تاریخ کم کم جای خودرا به افسانه ها میدهد ، تاریخ سر زمین ما بسیار طولانی ودردناک است ، نیمی از آنرا بریده اند ، گویی زمان گم شده از زمان صفویه تاریخ شکل میگیرد . این داستان تازگی ندارد تمدن ها نابود میشوند آنهم به دست قدرتهای بزرگ ، با نگاهی به تاریخ سر زمین های دیگر میتوان فهمید که بشر همیشه تمدنی داشته است ، سپس آنکه قویتر بوده تمدن اورا ازبین برده ونابود ساخته مردمش را زیر تیغ هلاک نموده ویا ببردگی اسارت برده است ، آنها هم غروز داشتند ، حس خانگی وخاک داشتند وامروز بجر مشتی حشت وسنگهای بیقواره رویهم انباشته که لابلای آنهارا خزه ها وعلفهای خودرو پر کرده ، چیزی باقی نمانده است .
سر زمین ما هم روبه نابودی میرود ، ضعف . نا لیاقتی ، گرسنگی وفقر تنها اسلحه ایست که مردم را به نابودی میکشاند واگر کسی توانست پایداری کند آنگاه شمشیر واسلحه بکار میرود ، حال اگر مثلا ملا برود سگ دیگری بیجایش خواهد آمد تا باقیمانده را به گلوی سیری ناپذیر اربابان فرو کند ، دیگر چیزی باقی نمانده است یک سرزمین خشک ، بی آب وعلف وآنچه هم که مانده به دست نورچشمی ها وآقازاده های بیغیرت صرف عیش وعشرت وهوسهای پایان ناپذیر آنها ، نظیر جت خصوصی ویا اتومبیلهای گرانقیمت که کارخانه دارن برای همین نوکیسه ها ببازار میفرستند وخانه های بزرگ با چمزار سبز مصنوعی ........واگر از آنها بپرسند مثلا " مادها " چه کسانی بودند ، خواهند گفت شاید اسم یکنوع نوشابه است .
نه دیگر چیزی باقی نمانده وآنچه که ته ظرف مسی زنگ زده دیده میشود تنها یک رویاست که ما میخواهیم با علم کیمیا آنرا به طلا تبدیل کنیم .
اسگندر کبیر میشود . انوشیروان عادل نامیده میشود وخر دجال امام سیزدهم .
تاریخ گم شد، وما بی هویت باقیماندیم .
ثریا ایرانمنش / اسپانیا/ دوشنبه 1314/3/10 میلادی