اخیرا منهم به جرگه آدمها!! وارد شده ام وبه جمع گوگل پلاس پیوسته ام بازهم اشتباه کردم اینهم مانند فیس بوک کمی کوچکتر وجمع وجور تر.
در گذشته زمانیکه فیس بوک داشتم با همه احتیاط ها باز احساس میکردم یک کامیون زباله به دنبال خود میکشم از خیر آن گذشتم وانرا بستم وفراموش شد.
حال دراین کادر جدید گمان میبردم اشخاص صاحب فهم وصاحب کمالی نشسته ومن میتوانم با جمع آوری نوشته هاو اشعار زیبا ودلپذیری که انتخاب میکردم وانهارا به روی صفحه بفرستم مناسفانه دوباره با یک فرهنگ لمپن یک فرهنگ ناشناخته ومشتی زباله دیگر روبرو شدم با آنکه سعی دارم از روی هیچ دیواری نپرم باز آنها بسویم میایند واقعا حیف ، وصد حیف میل داشتم بیاد آنها بیاورم که شعرای بزرگی داشتیم مانند عارف ، مانند فرخی یزدی ، مانند صفای اصفهانی ، مانند حزین لاهیچی وغیره وغیره .....اما متا سفانه سی واندی سال آن فرهمگ ممزوج شده ومخلوط شده با زبانهای بیگانه چیزی از مردم آن سرزمین ساخته که نمیتوان آنهارا نه شناخت ونه هضم کرد .
باید با همان تصویرها وکارت پستالها وموسیقی کلاسیک افاقه کرد ویا هجویات آنهارا به دور ریخت ودورخود یک دیوار بلند کشید تنها فرزندان واقوام ودوستان آنهارا بخوانند . زهی خیال باطل وجای بسی تاسف .
نه ! من نمیتوانم با این قوم به یک جوال بروم هیچگاه نتوانسته ام پس ازاین هم نخواهم توانست با آنها یکی شوم در گذشته هم همین بودند اما روی خود را پنهان کرده بودندامروز عیان شده اند وآنهاییکه درخارج نشسته اند تکلیفشان معلوم است حال میفهمم چرا هنرمندان ، نویسندگان وشعرای ما دم فروبستند ومانند مرغ کرچ به کنجی خزیدند ، درحال حاضر این لمپنها ولاتها وبی سروپاها هستند که حکومت میکنند توقع زیادی هم نباید از آنها داشت .
ثریا ایرانمنش . 30 دسامبر 2013 . اسپانیا .