شنبه، خرداد ۰۸، ۱۴۰۰

نه! قرار نبود !

 

ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا 

نه! اول قرار نبود که بسوزند عاشقان / آتش به جان شمع فتد که این بنا نهاد!

نه قرار بنود که دنیای ما  آنهم درست در صبحگاه خردسالی کودکان وکهنسالی ما به این صورت زشت وتهوع آور وترسناک در بیاید . نهایت جنگی درخارج صورت میگرفت یک قحطی  کوچک وتمام میشد  قرار نبود عده ای در یک گوشه جمع شوند ودنیارا مانند هندوانه بین خود قسمت کنند  وقسمت شیرینش را خودشان بر دارند وآن قسمت گندید وتلخ را به طرف دیگر واگذار کنند . نه قرار نبود دنیا به این زشتی وکثافت ونکبت  دچار شود .....و ....شد مرگ این روزها برای هرکسی یک راه نجات است  وان قسمت  شیرین   دارد کم کم به مقصودش میرسد  اول بیماری / سپس داروی آن بیماری  سیلهای ناگهانی  زلزله های پیش بینی نشده وآتش گرفتن ناگهانی  ودریک گوشه هم عده ای توی سرو کله هم میزنند  تنها  یک جا در امن و امان است و کانون گرم خانواده و تولید مثل همچنان ادامه دارد  آنهم امپراطوری خو نخوارباز ماندگان وحشی های  جزیره سیاه میباشند .

دران خانواده همه چیز ارام میگذرد بیماری آنجا راه ندارد وکسی هم نیست مرگی ناگهانی هم اتفاق نمی افتد سیل واتش سوزی هم نیست  شهرشان درامن وامان است وکارگران وبردگان درسر تاسر دنیا برایشان مشغول تهیه خوراک وسایر موادمورد احتیاجشان میباشد همه چیز از جنس اعلا وامتحان شده وپاک وان صخره بلند در بالا کوه  نیز مواطب کشتیهایشان میباشد که دراب فرو نروند واز زیر ا ب ناگهان یک ماهی  جهنمی بیرون نیاید  قمارخانه اش  شب وروز کار میکند !!! ......اگر هم  گاهی انجا اتفاقی بیفتد تنها یک اتومبیل بی تربیت  تصادف میکند آنهم چون راننده اش مست بوده همین . نه بیشتر.آن چند سر نشین هم چندان قابل نبوده اند که در این تصادف مرده اند !!! انها نا میرا هستند گاهی انسان شک میکند که آنها انسانهای واقعی از گوشت وپوست واستخوانند یا از نوع یک حیوان پروروش یافته وجدید.

خبرنگاران تلویزیونها و رسانه ها هم  هر صبح یک پاکت جلویشان باز میشود همه یک خبر راطوطی وار به سمع بینندگان محترمشان میرسانند  رسانه های این شهر هم که وضع شان معلوم است تنها چهار تکلمه میگوید از دورترین قبیله  آدمخواران نیز میگوید اما از آنچه که درسر زمین ما اتفاق میافنتد بی خبرند !!! نه سرزمینی ارام با رهبری خدای گونه ونوکر برده هما ن قسمت قاچ شیرین هندوانه .

به دخترانشان تجاوز میشود  زنانشانرا میکشند  سر زمینشانرا بفروش میرسانند مردم را دسته دسته درون زندانها اعدام میکنند تجاوز میکنند ....اینها مهم نیست مهم آن است که کمی پر کلاه فلان ارتیست بالا رفته ودامنش را باد برده است ویا انچنان ازفوتبال وتنیس سخن میرانند که گویی خودشان قهرمان بوده اند  تا دلتان بخواهد سیلبریتی هستند که موردمهر محبت این رسانها میباشند  انها هستند که درمواقع  ضروری دهان زیبایشانرا باز میکنند وطوطی را دردهان قند میگدذارند !!!!! .

روز گذشته یک بانوی گوینده تلویزیون انگلیسی  پس از  واکسن جان خودرا ازدست داد بهر روی باید بنوعی قبیله کم شود سرشماری کرده اند عده ایرا به دست حلادان سپرده اند خوبشهایشانرا جدا میکنند برای  انجام کارهای ضروری  وپوسیده ها ولکه دارهارا بیرون میسوزانند مانند میوه های از درخت افتاده .یا   صبح سرا زخواب بر میداری میبینی تختخوابت روی اب روان است  ویا ناگها دیوار وسقف خانه روی سرت خراب شد هرچه کشته شود به نفع باغبان است .  

حال من در فکر این هستم که کی وچگونه وچه وقت میتواتم این کاناپه شکسته ر ا دوربیاندازم ویک صندلی درست وحسابی بخرم روی زمین نمیتوانم بنشینم از کودکی عادت داشتم روی بلندی بنشیتم !!

با سر درد شدید از خواب بلند شدم شبها را بد میخوابم واروز دارم کسی پیدا شود تا این خانهرا تمیزکند خودم نمیتوانم ایکاش منهم درهمان شهر همیشه سبز درمیان همان فرشتگان همیشه شاداب وزنده به دنیا میامدم  مهم نبود اگر دهانم بی ریخت ویاخودم کج وکوله بودم . حال دیگر دیراست  پول برق را پراخت کرده م دوباره  نامه میفرستد که پول این ماه را ندادی فعلا  کامپیوتر ما خراب است بفرست تا بعدا برایت بنویسیم که قبلا فرستادی یانه !!! هرماه اول ماه یکصد یورو از حسا ب من بابت تلفن برداشته میشود بی هیچ پاسخی . بیمه هم جدا   بانک هم مقداری برای خودش بر میدارد  ودیگر هیچ  /هیچ  / خود فروشی مانند همه خودفروشان چپی وراستی هم کار من نیست من دریک خط مستقیم راه میروم  نه کج ونه راست . سر درد شدید وخوب بقیه اش بماند .  تا روزی دیگر.

ثریا ایرانمنش / 29/05/2021 میلادی 

 

هیچ نظری موجود نیست: