پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

یکدوست

او تنها یک معلم بود ، ابدا درهیچ دانشگاهی درس دکترا نخوانده وبا

آنکه سالها اقامت او در سر زمین بیگانه طول کشید اما اواز هیچ

دانشگاهی مدرک ودرجه دکترا دریافت نکرد، همه اورا دکترخطاب

میکردند.

درایران پرونده داشت ونمیتوانست به دیدن خانوداه بخصوص مادرش

برود .

آشنا به هنر بود وشعررا خوب میفهمید با نهاد اسلام آشنا بود ،

زیبا نبود ، جذاب هم نبود گاهی هم بنظر کمی زشت ودرشت جلوه

میکرد ، خوش قریحه وحافظه ای قوی داشت واین چیزی بود که

یک روشنفکر ایرانی میبایست میداشت ! .

او در زندگی خصوصیش یک » دون ژوان تمام عیار « بود خوب

ما ایرانیان میل نداریم که به ذات اشخاص توجه کنیم ازشخصی بتی

میسازم وسپس میبینیم که مطابق میل ما نیست اورا میشکنیم .

او شرافتمند بود  وطبیعت پاکی داشت حال هر اندیشه ای که میخواست

داشته باشد ، مهم آن موتوری بود که اورا حرکت میداد واین موتور

همان ذات مهربان او بود ، کمتر بفکر باز کردن دکان وکسب وکار بود

بارها دروغ میگفت اما در هیچ فساد مالی دست نداشت .

او نمانیده طبقه خاص خودش بود کارهایش روی حساب واندیشه گری

بودمیدانست کجا وچه موقع ودرچه مکانی گام بردارد ویا مکث کند.

خوب مینوشت ، خوب شعر میگفت ، دهان گرمی داشت صدایش

پر ابهت وگاهی کمی خودخواهی در آن موج میزد .

اولین بارهنگامیکه جوان بود وتازه ازدواج کرده بود اورا  دیدم

ودومین بار در سال نود ویک در فرودگاه ژنوباستقبالم آمد،

دیگر اورا ندیدم تا خبر مرگ اورا شنیدم .

زعشق ووصل وهجر  وعهد وپیوند

تو حرفی چند خواندی من دفتری چند

مرا سرمایه بردند وترا سود

ترا خاکستر کردند اما مرا دود

( شعر خانم پروین اعتصامی )

.........ثریا / اسپانیا / از یادداشتهای روزانه

 

هیچ نظری موجود نیست: