شنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۹

چین وچینی

دردنامه روز شنبه 04 ژولای 2020 . اسپانیا .
-------------------------------------------
شادروان نادر نادرپور 
 درردیباچه دومین یاسومین کتاب  اشعار خود نوشت :
از همه سراغ گرفتم  وهمه نشانی دادند ! در آخر ---- کوچه آخر  انتهای بن بست و.......
اورفت وبه انتها که رسید برگشت همه شاعران توده بودند و درافیون توده ها غرق راهی فرانسه شد  شعر را کنار گذاشت مدتی در سوربون تدریس کرد بخاطر مادر دوباره به وطن برگشت اما دیگر خبری نبود همه آنچنان شیفته وواله دوران جدیدبودند که کسی نه اورا دید وونه شناخت.

اگر امروز زنده بود واین وضعیت را میدید ومیدانست که شاعران ونویسندگان احزاب کمونیست "ایران کهنسال"   اورا به ثمن بخش یا مفتی به چین واگذار کرده اند جه بسا دوباره سکته میکرد .

امروز فیلمی دیدم   در خلیج فارس تیرا اندازی چینی هارا به ماهیگران ایرانی تا  مغز استخوانم  فریاد کشیدم لعنت برتو ای جواد منفور ودزد ومادر به خطا ای حرامزاده  وفورا قیچی را برداشتم هر چه لباس که از بوتیکها خریده ونوشته بود ساخت چین همه را قیچی کردم وراحت شدم  به بچه ها گفتم حق ندارید وارد هیج مغازه چینی شوید واشغالهای آنهارا بخرید  با اسپانیا نیز همین کاررا کرده اند /
 ازهر ده مغازه درخیابانها نه  تای آن چینی است وگویی ارث پدرشان است . 

 این اژدهای زرد خواب  بلعیدن دنیارا میبیند وما؟ اهه  ! هنوز داریم تاریخ را ورق میزنیم از یزدگر د سوم میگوییم از روایتهای پیامبران دروغین درکتاب آسمانی حرف میزنیم وغسل نجاست  وهیز بجا میاوریم وزنان دیگر نباید نوار بهداشتی مصرف کنند حتما مادر بزرگ وزات بهداشت نوار بهتری از چین برایشان آورده است ازهمان نوع نواری که حضرت بی بی فاطمه مصرف میکرده است .

همکلاسی داشتم که سری بمن زد وسچس به المان وفرانسه وچین میرفت  همه خانواده او اهل بخیه بودن یعنی کمو نیست چپی صنف خیاط صنف بقال صنف فاحشه خانه های شهر به اینجا  امد دیدخبری نیست   رفت ودیگر نشانی از او ندارم به چین سفر کرده بود حسابی پذیرایی شده بود برادران چینی خوب خدمت اورا کرده بودند دیداینجا  آه نیست که باناله سودا کند رفت نمیدانم درازای این خدمتگذاری چه بهایی دریافت کرد  خودرا فروخت  به حزب با داشتن تصدیق کلای نهم منشی یک دانشگاه شده بود !!!

آه جه خوب شد ناد رپور نازنین از این جهان رفتی درغیر اینصورت الان مانند من اشکهایت روی دکمه های تابلت میریخت ونمیدانستی دست به کجا بیاویزی واز چه کسی کمک  بگیری که اهای سر زمینم بر باد رفت !

حال با مشتی  نخ وپشم وآشغال قیچی شده روی زمین  نشسته ام تا سر فرصت آنهارا درون سطل زباله بریزم مهم نیست عریان راه میروم  هوا گرم است  تنها لباسهای زمستانیم  ساخت چین نیستند !
کفش هایمرا به یک کفاشی  ا زطریق ان لاین سفارش دادم  بقیه را که میدانستم کار ودوخت چین است بیرون خواهم ریختت وهمه کیفهای دستی ام را  اوف بالا آوردم ......
اگر سر شت هر کس سرنوشت  او باشد سرنوشت من دردکشیدن برای سر زمینم میباشد کمکی ندارم بچه ها خیلی کوچک بودند که آنها را به غربت کشاندم چیزی یادشان نیست تنها میدانند که ننه داشتند بیبی سیتر داشتند شف داشتند راننده داشتند خیاط مخصوص داشتند وحالا باید لباس چینی بپوشند وغدای چینی بخورند ! /

مهم نیست نمی ارزید  همه آنچه که بنظر انها مهم بود برای من  تنها یک بازی بود من خودم نبودم درمیان آنها  مبایست خودم را میافتم  و....یافتم .یک ایرانی  که برای وطنش در غربت ودر  پنهانی اشک میریزد .
پایان 
 ثریا / شنبه  چهارم ژولای 2020 روز ازادی امریکا !!!!!!!
  

جمعه، تیر ۱۳، ۱۳۹۹

کشتار تاریخ

ثریا ایرانمنش " لب پرجین " اسپانیا 
-----------------------------------
دل عاشق  به پیغامی بسازد 
بیاد  نامه یا نامی بسازد 

مرا کیفیت چشم  تو کافیست 
 ریاضت کش  به بادامی بسازد....." طالب آملی "
---------
تاریخ همین تصاویر است  ! تاریخ همین روزهاست ودیروزی دیگر وجود نخواهد داشت تاریخ نابود میشود وفرزندان ونواده های ما از دیروز خود بیخبر خواهند ماند  آنها نخواهند دانست قوم مغول چه کسانی بودندوحمله وشورش اعراب بدوی  یعنی چه  وسر زمین کجاست ونام سر زمین  یعنی چی آنها در بازی های کامپیوتری خود غرق و  دنیای آنها همانجا شروع وتمام خواهدشد .

بانوی معروف واز رده رنگین پوستان  باداشتن ثروتی هنگفت  امتیاز فیلم (برباد رفته )را خرید  ومیل داردآنرا نابود  سازد ونمایش آن درهمه جا ممنوع است ! واما خانم باربارا استرایسند دختر آن جناب فلوید قهرمان پوشالی بازی گر فیلمهای پورنو را سهامدار شر کت بزرگ والت دیسنی کرد وبرایش یک  کمک هزینه تحصیلی تا آخر عمر باو جایزه داد !!! ایکاش منهم به وضع شنیعی میمردم تا این کمک هزینه تحصیلی به پسرم میرسید تا تحصیلات خودرا در کمپانی  ! ام آی تی ! ادامه میدا د تا پای  امتحان رفت  بی پولی جلوی مارا گرفت !!! فرق ملتها این است در سرزمین من درمیان آن قوم نازنین پوشالی گرسنگان کنار کوچه از بیماری وفقر وگرسنگی میمیرند ودختر فلان مولای ده  سوار بر اتومبیل آخرین سیستم خود از کنارش میگذرد بی آنکه بداند  ویا بخواهد بداند که این خرمراد از شیره جان   آن افتاده بر خاک زیر پای اوست .

در زیر این طاق نیلی اسمان که کم کم میرود تا زرد وغبار آلوده شود ونفس هارا در سینه حبس کره است  ما هنوز در  دشتها قدیم خود پراکنده ایم  واز دریچه اطاق کوچکمان باغ سر سبز ودشتهای خرم آن زمانرا میبینیم  که امروز تبدیل به جاده شده اند جاده ای باز با  خودروهای مخصوص حمل ونقل جنازها ویا سایرمواد !
 پل زدن میان امروز ودیروز کار هر صبح وشام ماست  وبیاد آن معلم پیز هندسه بر روی صفحه سفید برای خود مثلث ومربع میکشیم  واز نقطه به نقطه ای دیگر میرویم با یک خط صاف بین دو نقطه !
امروز اما راها کوتاهتر شده اند  بین اطاق خوابمان وتوالت واطاق نشیمن  وهمه چیرا دراطاقمان چیده ایم مانند یک انبار بزرگ وخود روی آن تمرگیده ایم  داریم علم مصرف میکنیم وتجربه ها را  خرج میکنیم  ودیگر ازان خط مستقیم بین دو نقطه خبری نیست  خطوط زاویه دارند ودر هر زاویه چشمی نا مریی پنهان است  دیکر نقطه ولادت  تو گم شده  باید به یک خط منکسر  بسازی  آنرا ترسیم کنی تا به اخر برسی .
تاریخ را اازما گرفتند دنیارا وارونه کردند  وما باز ماندگان تاریخ در زیر الوارهای ویران شده هنوز نفس نفس میزینم بلکه آنهارا کنار زده از نو خانه ای بسازیم وفرزندانمانرا درآن خانه جای بدهیم نامش خانه پدریست .

هنوز آن جویبار کنار دهکده زادگاه من در روحم جریان دارد  وهنوز  آن کوچه های خاکی  زیر نور کمرنگ لامپ های زرد  که نم بارانرا میچشیدند  در لابلای درختان سر بفلک کشییده  وانبوه  ماسه ها وخاکها  مرا دربر گرفته اند چه خندان وچالاک میدویدم   ونسیم باد بهاری  !... اوف پر به  بیراهه رفتم نسیم باد وحشتناک کولر  یا پنکه برقی مرابخود میاورد  برخیز ! دیراست ! برای اندیشیدن هم دیر است حهان درحال مرگ است ودارد جان میکند سیل مواد وشراب وسکس روان است  تو ؟  ....  هنوز به دنبال سرابی ؟ .

آن روز که آن  نماد  فروهر من افتاد وشکست دانستم که همه چیز خواهد شکست حتی رابطه ها نیز تاریک خواهند بود .
اگر مرد است دوران   بار دیگر 
 بدین  نا پختگی خامی بسازد 
ندارم ظرف می   - دل را بگویید
 سفالی بشکند - جامی بسازد 
پایان 
ثریا ایرانمش /03 ژولای 2020میلادی - 

پنجشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۹

سخنی جدا گانه

ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !
-------------------------------
با درود بر شما حوانندگان خوب خودم  ! نه دزدان !


هر چه فکر کردم  بندی   از اشعاری را دراینجا بیاورم دیدم بیفایده است ودل نمیکشد چرا که دل شکسته وغم ویرانم ساخته  درعزای وطن از  دست رفته باید سیاه پوش شوم/

بلی خواهران وبرادران  عزیز ونازنین دیگر نیمتوان این کلام را بر زبان آورد  حتی این خط هم کم کم بمدد انقلاب دوم وسوم چینی از میان خواهد رفت وهمین چند کلمه درحلقوم ما گیر کرده مارا خفه خودهد ساخت .
 این آتش بازی ها یا انفجارها طبیعی نیستند دستی یا دستانی درکارند تا بیشتر مردم سر زمین ایران ومرز وبوم مارا بکشند مردان  فرهیخته وزنان دانارا یا فراری داده یا درزندانها زیر شکنجه ویا بر سر دار کنند چرا که باید جا برای تشر یف فرمایی قاان بزرگ آق قولی خان چینی باز باشد که با کپ کپه ودم دمده خواهد آمد  ما مستعمره شدیم راحت با کمک ممد  جججججواد ضخیم وسایرین دهان رهبر را بستند 
 عصایش را به دستش دادند وگفتند درحرم بنشین وبر دهان دیگران پوزه بند بستند تا راحت کارشانرا ابکنند حال عده ای یا با مرض کورنا از دنیا میروند ویا بیماری خوکئ جدید را که چین ساخته وآماده در استین دارد .
بلی ! به همین راحتی ما سر زمین خودرا تقدیم چینی های چشم بادامی کردیم اول از آنها ملا وآخوند ساختیم برای آدمهای درون طویله دین مبین اسلام وشیعه اثنی اعشار ی  وبعد  سربازانرا وارد خواهند کرد وسپس دیگر ایرانی  میشود برده به همانگونه که درخلیج فارش ماهیگرانررا کشتند ودرروی زمین انفجار بیماراستانرا درست کردند وتنها نخبه گان پزشکان وپر ستان کسته شدند از بیماران تنها دو نفر  سراسیمه به ان دنیا رفتند .

داشتم زبان فرانسه را یاد میگرفتم حال باید چینی یاد بگیرم  در آتیه فیس بوک  چینی وواس آپ چینی 
غذایمان سوپ مار / خورش سوک وعقرب و سگ پلو با زعفران رنگ شده خواهد بود !

چهل سال کارا این ارذل واوباش  مردم راسر گرم نگاه داشتند بیحالشان کردند معتاد کردند دیگر رمقی درجان مردان باقی نماند حال ایران عشرتکه مردان عراقی شده نظیر تایلند وسپس  اژدهای زرد حمله خواهد کرد وحال شما  گوش بفرمان حضرت آیت الله بی بی سی بنشینید برای اقای  ابی کف بزنید واواز داریوش را بشنوید وبگریید . آقای تاریخ نگار شیره ای هنوز دفتر ودستکش براه است وتاریخ را ورق زده و میخواند و شهرام شارلاتان دارد افسانه میگوید تا سرش گرم شده وسرطانش را فراموش کند !
پادوهایش مرتب  صحنه را  پر میکنند  واورا به عرعش الهی میرسانند کارش خوب بود بسیار هم خوب بود .
از ما گذشت . امروز نگدهی به  پرچم ایران که بر بالای سرم درون قابی نشسته ائداختم وگفتم :
تا روزی من زنده ام تو اینجا هستی روزیکه بمیرم تنهاترا باخود خواهم برد کسی ترا دراهتزاز نخواهد دید  عکسی از مریم مقدس روی میزم که دوستی بمن هدیه داده است  گذاشته ام بجای عکس مادرم !هر صبح با او بگفتگویم امروز زانو زدم وگفتم مادر  مقدس سر زمین مرا نجات بده تاروزیکه من زنده هستم ازادی آن سر زمینرا ببینم تا بردگی مردمانم راهر چند مردمان ما به بردگی عادت کرده اند چنانکه هزارو چهار صد سال همین دین احمقانه  بی بنیاد وکثیف را  ستایش میکنند ودروغهایش را باور دارند . 
امروز شکل وشمایل مردان وزنان وگفتارشان عوض شده است دیگر من آنهارا نمیشناسم اـن ظرافت زنانه وزیبایی اصیل ایرانی تنها درمیان زنان ایلیاتی هنوز بر جای مانده ومردانی که ابر مرد بودند گم شدن دمردانمان امروزهمه عقیمند   .
شب گذشته پسرم گفت خط فارسی این دستگاهرا عوض کن وخط بهتری بگذار باید برایش  بنویسم که باید چینی بگذارم جون تمام کیبورها همه خط هارا دارند غیر از خط فارسی  در کامپیوتر دیگر من  کییبوردی مخلوط ار خطوط هندی وافغانی در میانش باید چند کلمه را صد بار پاک کنم تا یک کلمه فارسی به دست بیاورم کیبودرهای زبان فارسی در اختیار دستگاهی است که آنها را برای قیمیت سرسام اوری میفروشند  .
نه باید کیبورد چینی را بگذارم وخط چینی وزبان چینی را ازفروشگاه چینی نزدیک خانه فرا بگیرم وبعد هم زیرنظر یک قانون محکم نمیتوانم هر چه دلم میخواهند بنویسم از اشعار فارسی هم باید حذر کنم مگر اشعار توده ها باشد !!!!
آه که شب گذشته چقدر گریستم .
بانویی که حکم ریاست شرکتی را دارد که دخترم درآنجا کار میکند روز گذشته یک بسته بزرگ شکلات برایم فرستاده بود با یک یادداشت به دخترم گفته بود مبادا آنهارا درراه بخوری !!!! عکسی با شکلاتها گرفتم وبرایش فرستادم گاهی برایم دعایی هم میفرستد  باید باو بگویم دعایی هم برای سر زمینم بفرست تا قبل از اینکه مدفون شود. .........اینبود غمنامنه امروز 

شما راحت باشید هر دولتی وهرملیتی ایرانرا دربغل بگیرد برای شما فرقی نمیکند در قایقهای بزرگ خود نشسته روی اقیانوسها  سفر میکنید زمینرا دیگر نمیخواهید درون شیشه ها گل میکارید ودرون ظروف پلاستیک ساخت چین سبزیکاری میکنید ولباسهایتان همه دوخت وساخت چین با مارک عالی فلان  مزن معروف است نگران نباشید شما درامانید تا زمانیکه پولهایتانرا باد نبرده است .پایان 
ثریا ایرانمش / 2 ژون 2020 مییلادی ! اسپانیا !

چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۹

این یک ترانه نیست

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
--------------------------------
اغلب دراندیشه ام  ونمیدانم درکدام اندیشه !
سرنوشت این نوشتارها به کجا میرسد ؟ وچه کسی یا کسانی انهارا میخوانند ؟ درحال حاضر از دسترس عموم  خارج است ودر یک منبع گرد آوری شده است /
عضو هیچ منبعی وهیچ حزبی وهیچ گرد هم ایی نیستم مانند آن دوست از دست رفته که تنها حامی او مدیر سایت او بود کتابهایش را باخرج خودش به چاپ رسانید وهمهرا اباو پس دادند ودرقفسه خانه اش ماند وبه صورت پی دی اف مجانی دردسترس عموم قرارداد دوستانش اوا فراموش کردند در گمنانی جان سپرد .
امرو ز نمیدانم ایم نوشته ها دردست چه کسی است وایا بنام خود از انها بهره برداری میکند وسایتش را پر مینماید نام من از ویکی پدیا و گوگل پاک شده است بجای من کس دیگری گذاشته شده وجه بهتر که ناشنانس بمانم از هیاهو وهوچی گری ها بیزارم .

شاید بهترباشد به فردای نیامده بیاندیشم  باشد بجای زندگی کردن دررویاها 
شب گذشته مرگ را بخواب دیدم داشت درو میکرد  وامروز دیدیم در سر زمین من بیمارستانهارا با بیماران آتش میزنند  نگاهداری این بیماران به صرفه ان غولان اقتصاد نیست  اصولا عده ای باید جا خالی کنند تا برای تازه رسیده ها جا باشد دیگر نمیتوان نانهارا با مواد باد کنند بدون آرد !! عرضه کرد  خوب کیک میخوریم ! 

آهای دوستان شتاب کنید وانچه را که آن مردان بنام ( توده وحمایت از زحمتکشان وبیچارگان ) مینامیدند به انها بسپارید عجله دارند تا سوراخی  امن را بیابند  همه نوکر یکنفر خواهند شد ودستورات اورا اجرا میکنند مو بمو دیگر نامی از انسان وانسانیت  درمیان نخواهد بود عده ای جوان که کار گر باشند وبچه های کوچک که هوسهایشانرا بخوابانند و دیگران زیادیند  دیگر نامی از گرد همایی فامیل وبزرگ فامیل وننه بزرگ وبابا بزرگ نخواهدبود  گورهای دسته جمعی  نیز صاف میشوند  وبر فراز آنها ساختمانها وکارخانه ها بنا خواهدشد .
همین روزها کمبود مواد غذایی را به چشم میبینم  وآفتاب داغی که تنها  مغز  استخوانرا برشته میکند از ما بهتران در پناهگاهایشان  پنهانند کار گران کوچک ما برای یک لقمه نان تنها یک لقمه نان با پوزه بند باید جاده هارا بپیمایند .
دکتر ها با تلفن ترا معاینه میکنند ودارو میفرستند وتو با شک وتردید آن دارو را به حلق خود میاندازی .
این هیاهوی  دیوانه وار تا کی ادامه خواهد داشت ؟  وتا کی اینهمه غرش  وفریاد بنام " وطن" وطنی درکار نیست همه جهان وطنیم ..

تنها زبان شما مردان  وزنان پیر وباز نشسته وفسیل ویا جوانانی که فورا پیر شدند مانند پیر  زنان  غرغرو مرتب صفحاترا پر میکنند  سرمان گرم است  خورشید وماه و اسمان  گم شده اند خورشید دشمن ما شد واسمان نیز دشمنی دیگر  با ترس  وخوف به ان مینگریم .

فدا کاری وجان دادن درراه وطن تنها یک سرود ملی ومذهبی است یکی برا ی ایمانش نوحه میخواند ودیگی برای وطن نداشته در رویا اینهمه فریاد برای جمع آوری سکه های طلاست ودلار های درشت .

آه ......که شما چقدر نابینایید  چیزی را نمیبیند  عوامفریبی دیگر از حد گذشته است  تنها فریب خوردگان کور ونابینا به پای منبر شما مینشیند  شما لاف وگراف میزنید  با هیاهو آنهارا وادار به سکوت میکنید  من درمیان آنها نیستم .
تها برایت یک تخته پاره بیادگار مانده  که ترا کشان کشان بسوی یک ساحل نا امن میکشاندوتودر کشا کش امواج دست وپا میزنی تا غرق نشوی . خوب بگونه ای دیگر ترا خواهند کشت . با سرنگ حاوی سم بنام واکسن !!.پایان 
ثریا ایرانمنش . اول جولای 2020 میلادی . اسپانیا .

سه‌شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۹

اولیگارشی

ثریا ایرانمنش "لب پرچین "اسپانیا 
-------------------------------

واقعا جای ایرج میرزا خالی تا یک سروده دیگر به دیوان اشعارش بیافزاید حیف که دیگر مانند او نداریم !.
خنده دار تر ومضحک تر از این تا بحال من نشیندم که یک دهاتی بیسواد که حتی زبان انگلیسی هم نمیداند بحکم  قضاوت وقاضی بودن بر صندلی داوری بنشیند ورییس جمهور یک کشوری را متهم کند  بی هیچ مدرکی واورا بعنوان متهم  بخواند وحکم دستور جلب اورا بدهد آنهم به پلیس اینتر پل !!!! خود گوزی خود خندی / عجب مرد هنرمندی !._ (جای ستوان کلمبو خالی است )!

دنیا مارا به تمسخر گرفته است شما میتوانید مرا بکشید چرا که آدمکشانتان دور دنیا با قمه وچاقو راه افتاده اند اما نمیتوانید حتی به رییس جمهور زیمباوو هم اسیبی برسانید چرا که اولا حق ندارید د.وم اینکه اوآنقدر قوی واستوار واطرافش را /گارد گرفته که دست بنی بشری باو نمیرسد  شما هنوز درهمان دوارن شاه عباسی زندگی میکنید وزیر چا رسوق مش ممد بستنی فروش ! 

البته با پولهای دزدی وفروش مملکت وخریدن آدمکش میتوانید ترتییی بدهید تا مثلااورا ترور کنند  اما شما حق محاکمه یک  ریاست جمهور کشور دیگری را ندارید ! مگر ما دردوران جنگ جهانی زندگی میکنیم وشما اسیر گرفته اید ؟ !! شما هول هوش همان زینب خاتون دختر قهرمان پوشالی خودتان بگردید یک بنای دهاتی امروز قهرمان شده  ودخترش  با بردن انبوهی طلا برای آن پدرخوانده لبنان  سوژه تمام مطبوعات زرد وقرمز شده است . 
افسار خررا بچسپید سواری پیش کشتان !

 دینای مافیا خرید وفروش مواد واسلحه وقاچاق  عتیقه جات و بنگاه فروش زن وپسر برایتان کافی است جزیزه کیش را که روزی شاهنشاه میل داشت بعنوان موناکوی خاور میانه برای توریستها بگذارد شما به چینی های بی دماغ واگذار کردید از فردا سیل چینی ها وارد ایران خواهند شد وهمچنانکه اعقاب شما  تر وتخم خودرا رها کردند به زوروتجاوز آنها نیز چنین خواهند کرد . قول میدهم اگر این ملت نیمه بند دیر بجنبد دیگر خیلی دیر است فردایی وجود نخواهد داشت .
جنس ما ایرانیان ابدا پاک نیست !
مخلوطی از   یونانی / مغول / ترک / چینی / ودست اخر عرب های بیابان گرد از خودشان تخم وتره به جای گذاشته اند امروز کمتر میتوان یک ایرانی  خالص را که خون او پاکیزه باشد در تمام کره جهان بیابی  برای همین هم سنت اربابان خودرا پیش گرفته  با مسلسل درو میکنید ومیکشید  سر زمین ایرانرا خون فرا گرفته است وروحی دربدن هیچکس باقی نمانده تا جلوی شما  قاتلانرا بگیرد .

اگر محمد رضا شاه پهلوی اینرا از پیش میدانست هیچگاه اینهمه زحمت نمیکشید بقول خودش میرفت درگوش ای وویلون میزد بهتر از شاهی بر ایران بود مگر آن مردک کوتوله محئد شاه نگفت نوکری در خارج  ارزش دارد تا شاهی برایران؟! هر چه بود اعقاب او باو /گفته بودند بابا تو فعلا برودرون تاریخ بخواب ما نوکر دیگری میاوریم تربیتش میکنیم اما این بار اشتباه کردند او نوکر نشد ارباب شد وخواست یوغ بندگی را از گردن همه باز کند که به تیر غیب گرفتار شد حال دوباره همان زباله هاگرد هم جمع شده اند .  خوب  !ایران را باخودشان به خارج آورده اند بهتر است تنها حزب خرانرا کم داشتند  که انهم بمدد پادوهای خود فروخته شکل گرفت  حال یا باید درانتظار جهانی شدن دنیا بنشینم یا  جنگهایی بکنیم که بقول آن بانوی اهل سنت تا زانو خون روان شود وسپس پیامبر اصلی ما از راه برسد فعلا درون سردابه ها پنهان است تا بموقع اشکالات رفع شود یا جهانی دیگر بسازند ویا خوب اگر نتوانستند دوباره یک پیامبر جدید برایمان بیاورند وصد ها هزار امام وامازاده که هم اکنون در بنگاه متعفن قم مشغول تحصیل میباشند آنهم ازنوع چینی ان !!!!/

دیگر هیج حس وطن پرستی وناسیونالیستی در  وجود هیچکس نیست باری به هرجهت پول برسد / می برسد / زن برسد / یا کشتی وقایق اتومبیل و لباسها مارکدار سرخاب وپودر وماتیک وسلمانی وهمو سکس.وئلهای دوگانه وسه گانه با بچه یا بدون بچه ؟؟؟ با تزریق  ژن میمونها وغیره !! باشد بقیه است به .... ام . این پول است که حکومت میکند اگر نداری ومحکوم به مردن هنستی  چس ناله کردن فس فس زندگی کردن دیگرانرا خسته میکند  کسی حوصله ندارد مردم عجله دارند  خودرا به ( محفل ) برسانند  جلوی پایشان منشین  بلند شو . میبینی که حوصله خواندن هم ندارند بازی با اسباب بازیها وتماشای  فیلمها ی پورنو وباخود وررفتن بهترین  اوقات است  بدرک هرچه میخواهد بشود !! ادب چیست  افتخار چیست ؟ وطن کجاست ؟ حوصله داری توهم این وقت صبح ؟! بگذار بخوابیم /پایان 
ثریا ایرانمنش / 30 ژوئن 2020 میلادی برابر با 10 تیرماه 1399 خورشیدی/ اسپانیا .

دوشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۹

انتهای زندگی

ثریا ایرانمنش " لب پرجین " اسپانیا !
-------------------------------
چیز ها دیدم در روی زمین 
کودکی دیدم  ماه را بو میکشید 
قفسی دیدم که درآن روشنی پرپر میزد 
میوه کال خدارا آن روز میجویدیم درخواب 
آب بی فلسفه مینوشیدیم 
توت را بی دانش می چیدیم
.......... وفکر بازی میکرد 
{ سهراب سپهری }
اگر همه عالم را بمن ببخشند واگر همه سر چشمه های  جهانرا بمن هدیه بدهند برایم بی تفاوت است .
دیگر بفکر ابر باران زا نیستم  ودیگر به اسمان نمی اندیشم تا برای فردای بهتری  ابرهارا جدا سازد .
حال سیلی بنیان کن همه هستی را تهدیدمیکند   وراهی پنهانی بسوی ایمان وافکارما ن یافته  شب را با اندوهی بی بهانه به صبح میرسانیم .

همه باد کرده ایم ! ورم کرده ایم !  دیگر لهیب  دردهای خاموش مرا تهدید نخواهند کرد  وغم تلخ هستی برایم بی تفاوت است .

مرک انسانها ! آنهم روزانه !   مرگی که  دیگر حتی فرصت فراموشی را نیز نمیدهد .
تنها شبها شوری اشک را روی گونه هایم احساس میکنم آنهارا میمکم  بجای اب  وا زخودمیپرسم فردارا به چه امیدی شروع کنم ؟ .

چه امیدی دیگر میتواند برای ما زندگی را ازنو بسازد  تا بتوانیم دردهای دیرین را فراموش کنیم .
همه چنان گمشده درخویشیم  که راهی به جایی نمیبریم ." آن فرانک "ها همه درزیر زمین ها بسر میبرند وشاهد جنازه های انبوهی  که هرروز با بوق گوش خراش آمبولانسها بسوی گورستانی  میرود که دیگر جایی ندارد همه باهم دریگ گور دسته جمعی میخوابند شاید ارامش را بیابند .

دیگر نسیم نیز هیچ اشنایی با من ندارد و ودیگر بانک مرغ سحری گوشم را نوازش نمیدهد  هر شب عمرم را میبخشم  برای هیچ  - دیگر صدایی نیست حتی در سوگ هم نمیتوان نشست  .
چه غریبانه ازهم جداشدیم  وچه غم بزرگی چهل چراغ زندگی ها را خاموش ساخت .

حال شبهارا دارم  در تاریکی  تمام روشناییها فرو مرده  واختران سکوت کرده اند  احساس میکنم درمیان مردگان  همان پیر بی خوابم  که دردستش کتابی فرو میافتد .
خوابی نیست  خستگی جانمرا فرا گرفته  ومرا درخویش ودیگران  را  بیزا رساخته خیلی میل داشتم قهرمانانه وارد گود شوم اما دیگر بی فایده است  داس مرگ دارد درو میکند .

 مردی جوان در آخرین لحظات زندگیش داشت از این درد میگفت وسپس چشمانشر ا برای همیشه برهم گذاشت جوان بود زیبا بود خوب آواز میخواند .

کجا میگویند این بیماری تنها سالخوردگانرا میبرد  او درو میکند جوان وپیر وبچه و نوزاد برایش یکسان است پر حریص است و پر گرسنه . 
.تو کجایی ؟ ای یار دیرین  وای دیار دور  ای گهواره کودکی من  این بود آخرین لالایی تو ؟ ......

نه دیگر میلی به رفتن هم  ندارم  در ان دیار شیطانی  تنها شعله های آتش است که به هوا میرود آنجا خانه من نیست جایگاه اروح پلید ودیوان وغولان است . پایان
ثریا ایرانمنش / 29 ژوئن 2020 میلادی برابر با ن9م تیرماه 1399 خورشیدی ؟!..