از زمانیکه پیکر تودر این جایگاه متعلق به فرعون خوابیده ، اتفاقات
بیشماری روی داد ، رهبران همگی ماداالعمر بر کشورها ، حاکمند
آدمهای تازه ای پای بعرضه دنیا گذاشته اند بردگان کاخ نشین شده اند
بسیاری از سر زمینهای قدیمی رو به ویرانیند ، آدمهای بزرگی در
آغوش خاک آرمیده اند ، با همه اینها ، تو از سکوت خارج نمیشوی
سوگند تو شکسته شد ، هدف وآرمان تو گم شد ، آیا میشود که نقاب
از راز های نهانی برداری ؟ وما را آگاه کنی ؟ آیا هنوز قلبت میطپد؟
آیا دلت بر چهره های سوخته وجانهای آتش گرفته میسوزد ؟ آیا هنوز
هم میگریی ؟ آیا شده گاهی از خوابگاهت بیرون بیایی وببینی که :
مردکی مرشد شده ، پسرکی فرمانروا آش شورا در دیگ خبرگان
میجوشد وحکم صادر میکند ، دین مرده ، ایمان برباد رفته ، خزانه
خالی مردم شریف درمعرض هتاکی، وطن در معرض نابودی.....
یک سبد سبز درانتظار یک میراث سه هزار ساله .
زندانها انباشه از زنان ، مردان وکودکان ، ملتی ستم دیده ودست بسته
در حقارتها وا سارت ، شکمها باد کرده یا ازگرسنگی یا از انباشته
شدن گوشتهای لذیذ وارادتی ، زنانی که تو آزاد کردی اولین قربانی
جوانان دومین قربانی ، زبانها بریده وسر ها بردار ، قربانگاها پنهان
وسیه فام ترین وتاریکترین دوران تاریخ یک ملت .
آیا گاهی توانسته ای سر ی به آنهائیکه دوست داشتی بزنی ؟ کسانیکه
به دنبال تو رفتند ویا همگی بانتظار روز رستاخیز درجایگاه خود
خوابیده اید ؟
سالها میگذرد که توخاموشی ، تو زبان د اشتی ، خوب حرف میزدی
بگذار یکبار دیگر صدای ترا بشنوم بگذار یکبار دیگر ترا ببینم ،
نه همانند یک شکل موهوم ویک مخلوق محروم بلکه با گوشت و
پوست واستخوان وهمه علائم زندگی ، برگرد ، برگرد ، تنها یکبار
دیگر برگرد.
دیگر دلیران سرودی را تکرار نمیکنند قلب آدمها از حرکت باز
ایستاده ودهان شعر وموسیقی بسته شده است سواحل سر زمین ما
گم شد ، از روزیکه تو آنجا آرمیده ای.
.........ثریا .اسپانیا