ثریاایرانمنش " لب پرچین"
ای تیر غمت را دل عشاق بهانه
جمعی بتو مشغول وتو غافل زمیانه ......." شیخ بهایی "
صفحه را که باز کردم با صورتی خشمگین گویی روح اجدادش در آن حلول کرده بود همچنان آن گوشه ابروان را که به هنگام خشم بالا میبرد و در وسط پیشانیش یک گره بزرگ ایجاد میشود ، تهدید خود را بر زبان آورد " سید علی ، ننگت باد / رضا شاه روحت شاد " .گفت صد هزار بار این را تکرار کنید به زبانهای دیگر بفرستید وچهل وهشت ساعت مهلت داد تا آن پیکر بیگناه بخاک سپرده شود ، پیکری که معلوم نیست در پشت آن چادر ها چه قدر از آن باقی ماند و اگر دستی غاصب آنرا به اتش بکشد بطور قطع و یقین خاکستر آن بر تارک یک یک ایرانیان واقعی خواهد نشست .و مردی دیگر بر خواهد خاست .
در حال حاضر : ملت یک پارچه را ملتها میخوانند " خیلی از آنها دلشان میخواهد که دوباره خان و خان بازی و یکه سواری بر قرار شود واین درحالی است که دنیا بی توجه به آنچه در دل یک یک ما میگذرد مشغول بستن قراردادهای " دامی " است که به حیوانات علوفه برسانند ، وقرار دادهای اتمی . کم کردن جمعیت دنیا ،انسانها مهم نیستند خودشان از پس یکدیگر بر خواهند آمد . کره شمالی دوباره مانند یک گلوله توپ به میان غلطید ، و دوباره عربهای چند پارچه بجان هم افتادند دنیا و مردان بر تخت نشسته در مورد موفقیتهای خود و کشاورزی پیشرفته کار میکنند و امریکا میل دارد هرچه را که درته انبارهایش مانده به دنیا بفروشد تا قروض خودرا بپردازد وکشور را دوباره توسعه دهد تنها گویی شمال وجنوب مورد قبول است در متین و وسط امریکا فقر بیداد میکند وچه بسا واشنگتن از آن بی خبر باشد آدمکشی ها / ازدیاد قاچاق مواد مخدر وهرزه ها هر روز بر تعداشاان افزوده میشود اما تنها [ گزارش های غذا برای صلح ] در بالای صفحات روزی نامه های خودی خود نمایی میکند . روی جلد مجله بی محتوای [ تایم] ارزش ان بیشتر از جان یک انسان است و هرگاه عکسی روی آن قرار بگیرد آن شخص دیگر جزیی از بزرگان است نه از بردگان یکی از مشاهیر میشود نه از خورده پا ها ! و آقایان دست پخت خود را چنین ارائه میدهند !.
بانکهای جهانی مشغول توسعه دادن فضای باز خود میباشند بی آنکه بدانند که نیم بیشتر مردم جهان در گرسنگی بسر مببرند هفتصد میلیون انسان با حد اقل میسازند و بقیه با دزدیهای کلان در پی نوکری این اربابان میباشند ،
وام های کلانی را در میان دست مردم میچرخانند با بهره های بیشتر ی و قدرت جهان را به دست گرفته اند به همراه خانواده های پر قدرت قرون وسطی ! و یا آن زیر بنای اقتصادی جهان را تشکیل میدهد حال چند نوکر هم در گوشه و کنار دارند برای آنکه مانند سگهای نگهبان پاسداری کنند ، وآن گنبد سفید در گوشه ای از شهر قدیمی و کهنه رم همچنان ارباب است !
هر روز فاصله و خلاء میان کشورهای فقیر و غنی بیشتر میشود آنهم به سبب خود خواهی آقایان اغنیا که تا سال دوهزار و بیست بیشتر خواهند شد و فقر بیشتری توسعه خواهد یافت کسی میل ندارد فقر مطلق به پایان برسد مردم در گوشه و کنار دهاتهای خود گاهی مجبورند علف خشک شده را بعنوان مواد غذایی نوش جان بکنند و در همین حال ریخت وپاش های آنچنانی در سر زمین فقر زده و بلا دیده ما همچنان خود نمایی میکند و همچنان حیواناتی که بجای پای انسان سم دارند با لباسهای شیک و اتومبیلهایشان با کمال وقاحت از جلوی مردم گرسنه رد میشوند " خوب ما توانستیم بدزدیم ، بکشیم و ببریم توهم اگر عرضه داری همین کار را بکن در غیر این صورت برو وزنده زنده در گور بخواب ..
آن مرد آمد ، و باخود نان آورد /
--------------------------------
کسی آن مرد را نشناخت حال دیگر دیر است خیلی دیر ، تقویم مسیحیت را جلویشان باز کرده اند و هرروز یکی را علم میکنند امروز تولد علی اکبر است فردا فوت علی اصغر است وکم کم نیمه شعبان وماه رمضان فرا میرسد وهمه چیز فراموش میشود مردم سرشان گرم میشود و یادشان میرود .
فسیلهای بیرون همه نشسته اند مانند یک درخت کهنه که کم کم برگهایش زرد شده و میریزد هریک از روی معده های سنگینشان حرف میزنند !
(خوب ، ما به یک رنسانس عقیدتی و مدنی و معنوی احتیاج داریم ) سپس یادش میرود که چه گفته میزنند به صحرای کربلا و خاطره عمه جانشان را به میان میکشند !.
و..... تنها باز مانده آن مرد بزرگ مانند همان بچه قاجار که میترسید از مامان و پاپای خود جدا شده و بر تخت سلطنت بنشید این یکی هم سخت دامن مادر را چسپسده و میلی ندارد بر تخت بنشیند و مردم بیهوده گرد شمع جمال ایشان میگردند و نام ایشان را به بزرگی یاد میکنند ذره ای از آنهمه هوش و خردمندی و جسارت اجدادش در او دیده نمی شود بیشتر شبیه مامان جان میباشد / بهتر نیست برای میهمانی پرنس موناکو برویم تا در آن سر زمین بو گرفته درون سالنها ی آشغال بنشینیم ؟ وسر انجام ما هم همچو ن پدرمان خواهد شد ؟!// ، ایشان تنها بفکر خود بودند ودر آیینه مینگریستند وبه شمارش نگین های تاج هایشان مشغول بودند ومجلات مد را ورق میزدند ویا -مصاحبه های طولانی در مجلات زرد وقزمز که روی میز هر آرایشگاهی دیده میشود ، هنوزهم اگر چه پیر و فرتوت شده اند اما عکسهای دوران جوانی هنوز نشاط بخشند ! و آنهاییکه تن به خود فروشی داده اند و هنوز این راه را طی میکنند هرروز بیشتر این طبق را بر سر میگذارند و حلوا حلوا میکنند .
و آنها چه خواهند کرد ؟ آنهاییکه گروه گروه بر مسند قدرت نشسته اند محال است بتوانند موقعیت موجود را تغیر دهند ؟ چرا آنها اقدامی نمیکنند؟ جواب معلوم است :
نفعشان نیست و موقعیتشان اقتضا نمیکند که چیزی را تغییر دهند و از حیثیت و قدرت و یا سودشان بکاهند . پایان
از آن افیونی که ساقی اندر می فکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار ........" حافظ "
ثریا ایرانمنش " لب پرچین « / اسپانیا / 29 /4/2018 میلادی / برابر با 9 ردیبهشت 1397 خورشیدی /...