سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۹

گم شدیم

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
--------------------------------
نه مارا گوشه گرم کنامی 
شکاف کوهساری  - سر پناهی 
نه حتی جنگلی کوچک که بتوان 
در آن اسود بی تشویش گاهی .......الف. ثالث /

در جایی خواندم که  اگر مینویسی چنان بنویس که نامت درجهان باقی بماند وگرنه دریک سوراخ بی نام ونشانی گم خواهی شد ! 
اما برای من نه نام مهم است ونه شهرت ونه مزایایی که ازاین راه به دست میاید من راه خودمرا میروم ودردهای روزانه خودم را مینویسم  روی سایر دیوارهای مجازی اگرچیزی بنویسی که برخلاف گفته وافکار واوهام  دیگران باشد دچا دردسرها وتوهین خواهی شد هنوز دود جناب اجل مصدق السلطنه از دودکش خیال  بعضی ها بلند است وهنوز آن حزب منفور توده وخورده هایش بنام اقلیتها واکثریت ها ودست آخر مجاهد ین  مانند علف هرزه درمغز سر خیلی ها رشد کرده وحتی ریشه دوانیده است پاک کردن آنها کار دارد به همین دلیل هم سر زمین پر برکت وبا شکوه ما در دست مشتی اراذل وچرند گو وبی سواد که تنها اسلحه جوابگوی آنهاست  - دارد جان میکند .
من با نام شاه ومیهن بزرگ شده ام  حال دیگر کسی نمیتواند تبر بردارد وشاخه هایمرا  هرس کند  ویا مرا از کمر ببرد  ویا بشکند ریشه ام به فغان میاید .

حافظ  والاتبار ما میسراید :
بهشت عدن  اگرخواهی  بیا با ما به میخانه 
که از پای خمت  یکسر به حوض کوثر اندازیم 

شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم 
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم 

یکی از عقل میلافد  - یکی طامات می بافد 
بیا کاین داوری هارا  به پیش داور اندازیم 

حال شبهای ما همه ازهول هوای تدین جان باختند  وسرود مستانرا دعای صبگاهی در ربود  وپایان داد  بجای اوای بلبلان - انکرالصوات  واذان از گلدسته های بی مصرف بگوش میرسند  وما هنوز مست سرودیم واواز دلکش ودر دیار کافران هنوز بخود میبالیم که انسانیم !  درشهری که صدها هزار جام می  پروخالی میشوند وما تنها تماشاچی هستیم  وبرای جواب ان بزرگوار  شاعر همیشه زنده ازاین بند پند میگیریم :
بهشت عدن اگر خواهی  برو بیرون ز میخانه 
که از پشت درت یکسر  به پیش داورت اندازیم 

نسیم عطر گردان را  به بوی زهد  بفروشیم 
شر اب ارغوانی ر ا به حوض کوثر اندازیم ......." شاعر توانا نادر پور "

و...دیگر زمان طلا نیست زمان خالی از بعد است  دیگر هر لحظه آن یک اکسیر نیست  بلکه درداست ونا پایداری  دیگر ضمیر ما آگاه نیست  وروزها وشبها به تقویم بی تفاوتی مینگریم ودرانتظاریم ! 
در انتظار دیدار عزیزان  ودرصبح جنون فریاد بر میداریم کجا شد انهمه  بینایی وتماشایی  وتنها صدای گریه غریبانه خودرا میشنویم  وبه آسمان بی ستاره  منیگریم که درانتظار هوای ( ابی ) دارد خودرا میاراید  تا بما بگویند  همه چیز ازازل  دروغ بود  ومن تنها از یک بلندی به خیابانهای خالی مینگریم  واز هراس دیگران نیز دچار شک میشوم  روبرویم تاآسمان  خانه ها قد کشیده اند  وچراغها همه روشند  اما درهای یگانگی همه بسته است . پایان 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 2020/ 05/ 19 میلادی برابر با 30 اردیبهشت 1399 خورشیدی وغیره !


دوشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۹

بخش -2-

ثریا ایرانمنش  " لب پرچین " اسپانیا /
--------------------------------
....درست است که ایران  پیش از اسلام وجود داشت  ولی فراموش نکنیم  که پیامبر اسلام از ایرانیان بعنوان جویندگان طبیعت  یاد کرده است !.
درظی زندگی خود  من کوشیدم  همواره یک جوینده حقیقت باشم  اشتباهات خودرا پذیرفتم  ودر مقام جبران ورفع آنها  بر آمد م -  در زمان سلطنت من-  ملت ایران  در جستجوی حقیقت وجود خود بود اکنون  که دورا زوطن بسز میبرم  پیوسته  دراندیشه ایران  هستم به انهایی فکر میکنم که تا دم آخر  به پرچم خود وبه پادشاه خود وفا دار  ماندند  وسر بلند وشجاع در مقابل جوخه های آتش جلادان ایستادند .
 به همه وطن خواهان ایران فکر میکنم  که درزمان سلطنت پدرم ومن  کشور مارا از تاریکیها ی قرون وسطایی نجات دادند  وملتی بزرگ وسر بلند  بوجودآوردند .

 امروز  دور از خاک مقدس وطن - پادشاه ایران برای اثبات حقشناسی خود  نسبت  به فداکاران  وجان باختگان  جز توسل  به دعا  راه وچاره ای  ندارد !
به درگاه خداوند متعال  برای اسایش  خاطر رنج دیدگانی که مجبور به جلای وطن  شده اند  دعا میکنم .
همچنین برای نجات  میلیونها ایرانی  که درمیهن  خود احساس  غم وغربت میکنند .

ا زدرگاه قادر متعال  - تسلی خاطر مادران داغد دیده ای ر ا که فرزندانشان در راه ایران  جان باختند  طلب میکنم .
از درگاه پرورگار  توانا مسئلت دارم  که جوانان نومید مارا به راه راست هدایت فرماید .ازخدای بزرگ ایران  زمین میخواهم  که رونق  ورفاه و ازادی  وسر بلندی را به سرزمین مقدس  ما باز گرداند .
 از یزدان پاک طلب میکنم  که فریب خودردگان را   بیدار وآگاه کند  ونفرت وکینه را از دلهایشان بزداید .
پروردگار توانا - حافظ ونگهبان ایران وایرانیان باد . پایان 
ه
کوئر نا واک / مکزیک 
شهریور 1358 محمد رضا پهلوی /
-------
.وشرم ونفرت بر ملتی باشد که قدر چنین پیامبری را نشناخت ورو به دیوار نوبه وپپامبران دروغین کرد .
پدر مهربانی که در آخیرن لحظات عمرش  با دربدریها وبیمارای بازهم بفکر فرزندانش بود وبرایشان دعای خیز میکرد. تمام 
ثریا / اسپانیا / 18 ماه می 2020 برابر با 29 اردیبهشت  1399 خورشیدی و2599 شاهنشاهی .

یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۹

پاسخ به کدام تاریخ ؟

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا .
----------------------------------
قطه ای از نوشته اعلیحضرت همایون شاهنشاه دفقید ایرران در کتاب پاسخ به تاریخ 
اخیرا درایران یک کتاب  زیر عنوان " پاسخ به تاریخ " نوشته اعلیحضرت محمد رضا شاه به چاپ رسیده وخدا میداند که چه چرندیاتی را سرهم کرده بنام او به خورد مردم بیچاره میدهند مردم تشنه وخسته .
وامروز در ایسنتا گرام قطعه ای خواند م که  برگرفته از کتاب " پاسخ به تاریخ بود که شاه را درحد "یک پیشگو ویا ساحر" آورده بود هر چه درون کتاب گشتم آن قطعه را نیافتم .
 من کتاب پاسخ به تاریخ را ا زمانی  دریافت کردم که تنها یکماه از درگذشت شاهنشاه فقید گذشته بود  کتاب بصورت زیراکس وخیلی ساده ومعلوم بود   که دست نوشته هارا  جمع آوری کرده در پاریس به چاپ رسیده بود.
پایان نوشته ها درتاریخ شهریور 1398  در  شهرک " کوئرنا واکای  مکزیک  به چایان رسیده بود با دعای شاهنشاه برای کشته شدگان وملتی دربند وجوانان که قطعه ای ازآنرا دراینجا میاورم  این کتاب واقعی واصلی است  ومن مانند یک کتاب مقدس از آن نگاهداری کرده ام متاسفم که سایر کتابهای اعالیحضرت مانند ماموریت برای وطنم وانقلاببب  سفید وچند کتاب دیگر درتهران به دست اوباشان ازبین رفت .
..... در  خرداد ماه  گذشته  مصاحبه مطبوعاتی خودرا در " کوئرنا واکای مکزیک  " با این عبارت پایان بخشیدم :
در ایران اکنون  نه حکو.متی هست ونه دولتی  - کشورم درحال نابودی وویرانی وتجزیه است .آنچه امروز درایران میگذرد  یک جریان  ضد انقلابی است  بمنظور ویرانی سازی همه  دستاوردهای  انقلاب  سفید .
متاسفانه ملت من با شتاب بسوی پرتگاه نیستی  یعنی یکنوع حکومت کمو نیستی  به مراتب وحشیانه تر  - ابلهانه تر - وخونینتر از  آنچه امروز  گریبانگیر  ایران است پیش میرود .
به حکم  تجربه تاریخ - ارعاب ووحشت واحتناق وتفتیش عقاید  وآراء - هر گز روش درست رهبری کشور نبوده ونمیتواند باشد -  کسانیکه اکنون بر ایران  حاکمند  نظامی مشابه  دوران  تفتیش عقاید( انگیزسیون)  که پنج قرن پیش  در اسپانیا وجود داشت  درکشور ما بوجود آورده اند  ولی به مراتب  خشن تر - بیرحمانه تر  وغیرر انسانی تر -در آن زمان محکومین دادگاهها  - میتوانستند در صورت استغفار  وظلب بخشش از خطر مرگ رهایی یابند  اما حتی این امکان  نیز درایران امروز وجود ندارد .
اسلام - دین عدالت  وانصاف ورحمت و مروت است در حکومت اسلامی امروز ایران نه از عدالت نشانی است نه ازانصاف ونه از عفو ورحمت  - هرچه هست نفرت وانتقام  وکشتار اسست  که هیچ ارنباطی به معنویت دین اسلام ندارد .
نظام امروزی ایران  صریحا خلاف  شرع مقدس ومخالف اسلام است  همچنانکه  دوران تفتیش عقاید  به زیان مذهب  کاتویک  تمام شد .
متاسانه این خشونتها  وجنایتها  نیز ممکن است  به زیان اسلام  باشد  من تردید ندارم  که اسلام واقعی  احترام به شعائر  مقدس دین حنیف است -  نه خشونت  وتعصب وبی اعتنایی به عدالت  .
آیا  سلب  آزادی  وحقوق زنان  وتجدید  متعدد زوجات را میتوان  موافق روح اسلام  دانست ؟ 
بر عکس  - ازادی  زنان  وبرابری  حقوق آنان  با مردان  وحرمت  به شئون  اجتماعی وانسانی  آنان است که با اصول واقعی اسلام توافق دارد .
آیا تازیانه زدن وسنگ باران کردن  ودست بریدن  به این بهانه  که از قرون وسطا رایج بوده اسلامی است ؟  وکوشش برای  اعتلا وتربیت  انسانها  واتحاد  سیاست  عفو و گذشت  وجوانمردی  مخالف اسلام ؟ .
 باز گشت به گذشته های تاریک  نفی تاریخ وفرهنگ  ایران  اهانت  به پرجم ایران که درسایه  آن میلیونها  ایرانی  طی قرون واعصار  برای پاسداری  میهن جان باختند .
به استقلال ایران کمک  نمیکنند  انکار خدمات  پادشاهانی  که هزاران سال  برایران حکومت کردند  وکشور  مارا در  نشیب وفرازهای  تاریخ  رهبری کردند جز سر افکندی  ملی حاصلی ندارد .
این کینه ونفرت  به ایران وتاریخ  ایران وفرهنگ  وسنتهای  ایرانی -  برای چیست ؟ مگر  نه اینکه حتی پیامبر اسلام  نیز از اینکه  در زمان پادشاهی داد گستر  یعنی انو شیروان چشم به جهان گشوده است  بخود میبالد ؟ ! .
مگر نه اینکه  شاه اسمعیل بمذهب شیعه ا در ایران رسمیت بخشید وتنها کشور شیعه مذهب جهان را بنیاد نهاد ؟ من عمیقا از اینهمه خطرات که هویت ملی ومیراثهای  فرهنگی ومعنوی  ایرانیانرا تهدید میکن دررنج ونگران هستم .
زیرا حفظ معنویت  وهویت ایرانی  از هر چیز دیگ مهمتر است  میدانم که اخیرا د رایران  شعار داده اند که :
" مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه " 
میدانم  که من  در رسیدن به ارمانهای خود بیش از حد شتاب کردم ولی فراموش نکنیم  که بحران کنونی ناشی از مداخله عوامل خارجی است که پیشرفت وترقی ایران مصالحشان را به خطر انداخته است .... بقیه دارد 
یکشنبه 17 ماه می 200 میلادی برابر با 28 اردیبهشت 1399 خورشیدی / 2599 شاهنشاهی !

خصوسیات ما !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
----------------------------------
 همین بس است  ز آزدادگی نشانه ما 
که زیر بار فلک هم  نرفت شانه ما 

ما ملت منحصر بفردی هستیم دردنیا نطیر نداریم ( نمیدانم شاید درقبایل بدوی  این نشانه ها باشد ) ؟
اما ما ادعای فرهنگ وتمدن تاریخی را داریم وهیچکس  قبول نداریم اما چنان همیشه سرسپرده واسیر دیگیر میشویم که خودمان  را  وشخصیت مان را وذات خودمانرا فراموش میکنیم ! 
 کاری به بردگی وسپردن ملت ایران که خودرا دربست دراخیتار یک قوم بیگانه گذاشت ندارم . دیگر برای این حرفها دیر است  اما درهمین  محدوده خودمان دربین همین آدمهایی که نقش ( اپوزسیون) رابازی میکنند  اولا برای هر کلامی که میگویند باید یک سکه درون دهانشان انداخت  ودوم همیشه یک مدیر دارند ومدیر یک ناظم دارند وناظم یک مبصر !وبقیه همیشه اول مبصرا میپایند وبعد خوشخدمتی ناظم را میکنند  وبکلی ریاست فراموش میشود .
در کامنتهایی که زیر بعضی از این  نو رسیده ها میبینم  میفهم که کی ناظم است همه دسته گل وقلب وشادی نثار ناظم میکنند !
روزی روزگاری یک انجمن شعر وادب وموسیقی اصیل پیدا شد وماه هم خودرا انگل وار آویزان کردیم ریاست اولیه به عهده  یک مرد بود که درایران بسر میبرد مرا بعنوان مادر خوانده انتخاب کرد !!! وسپس یک  مدیره سر وکله اش پیدا شد که بیشتر اشعار ی  را که بوی  مذهب وعبادت و اسلامی میدادند قبول میفرمودند با عشق بکلی بیگانه بودند وعشق را تنها درعالم هپروت وبه آن کسیکه اورا نه دیده ونه نشانی از او دریافت کرده بودند انتقال میداند  خوشبختانه رابطه شان با این حقیر ناچیز که تنها یک چیز را میشناید آنهم ( عشق ) است خوب بود واحترامی بما میگذاشت واشعارمانرا مرتب به چاپ میرسناند وبه وبه چه چه  ها فراوانی نثارمان میکرد همه اورا میستودند رییس اولی بکلی گم شد خودش رفت جداگانه یک سایت دیگری درست کرد در راه عرفان وعشق واین گونه حرفها  آن انجمی تعطیل شد بخاطر بسته شدن یکی از راهها وهمه پرت وپلا شدند . 
من دیوان اشعار همه شعرارا دارم از قرن هفتم هجری تا قرن بیستم  وبیشتر اشعارا حفظ میکنم چرا که  اعتقاد دارم تنها رابطه  ما بادیگران همین شعر است  حتی سر لوحه نامه هایی هم که برای دوستنان مینوشتم یک بیت شعر نثارشان میکردم  بستگی داشت به موقعیت  آن شخص .
حال امروز پس از ماهها  بدون برنامه بدون هدف  سری به یکی ازاین یوتیوبها زدم  دیدم به به  گل و وبلبل  وسنبل است که برای یک  بانویی که گویا عزیز کرده آن مرد گوینده است میباشد ! 
باخود گفتم که " گوش اگر گوش تو وناله اگر ناله من  / آنچه البته بجایی نرسد فریاد است ...

 چهل ویکسال ما ازاین شاخه به آن شاخه پریدیم وازاین دستبوسی  به آن دست بوسی به آن یکی روکردیم من تنها بودم ودل به کسی بسته بودم که یگانه بود تنها سفر میکرد تنها میرفت همه اورا سرزنش میکردند تهمت میزدند نا سزا وناروا  -  و من  رویم باو بود وامیدم باو که اگر کاوه ای  بر میخیزد همان اوست . اوهم به دامن دیگری آویزان بود ونوکر دیگری تنها نبود من اشتباه کرده بودم .
حال دیگر نا امید شدم دندان را کندم وانداختم دور تنها درکنج دلم یک گوشه ای را باز کرده ام وشبها بااو راز ونیاز دارم  کسی که مانند ندارد .
فریدون مشیری در یکی از اشعارش گفته بود که کاوه آینده  یک زن است !! خوب این زن حتما معصومه خانم است یا کبرا خانم ! یا مریم خانم ! 
این زنانند که مردانرا میافرینند  وتربیت میکنند  شاهنشاه آریا مهر چرا انهمه به دین وقران چسپیده بود درعین حال فرهنگ غربی را نیز با دین شیعه مخلوط کرده بود مادرش بسیار مذهبی بود واورا آنچنان بار آورده بود  /
من به فرزندانم گفتم هرگاه بزرگ شدید  اگر میلی داشتید به راهی بروید خودتان انتخاب کنید من تابع هیچ آیینی نیستم تنها باید انسان بود ویک انسان حقیقی هیچگاه نه دروغ میگوید ونه فریب میدهد ونه خودرا برای فروش به بازار برده فروشان  عرضه میکند گرسنگی بخورید / سرما را تحمل کنید / در آتش گرما بسوزید اما تن به هیچ خفت وخواری ندهید  تنها باشیدمهم نیست وارد هیچ کلوب وحزبی نشوید  انسان باقی بمانید وهمان شد که من آرزویش  را داشتم  امروز دختر من بی هیچ شعاری وفریادی آهسته هرماه مبلغی به  یک مجمع خیریه  میدهد برای کودکان گرسنه وپسر من هر ماه به یک موسسه خیریه برای کودکان عقب افتاده ماهیانه میفرستد ودیگری در یک کمیته خیریه خود عضو است کمیته ای که برای سرطانیها کار  میکنند  نذر ما تنها خرید آذوقه  برای گرسنگان است واین  است راه درست انسان بودن وراه  عشق. پایان 
 ثریا / اسپانیا / 17 ماه می   2020 میلادی . 


شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۹

کابوس طولانی

ثریا ایرانمنش" لب پرچین"اسپانیا!
----------------------------
دل نوشته  روز شنبه  16 ماه می 2020/

خاکستر ترا هر کجا که باد برد 
مردی یا زنی ز خاک خواهد رویید

کم کم درهای زندانمان باز میشوند وبرای کمی هوا خوری ودیدن بستگان وفامیل میتوانیم سرکی به بیرون بکشیم وزود به درون پناهگاهایمان برگردیم واین وضع تا پاییز ادامه  دارد  ودوباره پاییز  وزمستان در بیغوله ها زندانی هستیم به همراه یک موج جدید بیماری که بسویمان خواهد آمد  از همین امروز مژده آمدن انرا بما داده اند .
حال اگردراین کورس ودر این  میان جان سالم بدر بردیم معلوم نیست در امتحان بعدی  زنده بمانیم یا نه . باید از چه کسی بپرسیم که  چگونه  وتا کی باید زنده بمانیم درحالیکه دنیا چندان میلی به بودن ما ندارد  طبیعت مارا نگده داشته اما آن طبیعتی که آن " بزرگان "درست کرده اند برای اشتهای خودشان است وسلامتی وجود خود وخانوادهایشان  طبیعتی که ما درآن بزرگ شدیم وعسل واقعی نوش جان کردیم برای همیشه گم  ونابودشد .
جهان دارد نو میشود یعنی دوباره از قرن اول شکل میگیرد به همانگونه باید بسوی روم باستان برگرددودوباره قصه ها وافسانه ها ازنو شروع  شوند .

امروز تنها کار آنها  ساختن  برده های قوی هیکل است که باسپر اهنینی  از آنها حمایت کنند با افتادگان ودرماندگان وبیچارگان ونوزادان بی مصرف کاری ندارند تنها نوزادانی را دوست میدارند که بتوانند از خون آنها تغذیه کنند  خون پاک وبدون هیچ الودگی  ومیدانند که آنهارا به کجا سفارش بدهند .  کهنه پرستان وآنهایکه همه دل درگروه وطنی دارند باید از میان بروند  ناسیونالیسم یک امر بیمعنی وپر خطر است .
کمی تغییر در قوانین مذهبی وکمی رهبری  یگانه برای یک دنیا ی نوین وهر گاه احتیاج داشته باشند که  قانون جدیدی را وضع نمایند ناگهان از فضای  لایتنهای یک کتاب اسمانی بر روی زمین فرو میافتد وقوانین ودستورات جدیدی در آن هست که باید مو به مو اجرا شود .
این کتابها از پیش نوشته شده در مخفیگاههای  نامریی پنهانند .

جای دوری نمیرویم همین قوم بنی اسراییل سنت پرست  که امروز همه دنیا درمیان کف دستهای اوست  در قرن اول میلادی با  دستیاری رومیان پیروان عیسای مسیح را گروه گروه پیش درندگان  میانداختند 
وپس از اقتدار مسیحیان آنها هم عده ای را بعنوان مرتد  درآتش میسوزاندند ! حال امروز ما شانس داریم که آن بساط برچیده شده است وتنها در قرنطینه ها هستیم وتخلف از آن مجازات سنگینی دارد مثلا دربعضی از کشورها مجازات میلیونی وزندان هم دارد !.

در آن زمان  همین سنت پرستان بودند که مانی را پوست کندند ومزدکان را  درآتش بیخردی سوزاندند  ومزدکیانررا نیز قتل عام کردند  میل ندارم وارد تاریخ گذشتنه بشوم اما این جهان باید ازنو شروع شود مانند قصه هایی که در کودکی میشنیدیم  اگر خوشمان میامد  به دایه میگفتیم دوباره بگو واین داستان همچنان ادامه دار خواهد بود .

تنها میدانم درقرن بیست ویکم در میان اینهمه پیشرفتها قروض بدهی  های دولتهارا مردم بیدفاع باید بپردازند وجبران مخارج بی رویه انهارا برای هوسبازیها / قمار ها / بچه بازیها / موشک پرانیها تنها کسانی میپردازند که دستهایشان پیس انها دراز وخدمتکاری آنان را میکنند  ا! فرقی ندارد کارمندی وکار برای دیگری  وخدمتکاری یکی است تنها درجه ها بالا وپایین میروند ! حقوقها نصف شدندکار ها نیمه  روز شدند مردان جوان خانه نشین شدند وزنان ؟ نمیدانم . تنها دلم برای اینده کودکانی میسوزد که دراین زمان به دنیا امدند فصل بدی بود برای مردن من وماندن آنها ./پایان 
چه بهاری است خدایا -که دراین دشت ملال
 لاله ها  آیننه خون سیاووشانند 

آن فرو ریخته گلهای پریشان درباد 
کز می جام مرارت  همه مدهوشانند

 گرچه  زین زهر سمومی که گذشت از سرما 
سرخ گلها ی بهاری  همه  سیه پوشانند..........." کد کنی "؟
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 27 اردیبهشت 1399 خورشیدی . 
حاشبه " در زمانهای دور ودر دوران پهلوی عده ای  زیر نام احزاب چپ از نام مزدک ومانی استفاده کردند . این نوشتار ابد اربطی به آن احزاب  چیپی ونیمه چپی وغیره ندارد تنها  راز دلی است وبس .ثریا /

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۹

اگر فردایی باشد !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا .
--------------------------------
گل خورشید باز میشود 
 وشعاع آن بهر سو میتابد 
نوید صبحی دیگررا میدهد
شب تیره سفر میکند
  ومهتاب ازخواب برخواهد خاست !
------
 روی فیس بوکم  شخصی از همراهان نوشته بود که در کالیفرنیا بیکاری ومرگ  وبیماری بیداد میکند وامید  به اینده را ازهمه گرفته واز شخص ریاست جمهور دل پرخونی داشت 1

چیزی نداشتم در جوابش بنویسم ویا بگویم -  تنها نوشتم  این امر همه عالمرا آلوده کرده است غیراز عده بخصوصی را که نامشان پیدا  وپنهان است وتنها باید امید داشت وامیدوار بود  که فردا روز دیگری است 
امروز دیگر نه فیلسوفی ونه دانشمندی ونه  معلمی زاده نشده تا مرا دلداری بدهد  همه چیز دردست علم تکنو لوژی است حتی نفس کشیدنهای ما  درحال حاضر شمرده میشوند همه نیرو ها صرف کشتن  میشود در هر کجا که باشی .
از خودم میپرسم که چه نیرویی ترا ودارباین زندگی ننگین کرده است ؟  وسپس خود درجوابم میگویم در ضمیر ناخودآگاهم امواجی جریان  دارند که بمن امر میکنند بمانم  برای فردای بهتر !
وآن قردا کدام است ؟ دیگر نمیتوان ازادی اختیاری را با  سیاست امروز وفق داد  انسان هیچگاه آزاد نبوده است  طبیعت اورا دراختیار دارد .

گاهی باخود میاندیشم که درزمانهای گذشته  چگونه یک ترس خفیف از بعضی از ارواحی که خوب یا بد بودند مارا دریک پاندول منظم نگاه میداشتند  درآن دوران همه چیز در سایه یک ابهام پنهان بود وما همیشه ازچیزی میترسیدیم  از بدی کردن خوداری مینمودیم که مبادا فردایمان رنج آورر شود !  بهشت را باور داشتیم وملائک را که هریک بر شانه های ما نشسته اند یکی خوب ودیگری بد وآنکه بداست همیشه درسایه قرار دارد ! وبا همین نظم به جلو میرفتیم  همه چیز در یک آرامش جریان داشت  ازوقوع جنگها دیگر خبری نبود تنها جنگهای سرد لفطی از بلندگو رادیو ها  بگوشمان میخورد  برایمان مهم نبود فردا آشتی خواهند کرد .

همه به یک نیروی مرموز وپنهان اعتقاد داشتیم  که سر نوشت مارا از پیش نوشته وبه دست ما داد ه بود شریکی هم برایش قائل نبودیم  همه چیز مرموز ویگانه وپنهان بود .

امروز به اقتضای تحولات بیشمار  عده زیادی آن قوه مرموز را بکلی نفی کرده اند  وازخود دورساختند وعده ای برعکس اورا چنان درتابلوی آهنی پیجیده ودرحلقوم یکدیگر فرو میکنند  تا به مرز مرگ برسند .
 فلسفه  وعلوم انسانی وبه دنبالش علم فیزیک  همه را بهم ریخت انسان نو تازه یک انسان بلند پرواز   وپیشتاز شد وادعای خدایی کرد .
دیگر کسی به کتابها رحوع نکرد کنفسیوس / بودا / مسیح /همه در زیر خروارها خاک پنهان شدند  وخاندانهای بزرگی بوجود آمد که سرنوشت ساز وخدایان تازه ای بودند  خدایانی بیرحم ودر هر کوچه وپش کوچه ای ودرهرنبشی دکانی باز کرده ومشغول فریب ویا کشتار مردم شدند .

حال امروز ما درمقابل این دینامیسم وحشتناک که حتی نان مارا نیز درمیان دستهای خون آلوده خود قرارداده است درمانده شده ایم  دیگر آن هندوی آرامش پرست هم اعتقادی به آن مجسمه هایش ندارد وآن مسیحی مومن درب کلیسا را بسته است ودیگر آن مرد بینوا که باسر خم شده بر صلیبی اورا شفا میداتد تبدیل به یک نوزاد است که درون  یک سبد خوابیده ویک نوزاد نمیتواند  عاجلی را  شفا بخشد !
آن زمان کلاسیک با آدمهای کلاسیکش گذشت وامروز  ما با دنیای مغشوش وهرج ومرج وبی در وپیکری روبرو هستیم امروز دیگر فرزندی پدر خودرا نمیشناسد ونمیداند درکدام لوله وکدام زهدان به دنیا امده است بیشتر فرزندان از درون ازمایشگاهها ویا در درون رحمهای مصنوعی واجاره ای پای بر عرصه دنیا میگذارند  بزرگان همه به دنبا ل جانشینی برای خویشند مهم نیست این جانشین از کدام لوله بیرون میاید وچگونه شکل میگیرد .
امروز همه کوته بینان  تا نوک  دماغ  خودرا بزرگ میبینند  دین  از بین رفته است هر صبح با دیدن طلوع آفتاب  تاانتهای  عرش را میشناسیم ومیدانیم که امروزمان چگونه آغاز خواهد شد باید ساعتی ویا دقیقه ای زندگی را مانند دانه های  تسبیح بشماریم ودوره آنرا طی کنیم .
دیگ هیچکس به دنبال یک الگوی فرهنگی  ویا ادبی ویا سیاسی بخصوصی نیست همه جهان سیاستمدارند !.ث
----------
جهان آن روزها میخندید 
 میان  شعله های روشن خورشید
من آما 
چشمهایم خفته در خواب  گرانباری
 دریغا صبح بیداری 
دریغا صبح هشیاری 
پایان 
ثریا ایرانمنش . اسپانیا . 15/05.2020 میلادی  برابر با 26 اردیبهشت 1399 خورشیدی.