کرانی ندارد بیابان ما / قراری ندارد دل وجان ما / جهان درجهان نقش صورت گرفت / کدامست زین نقشها آن ما؟ .............
هر انسان زنده و اندیشمندی اراده ای دارد و این اراده است که اورا به جلو یا عقب میکشاند امروز دراین جهان بی بنیاد این اراده را ازما گرفته اند وهرچه را که میل دارند بر ما تحمیل میکنند صنعتی شدن جهان این تحفه را برای ما اورد که دیگر نه بوی گل را ونه بوی سحرا را احساس نخواهیم کرد .
اراده انسانی فضیلتی است که که باید آنرا خوب نگاه داشت یک اراده محکم واستوار هیچگاه نمیتواند انسانی را درهم بشکند من نمیتوانم خودم را مجبور کنم که مانند دیگران بیاندیشم وبمیل آنها عمل کنم یکسال تمام درخانه نشستم تا مجبور نباشم آن پوزه بند کذایی را برچهره خود ببندم واگر گاهی بالاجبار مجبور بودم آنرا تا زیر بینی ام پایین میکشیدم از آن بعنوان یک تزیین استفاده میکردم نه چنانکه امروز اربابان دولت تا نزدیک پیشانی خود اانرا بالا کشیده وهریک مارک خودرا بر آن چسپانیده است .
انسان تنها باکمک اراده خود زنده است وزندگی میکند درغیر اینصورت با یک ماشین تولید چه فرقی دارد ؟ باید همرتگ جماعت بود ! کدام جماعت ؟ باید اطاعت کرد ! از چه کسانی که شعور وفهم ودانش آنها از یک کودک دبستانی نیز پایین تر است . هر انسانی دارای یک ارداه شخصی است واز ان اطاعت میکند این اراده از قانون درونی او سر چشمه میگیرد امروز همه بی اراده مانند ماشین های چوبی دست دردست دیگران که انهارا راه ببرند وهدایت کنند کسانیکه هزاران بار از ما پایین تر وبی شخصیت تر میباشند .
برای یکی از اعضای مهم مجلس خران اسلامی نوشتم حاجی ؟ ایا میدانستی که خاله ات درخانه ما خدمتکاری میکرد؟ وهمه افتخارش " اقا سید " بود ؟ تنها او خواهر وتو تحفه را درمیان گرفته بودند امروزتو تکیه برجای بزرگان زده ای چرا که مردم ما بی اراده ناگهان دستخوش یک هیجان ناشناخته شدند ومانند نهنگ های دریایی دست بخود زنی وسر انجام خودکشی زدند من نمیگویم خدمتکاری کار بدی است بسیار هم کار شریفی است اما خود فروشی شما ننگ است بیسوادی وبیشعوری و دوران گذشته با همان اعمال کهنه بو گرفته درقرن تکنو لوزی ها شما فرمانروا شده اید این درد بزرگی است .دیگر نامی از دانشمندی زبان شناسی معلمی مترجمی نویسنده ای شاعری درمیان نیست هرچه هست چرندیات اذهان پوسیده شماست که بر جامعه ما حاکم است وچه خوشخیالانه میل دارید این کثافت ر ا به همه جا نیز نیز صادر کنید وبر در دیوارهای قله های بزرگ وبنیادی نیز آنرا به نمایش بگذارید حال تهوع به انسان دست میدهد .
من با قوانین درونی خودم عمل میکنم واین قانون هیجگاه بمن خیانت نکرده است حال این تاسف بزرگ ودردناکی است که می بینی این اراده ها درهم میشکنند این اراده های بزرگ شخصی بی ارزش شمرده شده وانسانهایی که می اندیشیدند گم میشوند وجایش را مشتی ابله میگیرند فرقی ندارد چه در سرزمین اهورایی ما وچه درسر زمین سرخ پوستان ویا انگلو ساکسونها .
یک دیوانه ای صبح سر از خواب بر میدارد وقانونی را به اجرا درمیاوردتاریخ را عوض میکند خود میشود حاکم جهان همه چیز را میخرد بانکها . بیمه ها .وشرکتهای وکارخانه جات تولیدی دراختیار او قرار میگیرند وما باید تفاله هارا جمع آوری کرده به حلقوم خود فرو بریم یا خفه میشویم ویا گرسنه باقی میمانیم درانتظار هیچ / ما سقرا ط را داشتیم افلاطون را داشتیم مسیح را داشتیم ابن سینار ا داشتیم فارابی را داشتیم امروز همه از یادها رفته اند ومردی بیابائگرد وبی سواد سوار بر شتر با خارهای بیابان بر همه جا حکم رواست چرا که هیچکس به ارداه شخصی خود قدرتی نمیدهد وانرا فراموش کرده مانند یک هسته خرما انرا قورت داده است زمانی قرا میرسد تو میهمان شخصی شده ای باید به قوانین خانه او احترام بگذاری تنها میهمانی وسپس باید بروی وقانون خودترا اجرا کنی اراده خودت را بیابی .
امروز انحراف اخلاقی فضاحت اعتیاد کثاقت همه جهانرا فرا گرفته است وشیطان پرستان درلباس های زرین وکلاهای های شیطانی خود دنیارا درمیان دستهای خود کرفتده اند باید اطاعت کرد ویا زیر ساطور آنها قیمه قیمه شد فضلیت جای خودرا به فضاحت داده است ! .
مرگ را برای همین روزها افریدند .
چگونه زنم دم که هردم بدم / پریشان تر ست این پریشان ما / چو کبگان وبازان بهم میپرند / میان هوای کهستان ما ........شمس تبریزی
پایان / ثریا ایرانمنش 02/06/2021 میلادی ! /