آنها که بسر در طلب کعبه دویدند
چون عاقلت الامر به مقصود رسیدند
از سنگ یکی خانه معلای معظم
اندر وسط وادی بی زرع بدیدند ..........مولای رومی
........... دریغم آمد این گفتگورا ننویسم ! .
درست نمی فهمیدم چه میگوید ، نمیدانستم فریاد میکشد ویا تن
صدایش به همین گونه است ، سخنان مبتذل وتوهین آمیزی
درموردهمه رانده شدگان از خانه وسر زمین مادری ، برزبان
میاورد ، شکم او باندازه یک تانک جلو آمده وحکایت از پرخوری
ومیگساری های بی حساب او میکرد ، تازه از راه رسیده بود ومیل
داشت که مارا زیر رو کند ؛ او گفت :
آنروزهارا فراموش کرده اید که مارا ببازی نمیگرفتید ، امروز این
ماییم که شمارا به حساب نمیا وریم ، حال من هم درآن سوی دنیا
وهم دراین سو خانه دارم ، بیزنس دارم وچند پاسپورت رنگا رنگ را
به جلویم پرتاپ کرد ، یو -اس - ای / یونایتد کینگ دام - کمون اروپا
وصد البته پاسپورت اصلی وطنی را ، آه ...خیال کرد ترسیدم ؟!
باو گفتم صبر کن کمی مهلت بده ، زیاد تند مرو اول من اشتیاقی به
آنسوی اقیانوسها ندارم همین ار وپای کهنه وهمی سر زمین قدیمی
برایم کفایت میکند اما درمورد گفتار تو وجنگ شما با دیو وکفار !
باید بگویم آبشخور تو از دولت سر همین دولتها وهمین کفار است ،
آنان که میهمان نوازند وبتو تفهمیم کرده اند درحال حاضر با زدوبندها
وعشق های صائقه آسا مشغولند وآنچه را که صاحبان این دفترچه های
ر نگین آنرا میهمان نوازی میخوانند نامش » دفاع« است اگر هم تو
بخواهی مثبت تر فکر کنی بازهم از خودت دفاع کرده ای ، چون تو
ترسیده ای ، تو به دنبال کدام رویا میروی ؟زمانی متوجه خواهی شد که
احساس میکنی زهری قطره قطره در خونت ریشه دوانیده است ،
زهری که پاد زهر هم ندارد ، همه ما بیماریم وبرای زنده ماندن به دارو
احتیاج داریم وهیچ دارویی بهتراز همین خود زهر نیست .
آنچه یاد گرفته ایم ضعیفان را خفه کنیم تا قویتر ها زنده بمانند دیگران
را از بین ببریم تا قویترها نجات یابند وبقیه را بکشیم تا خودمان زنده
بمانیم جنگ یعنی همین دیگری را برانیم وخود سواری بگیریم
حال همگی حلزون وار داریم میخزیم آهسته آهسته ، برای هیچ .
با دهان باز وچشمان از حدقه درامده نگاهم میکرد ، آه چگونه توانستم
جلوی دهانش را بگیرم ؟ چه زندگی دردناکی ، چه اندازه زشت
وبی حرمت ، همیشه باید آماده جنگ باشی ........
ثریا/ اسپانیا/ شنبه .