ما موتها وقرن پیش از میلاد اختصاص داده بودند زنان دوباره وارد یک کونی سیاه شده  ویا در پارچه های رنگارنگ مانند یک بسته پیچیده شده به مردان حرم هدیه میشوند .
بیهوده زچه مینالی وبکجا میروی  ای ”زن”  

 مهم نیست چقدر میدانی  مهم این است چقدر داری ناگهان هجوم پروانه های تازه از کرم در آمده ویا زنبوران ومگسها  در اطرافت جمع میشوند  به !تو که نم پس نمیدهی همه ناگهان گم میشوند دود میشوند وبه هوا میروند وآنهاییکه باقی مانده اند دست به عصا راه میروم یک روی بسوی تو دارند وروی اصلیشان بسوی قبله مناجات ومنافع میباشد وترس از مردان ونمایندگان خدا   همه تحمل ترا ندارند .
 در حال حاضر در یک تعطیلی بسر میبرم ومیهمان دارم بنا براین باید از یک تابلت  کهنه  قدیمی ام استفاده کنم وچند خطی را روی این صفحه بیاورم تا کمی از دردها ر ا بکاهم سایر تابلت ها کمتر با حروف فارسی انس والفتی دارند امروز دیدم در توییتر نیز عده ای از کلمات و  حروف لاتین استفاده کرده اند  وگاهی هم حروف زیر انگشتانم گم میشوند  !!

کوبیدیم که بیدار شویم این  چه خیالیست 
بیدار ی ما چیست 
بیداری طفلی  است که محتاج به لالاست 

از ماست که بر ماست 
پایان 
ثریا ایرانمنش /اسپانیا ۳ فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی برابر با ۲۳مارس ۲۰۱۹میلادی !!

پنجشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۸

اولین روز

درود وتبریک برای سال تازه از راه رسیده ! با غصه ها غم ها وشادی ها ودردها وزخمهایی که بر دلها نشست وهیچگاه پاک نشدند وجایشان همچنان خارش دارد . 
درود وستایش وتبریک به همه مبارزین را ه آزادی خاک اسیر ایران أ واسارت ما درغربت گوییکه میترسیم سفره کوچک بی نان خود را پهن کنیم .
سال ما بدون هیچ موسیقی  ویا خبری ویا سازی ونوایی در سکوت  تحویل شد  با نگاه کردن روی ساعت وعقربه هایی که درگردش بودند من بودم وپسرم که بیخبر از را رسیده بود وهر سال تنها عیدی که دریافت میکنم  بچه ها میل دارند مرا بقول فرنگیها سور پرایز کنند !
سفره مان باندازه تنهایی خودمان بود  نه بزرگتر ونه کوچکتر ودردل برای آن سیل عظیم وناگهانی که درشمال  سر زمینمان روی داد برای خاكی که به زیر سیلاب میرفت ومردمانی که لانه هایشان را از دست میدادند گریستیم ودراین فکر بودم که. :مازندران شهر ما یاد باد  / برو بومش همیشه آباد باد  حال گویا این جانورانی که تکیه بر تخت سلطان زده اند حتی از خاک  رضا شاه  خانه او ودهکده او میترستد  وباید از فعالان محیط زیست که به مرگ ناگهانی  از میان رفتند ویا در زندانها شکنجه میشوند ،پرسید چرا این سیل  تنها شب عیدرا نشانه گرفت ؟؟!!!

ما بودیم وسکوت شب  حتی خاطره های گذشته نیز در ذهنمان کمرنگ شده بودند ومن در فکر این بودم که صبح زود باید برای آزمایش بعضی چیزها ناگفتنی به آزمایشگاه بروم  بچه ها درخانه های خودشان درکنار همسران فرنگی خودشان شامی را که من درست کرده بودم بردند  تا با هم بخورند !!!! خانه من از قفس مرغان گرفتار نیز کوچکتر است باد وطوفان  هم در بیرون غوغا میکرذ رستورانی هم که پاتوق ایرانیان باشد در این دهکده نیست  باید آهسته گام برداشت مباد خواب   همسایه تو پریشان شود .

بهر روی  سال نو شد وتنها خواسته من سلامتی وآزادی سر زمینم از دست خفاشان است .
نورتان پیروز وهرروزتان نوروز  باد 

یک دلتوشته  اول فروردین ۱۳۹۸خورشیدی  برابر با ۲۲ مارس ۲۰۱۹میلادی 
ثریا ایرانمنش (لب پرچین ) اسپانیا /برکه های خشک شده !!!

شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۷

زادر وز ....

زاد روت  مبارک پدر ما !
----------------------------
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !

امروز بیست وسوم اسفند مصادف با زاد روز  تولد مردی است که هیچگاه نخواهد مرد حد اقل درتاریخ ایران .
متاسفم که باز ماندگانش نا جور ونا باب از آ ب در آمدند خاری درمیان این خرمن افتاد وهمه را به آتش کشید . 
ثمره نادانی نادانی است  یک جسم وذهن  خواب آلوده  از کنار همه جریانات  که یک موجود هوشیار  فورا آنهارا درک میکند ، به نادانی  از کنار آن میگذرد .
 من از روز ا.ول چشمم به این جریان بود وفهمیدم که دیگر عاقبتی نخواهیم داشت  مذهب برای من یک سلسه قوانینی بود  وسپس یک تجربه  وبعد از ان  دیگر نتوانست  مرا کمک کند   ودر مواقع سخت بمن یاری برساند  ،  اما تو توانستی به هما ما زندگی ببخشی . 
حال امروز مردم آن سر زمین که بیشتر آنها  در رخوت بسر میبرند  باید تنها به گفته های وحشت انگیز  عده ای که بر روح وجسم آنها  وارد میشود  تسلیم باشند وهیچگاه هم کسی بیار ی آنها برنخواهد خاست .
 کسی  هم از جای بر نمیخیزد تا انتقام بگیرد  تنها یک نیروی ناشناس  ممکن است بفریاد آنها برسد .
امروز دیگر من دست از همه چیز شسته ام  درانتظار هیچ معجزه ای هم نیستم اگر رویا ها مانند اسب بودند فقراهم میتوانستند بر آن سوار شوند اکثر فقرا سوار کاران خوبی بوده وهستند .
هر چه بود تمام شد وهر چه را که توساختی به یغما بردند . ودیگران ساکت درنار این کاروان خسته به تماشا نشستند .
روانت شاد  همیشه زنده ای دردل ما ایرانیان وطن  پرست نه خود پرست .
پایان 
سال نو بر همه شما مبارک باد تا روزهای آینده اگر عمری باقی ماند شمارا به ایزد متعال میسپارم < 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۱۴ /مارس ۲۰۱۹ میلادی .

جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۷

و.....خدا زن بجا آفرید !

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !
--------------------------------
در کتابی  که میخوانم  خانواده  هفت پسر دارند وتنها یک دختر وهیچ توجهی بایند دختر نمی نمایند  اورا  درهیچ وضعی ببازی نمیگیرند او یک عنصر زیادی است که بدون دم به دنیا آمده است ! واز دست مادر وپدر خارج شده حال باید همه نوع فدا کاری بکند ودرگوشه ای برای سرنوشت خود اشک بریزد !تنها کاری که میتواند  انجام دهد وتنها مرهمی که میتواند بر زخمها یش بگذارد ! .
خوب این کار خدا بود که این دختر  به دنیا آمد !!!

فوئر باخ   خدارا چنین تعریف مینماید :
|خدا نامی است  که انسان برای بالاترین   قدرت  ذات ، بالا ترین درجه  حس وبرترین  درجه فکری  قايل شده است !|

واین تعریفی است که ماتریالیستها   در قرن نوزدهم  آنرا بیان داشته اند  اما ولتر  نویسنده ومحقق آلمانی   نوعی دیگر این قدرت لایزال را بیان میدارد ! 

در زمان  حکومت آرکادیوس  مردی یونانی  بنام لو گو ماکوس  که از قسطنطنه  به توران  رفته بود در پای جبال  قفقاز  بدیدار «  دند ینداک »  رفته بود  اورا به همراه  خانوداه اش درحال نیایش دید  بر آشفت  وگفت : 
ای بت پرستان  شما چه میکنید  ؟ \دندیناک پاسخ داد ما بت پرست نیستیم  و لگوماکوس گفت ، حتما  باید بت پرست باشید  چون یونانی نیستید  بعلاوه این |آوازهای دسته جمعی  بیمعنی  چه بود  که میخواندید ؟  بگذارید ببینم شما آیا به فرایض دینی  آشنایی دارید ؟ 

دندیناک  د رجواب گفت  خدای قادر متعال بجاست وما هرچه داریم  از اوست ! 
لوگوماکوس پرسید « برای یک وحشی  این درجه فهم وشعور بد نیست اما ازخدایتان چه میخواستید ؟ »
از  او برای نعمتهایی که بما ارزانی داشته وحتی بلاها ومصايب روزگار مارا دارد  با آن آزمایش میکند  ما سپاسگذاری میکردیم !!! چیزی از اودرخواست نکردیم  او خود بهتر  میداند  که ما چه میخواهیم گذشته ازاین ما میترسیم از وی هوای خوب طلب کنیم  درحالیکه همسایه ما ا زاو باران خواسته است !!!!
لو گو ما کوس گفت : 
من درانتظار چنین پاسخ احمقانه ای بودم  حال بگو ای مرد وحشی ! آیا آوای اورا شنیده ای ؟  بتو گفته است که من هستم ؟ ؟ .
دیدیناک  گفت آری در طبیعت ما اورا میبینم  وتصور ما از خدایمان این است که درازای اعمال خوب  پاداشی نیک  بما میدهد  ودربرابر اعمال زشت مارا تنیبه میکند ! 

لوگوماکوس گفت ای مرد بیشعور  آیا خود  در محل است  یا درخارج  محل ویا درهمه جا ؟ 
ای نادان  ایا خدا میتواند عصایی بسازد  که فاقد انتها  باشد ؟  آیا آینده  مارا   میبنید ویا درزمان حال  هستی را ازنیستی  بیرون میکشد  وچطور هستی را نابود میکند ؟ ......
این داستان طولانی است  گرچه ولتر طبعی  شوخ داشت  اما در زمان او هنوز  مطالعات  آنتریو لوژیک درمراحل ابتدایی بود .
بشر همیشه ترسیده است از باد وهوای طوفانی واز تاریکی وظلمت بنا براین باید قدرتی مافوق  قدرتها بیافریند واورا سپاس وستایش کند تا بتواند درامان باشد  .

زندگی بشر  از نظر تاریخی  به سه دوره تقسیم شده است  : عصر هجر / عصر برنز /  وعصر آهن  وما اکنون درعصر آ|هن  وتکنو لوژی پیشرفته  زندگی  میکنیم  اما چشم به دنبال عصر هجر داریم ومن دراین فکرم اولین بار آن خدایی که بین دو آفریننده خود یعنی  زن ومرد تفاوتی بزرگ گذاشت کی وچگونه بود ؟ چرا تنها مرد چون یک دم دراز بجای آنکه از پشت سرش برون بزند در جلویش قرار دارد اورا مامور زندانی کردن زن ساخت ؟ .
واین خدا برآی آنکه  تنها نباشد سکرتری استخدام کرد وسپس کارمندانی که از طرف او به روی زمین پرواز کنند ؟؟!!

اولین بار گمان من بر این است که در تاریخ یهود این اتفاق شکل گرفت زن پنهان شد موهایش زیر پارچه ای کلفت رفت وعشق وازدواجش نیز میبایست با واسطه پا انداز ها  ویا هما ن« مچ میکیر » باشد  وهنو زهم این جدال  بین طرفدارن فروید ومارکسسیتها وکمونیستها  ادامه دارد  .

انسان چه از بهشت رانده شده باشد وچه  در نتیجه تکامل  از پستی حیوانات  طی میلیونها قرن  بوجود آمده باشد  وشکل انسان کنونی را بخود گرفته است  لاقل باید شعور خودرا نیز بالا ببرد وبداند که خود حاکم بر سرنوشت خویش است نه دیگری وپناه بردن به جادو ودعای ورمل واصطرلاب کاری احمقانه است  اعمال ورفتاری که امروز از بعضی علمای دین سر میزند  چسپیده به آن ایديو لوژی  های پرشکوه  وعکسها وروایات نه تنها  از انسان عصر هجز  عقب تر رفته بلکه به دوران و به دنبال  حیوانات شبیه انسان درآمده است .
 هنوز تا هنو زاست میان اسکیموها وسرخ پوستان امریکایی همان احکام عصر هجر وجود دارد  وآن قوای مافوق الطبیعه  دربن انسانهای  بدوی  به دو صورت رواج داشته است  یکی اعتقاد به ارواح  ودیگری قبول قدرتی  که جامعه شناسان به آن نام « مانا»  داده اند  کلمه مانا نیز یک لغت بومی  در جزایز اقیانوس آرام  است .

میل ندارم به دنبال کاوش  خاک روبی وکنکاش در تاریخ بپردازم همه اینها را درمغز خود یکجا جمع کرده ام واز من قدرتی ساخت که توانستم جلوی مرد خود بایستم واورا پایین ترا زسطح خودم نگاهدارم وباو واطرافیانش خاطر نشان سازم که چیز ی کمتر که نه بلکه بیشتر از او دارم اوتنها  راه گریستن را میدانست  وراه اقتصادرا \امروز از اینکه میبینم زنان سر زمینم برخاسته اند غروری درخود احساس میکنم  میبینم دیگر برای چند نگین بی ارزش ویا آن آلنگوها که حکم همان دستبندهای زندانیانرا دارد وآنن حلقه که برگوش میکنند بعنوان گوشوار  دیگر تن درنمیدهند  شعور خودرا باز یافته اند وزنانی که کاراته باز شده اند وقدرت بدنیشان از مردان فزونی یافته است . 
این کتابهای مسخره تنها  برای بالا فرود آوردن سطح شعور ما ببازار جهان عرضه میشود کتابهای خوب را جمع آوری ودرموزه ها جای داده اند  .
در هیچ جای قانون الهی ننوشته که زن نیم مرد وامروز حیوانی برای لذت بردن مرد است ! خیر قربان این مرد است که وسیله ایست برای بودن زن ، این زن است که مرد را بوجود میاورد شما مردان حتی قدرت ندارید یک مگس را پرورش دهید !.
درهمین قرن بیست ویکم  متمدن ترین  ممالک دنیا  برای دفاع واز خود وترس  از روان ناسالم خود  از سیاست استفاده کرده  باعث کشتارهای بزرگ  وزجر وآزار  سایر افراد بشر میشوند  هنوز خاطره کوره های آ دم سوز ی وواقعه دردناک نازیسم  وحمامهای گاز  در اذهان فراموش نشده است .
 شیطان  بزرگترین خادم  وسپر بلای  بشریت از زمان زرتشت  تا به امروز بوده است  وبار گناه بشر  وجنایات هولناک  اورا شیطان بر عهده میگیرد  شیطان انسانهارا لبریزاز  تشویش واضطراب واعمال پلید وزشتشان بری میدارد ویا تشویق میکند .
جای نتاسف است که مردم ایران از مفهوم شیطان در دین زرتشت تصور صحیحی ندارند و واغلب آنرا نقطه مقابل  خدا قرار میدهند  درحالیکه چنین نیست .
پور داود  درگاتها  ( سرود مدهبی  زرتشتیان)  چینین مینویسد : 
در سراسر گاتها  اهورا مزدا  یگانه  آفریدگار جهان مادی ومعنوی  است وسر چشمه همه نیکی ها وخوبیها  ، در مقابل  او آفریدگار  یا فاعل شری وجود ندارد خرد خبیث که امروز  بنام اهرمن  نام گرفته  وزشتیهای جهان را باو نسبت میدهند  درمقابل اهوارمزدا نیست  بلکه در مقابل ( سپنتامینو )  است که خردی مقدس میباشد  جهان مادی آمیخته ای است از بدی  وخوبی ، سیاهی وسفیدی  ، تاریکی وروشنایی واز این روست که ذات مقدس اهورا مزدا  از آنچه  انسانرا در طی  زندگانی گرفتار اینهمه زجر وشکنجه  وناخوشی وگزند آزار نبیند  از ساخت او جز نیکی سر نزند  آنچه درجهان زشت است منسوب به خرد خبیث است  ......( سروده گاتها  / ابراهیم پوردادود ) .

خوب آن خدایی  که برای او  عدل وانصاف قائلید  وخوبی ونیکی  چرا باید بین دو موجود آفریننده خود فرق باین بزرگی را قايل شو د؟ آیا خبث وطینیت مردانی با افکار بیمار وناخوش وپلید این حواس را نساخته است  ؟ 
حاظ گرت  ز پند حکیمان  ملالتست 
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد 
پیر ما  گفت خطا بر قلم صنع نرفت 
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد« حافظ » 
پاین 
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » / اسپانیا / 15-03-2019n میلادی برابر با  ۲۴ اسفند ما ۱۳۹۷ خورشیدی ///
-------
توضیح: بواسطه فرار سیدن نورزو یادگار پاک نیاکان ما ضمن عرض تبریک وتهنیت وآرزوی خوشی وشادکامی / به عرض دوستان میرسانم که  از یکشنبه آینده ، تا  روز سیزده سال نو این وبلاگ تعطیل است . 
تبریکات صمیمانه مرا بپذیرید \با بهترین وصمیمانه ترین ارزوهای خوب /ثریا ایرانمنش . اسپانیا برکه های خشک شده !





پنجشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۷

فرهنگ ما !

ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !
----------------------------------

مرد عشقم ، آشتی با تلخ وشیرین کرده ام 
هر که دشنام صریحم  داد ، تحسین کرده ام 

بسکه شب نالیده ام  از تلخی  غمهای هجر 
مرگ را  در دیده ها  چون خواب شیرین کرده ام 
 طالب آملی » 

ساز ما ن عفو وحقوق بشر طی یک بیانه ای  اظهار داشته که در چندین سال حکمرانی سرداران مسلم امام زمان نزدیک به دویست  و پنجاه هزار نفر را درایران کشته اند ! دراین برد شاهکارند ! نه ؟ غیر \انهاییکه درانتظار مرگند ویا درسوراخهای انفرادی مشغول بازجویی های شیرین کام آن مردان بیخبر از خدا وانسانیت میباشند .
 ومینویسد  که ملاهای سوار بر منبر وانسانهای فرهیخته وانسانهای معمولی   ، کشتار هارا  که همیشه با شکنجه  وآزار همراه بوده  است درهر شهر ی ویا دهی  به خواسته وروش ملای ده یا شهر اتجام گرفته است  بدینگونه دربعضی از شهرها  مانند همدان ،  بالای کوه  برده وبه دره پرتاب میکنند  ودر شهر توس یا خراسان  با جر ثقیل وگاهی  با قمه گردن زده اند  تیر باران های مخفی ودارهای عیان در گذرها
گاههای  همگانی  و سنگسار پنهانی زنان ودختران  زیر فرمان  امام ها انجام پذیرفته است .گاهی هم در زندانها سر به نیست میشوند وجنازه  هایشان را نیز به خانواده هایشان تخویل نمیدهند  و ملاها وآخوندها اینهارا نیایش به درگاه پرودگار  وبنام اسلام  ونگهداری از بیضه اسلام  انجام میدهند ومیگویند که پیامی از جانب پرودگار داریم  !!! 
وبزرگترین قاتل زمان مدال ذوالفخار !!!! میگیرد !این زندگی  وروش ماست یا شاه یا رهبر 
 سومی وجود ندارد !
اکنون زندانها لبریز از زنذانی  میباشند  که از بسیاری از آنها هیچ  گونه آگاهی درددست نیست   وآموزش دیدگان  پرورش نیافته  که  ایرانر ا بباد دادند  وخود نیز گریختند بخوانند تا ببینند  که چه بر سر این مردم  وکشور اورده اند  وهنو زهم شرم نمیکنند ودر روی تابلوهای  بازار سود جو ووابسته  سخن پراکنی مینمایند و نماشی بر پا میدارند .

زندگی جهنمی بیش نیست وچه خوب که من در حاشیه آن متوقف شدم ودیگر پایم را درمتن نگذاشتم تنها به تماشا نشستم ویادداشت برداشتم برای روزهایی که اگر دوباره زنده شوند .
آری ! فرهنگ ما  پر توانترین  فرهنگ جهان است !!! بسیار ی از این بدبختیهایی که  بر سرمان آمده ومیاید  برای آن  است که ما ازخویشتن  خویش نا آگاهیم  از این رو چون خود وگذشته وتبار ونیاکان خودرا نیمشناسیم  به گدایی وبردگی افتاده ایم . 

اکنون ایران پر از دشمن است 
گرفتار چنگال اهریمن است 
نه ّهنگام  آرام  وآسایش است 
نه روز درنگ  وآرامش  است 
بیا تا بکوشیم  وبه چنگ آوریم 
 برون  سر از این  بار ننگ آ وریم 
همه سر به سر تن  به کشتن دهیم 
از آ ن به که  کشور به دشمن دهیم 

سر دبیر محترم نشریه ؟؟؟!!! 
دردآ ور است  ولی باید گفته شود  که بدبختانه  امروز قلم به دست گروهی  مزدور  افتاده  که نانرا به نرخ روز میخورند  ودکانی باز کرده اند  احساساتشان  از انتهای  جوهر قلمشان  سر چشمه گرفته  وبه نوک آن ختم میشود  وثانیه ای بعد آنچه را که نوشته اند به دست  فراموشی میسپارند  بعضی از این روزی نامه ها دکان حلاجی باز نموده  .وپنبه زنی  میکنند  تا آنکه  روزی نامه های خودرا  که که |«روزی  انهاست  به فروش برسانند  من به راستی دیگر نمیدانم ایرانی واقعی کیست ؟  وکجاست |؟  ما ایرانیان آ هسته آ هسته از مقام انسانی  خود نزول کرده  وبه یک (  هیچ \)تبدیل شده ایم  چیزی بی محتوا  وتهی وسر درگم  از ما جوانان گذشت  وقرزندانمان   چه چیز ی را خواهند آ موخت  با چه زبانی  سخن خواهند گفت ؟ ....بقیه دارد ( نوشته ای در سال ۱۹۹۴ ) !
------------------------------------------------------------------------ 

نوشته من  دریک نشریه پربار که امروز دیگر نیست /  بجای قلم هم باید  از موش ویا ناخن ا استفاده نمو د ودیگر روزی نامه ای منتشر نمیشود مگر آنکه برای تبلیغ واسطوره سازی اشخاص شناخته شده  دلم برای بوی کتاب  بوی کاغذ روزنامه تنگ شده است نه برای بوی کباب !. پایان 
هر کسی بر عزم رزمی  توسنی بنموده زین 
در عزای  عشق منهم  توسنی زین کرده ام
ثریا ایرانمنش  « لب پرچین » / اسپانیا / 14-03-2019  میلادی برابر با ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۷ خورشیدی !!