دوشنبه، فروردین ۱۳، ۱۴۰۳

سیزدهم فروردین


 ثریا ایرانمنش . لب پر چین. اسپانیا 

فرا رسیدن روز طبیعت و سیزدهم  را به همه  دلداگان فرهنگ  ایرانی تهنیت میگویم .

 خودم در تختخوابم دراز کشیدم ،و آن مسافر عزیز هرساله ام  بمنزل خود باز گشت  سبزه مارا نیز درون یک کیسه نایلون به دست زباله دان شهر داری سپرد  تا سال آینده اگر من زنده ماندم زباله تر از این سالها بگذرد  خلایق هرچه لایق .

آخرین سیزده بدر ما در وطن در هتل واریان سد کرج گذشت همراه با آش رشته ‌قایق سواری روی سد . امروز اثری از آن سد نیست گرگهای گرسنه وحشی آب اترا نیز بالا کشیدند و سد خشک شد آبی شور وناگوار حاوی جنازه ها در لوله کشی شهر جاری شد ‌جنازه خوران انرا مینوشند ‌دلخوش دارند که  چی؟؟؟  چی دارند هیچ  تکبیر دارند بی تدبیر مشتی آدمخوار بر أن سر زمین حاکمند  پرسم جدید آدمخواری را نیز بنا نهاده اند مهم نیست اینجا پس از هفته ها باران خورشید ناگهان درخشید ومژده دا، که 

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند  ودل همچنان میسوزد لابد در کودکی کار بدی انجام دادم  ؟؟! کسی چه میداند .


او رفت دو هفته کمکم بود همراهم بود هم زبانم بود . حال زبانم بسته شد ‌باید با زبان دیگری  با اهل خانه گفتگو‌کنم  آنها درد را آن دردی که درون سینه مرا میگدازد نمشناسند  خانه وهمسر  خودرا ارج میگذارند  من؟! پرستار سالخورده کارم تمام شده باید محل خدمت را ترکمن  ! در انتظار کالسکه طلایی با دو اسب  سفید هستم  .

خدا حافظ اولین واخرین امید من  سفرا بی خطر باد ،

پایان  اول آوریل 2024 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: