ثریا ایرانمنش ، لب پر چین ، اسپانیا
مست شد و خواست که ساغر شکند عهد شکست / فرق پیمانه وپیمان ز کجا دارند مست ؟! .
فرق مومن وایمان در همه ادیان یک سد سکندری هستند وهمیشه راه را برای مقصود بسته اند . عده ای راهی را تا انتها میروند بی مرز وبه دیوار میخورند تنها برای رهای خود سخت به این کفر وایمان چسپیده اند ، قانون مینویسند قانون تدوین میکنند پاسدار ونگهبان پشت همه آنها ایستاده اما خرد وعقل گم شده عقل رفته همه دریک مستی غوطه میخورند ونمیدانند که عشق بالاترین آنهاست ،
منعم مکن ای محتسب شهر ز مستی /مستی ره عشق است مگر عشق گناه است ؟
چهلو پنج سال روح عشق ودلدادگی و مستی شادی از سر زمین آریایی ما رفته همه جا را سیاهی فرار،گرفته و کارا فراهم میکنند تا آن تروریستهای نوپا به سر زمین تازه بیایند ودر پناه احکام دین نوک نیزه هارا تیز تر کنند ،
دیگر انس والفتی در میان نخواهد بود تنها خون یکدیگر را خواهند ریخت وبیگانه هموطن من خواهد شد ،
سالهاست که مردم فراموش کرده اند عشق جه بویی دارد در عوض در میان کفن سیاه مزین به یراق های گوناگون خودرا سپه دار وسپه سالار میپندارند ،
دیگر کسی از خودش نمی پرید که من کیستم ؟ من چیستم ؟ همه به دنبال سطل زباله تا یکدیگر را پاره پاره میکنند پدران بزرگ فلسطینی در قصر تای پنهانی زیر سایه درختان زمزمه آب دست در آغوش مهرجویی پای درون آتش دارند پناهنده کسی انهارا نمیبیند ،
مستی بهانه کردم وچندان گریستم / تا کس نداند که گرفتار کیستم
ما امروز در سایه هاراه میرویم همه زیر چتر وسایه دیگری هستیم بوی زندگی از میان ما رخت بر بسته بوی گند زباله های شب مانده ودیوارهای نمدار بوی گند البسه ریسایکل شده مارا به نکبت این زمین عادت داده است ،
عزیزا هر دو عالم سایه تست / بهشت ودوزخ از پیرایه تست ،
دلم گرفته نازنین دیگر دلی نمانده تکه ای گوشت چروکیده وپیه گرفته که که کاهی هوایی تازه میکند ، وخودمان در پندار های دیوانه وار خویش گم شدیم .
چنان گم گشته ام واز خویش رفته / که گویی عمر جز یک دم ندارم
کم کم دیگر باید با آن خاک گم شده وداع کرد وفرامووش نمود که از کجا بر خاستی امروز آن خاک آلوده بخون بیگناهان است جاده را برای قوم آدمخوار صاف میکنند وما !!! هنوز اندر خم یک کوچه سخن رانی میکنیم .ث،
پایان
ثریا ، 28/11/2023 میلادی