اگر روزی من این نوشته هارا به دست یک ناشر بسپارم بطور یقین
آنهارا چاپ نخواهد کرد ، وخواهد گفت که این لحاف چهل تکه را
که از پاره های دم قیچی درست شده است نمیشود به چاپ رساند !
اما ممکن است روزی همین لحاف چهل تکه پیکری را گرم نماید و
ا ین کاری بود که در روزگاران گذشته در قرن پانزدهم ودوره رنسانس
نویسنده معروف فرانسوی » میشل مونتینی « آنرا بوجود آورد .
میشل ایکم سینور دومونتینی گاسنکی که دریک خانوداه اشرافی بدنیا
آمده بود در جوانی از آنچه که میخواند یادداشت بر میداشت واین
یادداشتها درحقیقت اندیشیدن به صدای بلند بود وسبک آنها بیشتر شفاهی
بود تا برای چاپ درست شده باشد او با همین کتاب به شهرت جهانی
دست یافت ودر زمره فلاسفه بزرگ جهان قرار گرفت .
مادام دولافایت دو قرن بعد با حسرت میگفت که :
مونتینی چه همسایه خوبی است ، مونتینی هنوز هم همسایه خوب همه
میباشد، زندگی او در درکتابی به همین نام در فهرست فلاسف بزرگ
رنسانس آمده است ، او دراول کتاب خود نوشته :
خواننده عزیز ، این کتاب درباره خود من است .
حال من میل ندارم خودم را باااو مقایسه کنم ویا در فهرست فلاسفه ویا
نویسندگان بزرگ قرار بگیرم اما » این نوشته ها خود من میباشند با
صدای بلند « . یعنی همان لحاف چهل تکه .
............................. ثریا .......
ایتالیایهای قدیم ، هنگامیکه از دین مسیح روی برگرداندند ، گفتند:
ما ایتالیایها بد وبی دین شدن خودرا به کلیسای روم وکشیشان آن
مدیونیم ، اما وام بزرگی به کلیسای روم داریم ، وهمین وام موجب
انهدام ما خواهد شد ویقینا هیچ کشوری نخواهد توانست متحد وسعادتمند
شود مگر هنگامیکه از یک حکومت اطاعت کند ، اعم از اینکه این
حکومت جمهوری باشد یا پادشاهی ، چنانکه در اسپانیا وفرانسه میبینیم
تنها علت آن که ایتالیا همانند آنها نیست ، باعث آن کلیسا ست .
هر کس که بخواهد حکومت موجودرا درکشوری آزاد اصلاح کند
بایداصول قدیم را حفظ نماید.........جیور دانی برونو 1548
.........................................................