ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
عشق تو اورد قدح پر زبلای دل من / گفتم من می نخورم - گفت برای دل من
وادی معرفتش با تو بگویم صفتش / نلخ وگوارنده خوش همچو وفای دل من .......شمس تبریزی
همان آدمها همان برنامه ها همان گفتارها بی هیچ اندیشه تازه ای وتنها یک مورد هر هفته مرا بخود مشغول میدارد آنهم گفتار پر مغز تحقیق آمیز پرویز صیاد است در چند دقیقه هرچه را که باید بگوید میگوید وما میدانیم .
دیگر هیچ تغییری در زندگی ما آدمها که کم کم تبدیل به رباط شده ایم نخواهد شد وروز ی مانند یک تکه چوب روی همین مبل خشک خواهیم شد .
سر از خواب برداشتم حال تهوع داشتم دوباره روزی بی مصرف شروع میشود روزی که نمیدانی چگونه آنرا به پایان برسانی نشخوار خاطرات هم تهوع آور شده اند گفتار رفقای روی فیس بوک هم چنگی به دل نمیزند هنوز ژان کریستف حاکم است وهنوز فروغ میسراید وهنوز توده ای سابق مرده وزنده درمیان آن صفحات وول میخورند تکرار مکررات عشقهای مجازی وابکی تعارفات دروغین ! نقد از دولت امریکا نه از دولتهای خودشان ومن اجازه ندارم انچه را که روز گذشته درپارلمان این سر زمین دیدم به روی صفحه بیاورم تنها احساس کردم که ادب وانسانیت وشرافت از میان همه مردم رخت بربسته روزی سیاستمداران ما ادبی داشتند وحسن سلوکی اما امروز هر ننه قمری با پول دیگری وارد کار دولت شده ومیل دارد سروری کند وخودش را ببندد وجیم شود وجایش را به دیگری بدهند واین گروه جدید که تازه وارد این دولت شده اند افسار گسیخته وبی بند بار وبی ادب تنها یک عمامه کم دارند وعبا وسپس همه خلیفه وار بر روی صندلیها تکیه خواهند داد . حال تهوع امروز صبح من دلیلش همین رنجی بود که روز گذشته دیدم .
من سعی دارم با احترام برای مردم چیزی بنویسم احترام انهارا نگاه میدارم بخصوص اگر آنهارا دوست داشته باشم اما گاهی این احترام رنگش عوض میشود ونشان ترس است ونه من ازکسی واهمه ندارم اازهیچ کس دزد دزداست وقاتل قاتل باید دربرابرش محکم ایستاد ویا مرد ترس تنها نشان ضعف روحی است .
خوب دنیا ی ما عوض شده مردان خوب ما به سرای دیگری رفته اند وجایشانرا به ریگهای ته جوب ولجن های موجود دررودخانه ها داده اند نباید توقع داشت که مانند آنها عمل کنند تحصیلاتی ندارند اگر هم داشته باسند سطحی است شعور هم دروحودشان گم شده شعور چیزی است که مانند رنگ پوست با تو به دنیا میاید یا داری یا نداری کسب شعور ومعلومات کلاسیک تنها یک روی انداز است شعور نشان اصالت است بعضی ها با عقل به دنیا میایند اما بی شعور هردو را طبیعت با هم به کسی هدیه نمیدهد .
این روزها نه شعوری هست ونه عقلی مغزهای بیمار که استادانشان کمپانی های بزرگ است همین اساب بازی های که ما درمیان دستهایمان داریم اینها سطح شعور ومعلومات مارا روشن میکنند درعین حال گوش به زنگ هستند که مبدا پایت را از خط قرمز بیرون گذاشته باشی بلوا میشود همه چیز به هم میریزد
زوز گذشته همه افکارم متوجه کسی بود که .......... در خیال پای به خانه اش گذاشتم در خیال کودک اورا دربغل گرفتم ودرخیال با او وخانواده اش درکنار سماور چای نوشیدم با مادر ش گفتگو داشتم از بچگی های او میپرسیدم با او از مرداب دیگران حرف میزدم وطومار سر گذشتهایی که او شاهد بود مرداب را پشت سرگذاشتم درخیال جنگل جوان که درپیش دیدگانم جلوه میکرد روبروشدم جنگل پر از قیام وخشمگین و.....سفری کوتاه بود . برگشتم درمیان مبل ودرکنار میل بافتنی .
امروز بحمداله از دی بترست این دل / امروز دراین سودا رنگ دگر است این دل
در زیر درخت گل دی باده همی خوردی / از خوردن آن با ده زیر وزبر است این دل
پایان
ثریا ایرانمنش 23 اکتبر 2020 میلادی برابر با دوم آبانماه 1399 خورشیدی ! اسپانیا