جمعه، تیر ۱۳، ۱۳۹۹

کشتار تاریخ

ثریا ایرانمنش " لب پرجین " اسپانیا 
-----------------------------------
دل عاشق  به پیغامی بسازد 
بیاد  نامه یا نامی بسازد 

مرا کیفیت چشم  تو کافیست 
 ریاضت کش  به بادامی بسازد....." طالب آملی "
---------
تاریخ همین تصاویر است  ! تاریخ همین روزهاست ودیروزی دیگر وجود نخواهد داشت تاریخ نابود میشود وفرزندان ونواده های ما از دیروز خود بیخبر خواهند ماند  آنها نخواهند دانست قوم مغول چه کسانی بودندوحمله وشورش اعراب بدوی  یعنی چه  وسر زمین کجاست ونام سر زمین  یعنی چی آنها در بازی های کامپیوتری خود غرق و  دنیای آنها همانجا شروع وتمام خواهدشد .

بانوی معروف واز رده رنگین پوستان  باداشتن ثروتی هنگفت  امتیاز فیلم (برباد رفته )را خرید  ومیل داردآنرا نابود  سازد ونمایش آن درهمه جا ممنوع است ! واما خانم باربارا استرایسند دختر آن جناب فلوید قهرمان پوشالی بازی گر فیلمهای پورنو را سهامدار شر کت بزرگ والت دیسنی کرد وبرایش یک  کمک هزینه تحصیلی تا آخر عمر باو جایزه داد !!! ایکاش منهم به وضع شنیعی میمردم تا این کمک هزینه تحصیلی به پسرم میرسید تا تحصیلات خودرا در کمپانی  ! ام آی تی ! ادامه میدا د تا پای  امتحان رفت  بی پولی جلوی مارا گرفت !!! فرق ملتها این است در سرزمین من درمیان آن قوم نازنین پوشالی گرسنگان کنار کوچه از بیماری وفقر وگرسنگی میمیرند ودختر فلان مولای ده  سوار بر اتومبیل آخرین سیستم خود از کنارش میگذرد بی آنکه بداند  ویا بخواهد بداند که این خرمراد از شیره جان   آن افتاده بر خاک زیر پای اوست .

در زیر این طاق نیلی اسمان که کم کم میرود تا زرد وغبار آلوده شود ونفس هارا در سینه حبس کره است  ما هنوز در  دشتها قدیم خود پراکنده ایم  واز دریچه اطاق کوچکمان باغ سر سبز ودشتهای خرم آن زمانرا میبینیم  که امروز تبدیل به جاده شده اند جاده ای باز با  خودروهای مخصوص حمل ونقل جنازها ویا سایرمواد !
 پل زدن میان امروز ودیروز کار هر صبح وشام ماست  وبیاد آن معلم پیز هندسه بر روی صفحه سفید برای خود مثلث ومربع میکشیم  واز نقطه به نقطه ای دیگر میرویم با یک خط صاف بین دو نقطه !
امروز اما راها کوتاهتر شده اند  بین اطاق خوابمان وتوالت واطاق نشیمن  وهمه چیرا دراطاقمان چیده ایم مانند یک انبار بزرگ وخود روی آن تمرگیده ایم  داریم علم مصرف میکنیم وتجربه ها را  خرج میکنیم  ودیگر ازان خط مستقیم بین دو نقطه خبری نیست  خطوط زاویه دارند ودر هر زاویه چشمی نا مریی پنهان است  دیکر نقطه ولادت  تو گم شده  باید به یک خط منکسر  بسازی  آنرا ترسیم کنی تا به اخر برسی .
تاریخ را اازما گرفتند دنیارا وارونه کردند  وما باز ماندگان تاریخ در زیر الوارهای ویران شده هنوز نفس نفس میزینم بلکه آنهارا کنار زده از نو خانه ای بسازیم وفرزندانمانرا درآن خانه جای بدهیم نامش خانه پدریست .

هنوز آن جویبار کنار دهکده زادگاه من در روحم جریان دارد  وهنوز  آن کوچه های خاکی  زیر نور کمرنگ لامپ های زرد  که نم بارانرا میچشیدند  در لابلای درختان سر بفلک کشییده  وانبوه  ماسه ها وخاکها  مرا دربر گرفته اند چه خندان وچالاک میدویدم   ونسیم باد بهاری  !... اوف پر به  بیراهه رفتم نسیم باد وحشتناک کولر  یا پنکه برقی مرابخود میاورد  برخیز ! دیراست ! برای اندیشیدن هم دیر است حهان درحال مرگ است ودارد جان میکند سیل مواد وشراب وسکس روان است  تو ؟  ....  هنوز به دنبال سرابی ؟ .

آن روز که آن  نماد  فروهر من افتاد وشکست دانستم که همه چیز خواهد شکست حتی رابطه ها نیز تاریک خواهند بود .
اگر مرد است دوران   بار دیگر 
 بدین  نا پختگی خامی بسازد 
ندارم ظرف می   - دل را بگویید
 سفالی بشکند - جامی بسازد 
پایان 
ثریا ایرانمش /03 ژولای 2020میلادی -