ترا که بسته اند ، کسی ترا نمیخواند مگر روی گوگل بروی !
بهر روی روز گذشته کانال دوی تلویزوین با رنگهای پریده داشت برنا مه ای را نشان میداد که خانم خبرنگار گوینده وهنر پیشه که نامش را هم همیشه فرا موش میکنم تنها مرا بیاد ژالبه کاظمی مرحوم میاندازد . سفری طولانی داشت به مصر سودان تا اتیوپیا ! با چشمان شهلای کشیده شده ومیک آپ وپلکهای طلای با موها بورجالب آنکه دربازار شهر با چوبی دندانشرا خلال میکرد مردی عرب بر تنش لباس پوشاند ، درهتل محمد نامی برایش شامپآورد درقطاری که بطرف اسکنریه میرفت مردی دیگری برایش قهوه آورد همه با روی خوش از او پذیرایی میکردند نه خبر از داعش بود ونه از اینکه کسی باو دست ندهد سوار شتر شد نام شتر چارلی بود وخانم عاشق چارلی عزیز شد وبطرف مقبره فرعون راه افتاد همه مردان دورش بودند از زن خبری نبود مگر درهتل یک یک زن چاق وچله داشت جین وتونیک مینوشید درکشتی با کشتی ران که مردی عرب وفوق العاده بد عنق بود با زبان انکلیسی سئوالاتی میکدر ومرد عرب به عربی جواب میداد !!! وما نفهمیدیم خانم زیان عربی را میدانند ویا مترجمی نا مریی برایش ترجمه میکند .
مصریان هم مسلمانند او همه جار ا گشت غیر از مسجد رفاعیه جایگاه مدفن شاه ایران !
چیزی ندارم بنویسم . اتومبیل سفید رنگی که به دنبالش بود معلوم بود که تیم پزشکی و پاسداران مسلح اورا حمایت میکنند والا یک زن تنها با اینهمه عشوه گری نمیتواند بین چند مرد عرب دلبری کند .حرفی ندارم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . سر تاسر خاور میانه ومسلمانان همه در خدمت ارباب وبازماندگان ملکه ویکتوریا هستند شیر پیر هنوز میغرد میطلبد ومیخواهد .
نه چیزی ندارم بنویسم بخصوص امروز که هم چشمانم خطوط را دوبار میبینند هم آسمان میگرید وهم من درد دارم .
ثریا ایرانمنش . اسپانیا . هشتم فوریه دوهزارو پانزده میلادی . ساعت نه ونه دقیقه صبح روز یکشنبه