ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
" چهل سال دراین رنج ونیاز / سراز بخشش مهر پیچیده ام / رخ از بوسه ما ه گردانیده ام !
به خوش باش حافظ ! که جانانم اوست / به هرجا که آزاده ای یافتم / به جامش اگر میتوانم / می افکنده م ! گل افشاندم . چهل سال اگر بگذرانم به هیج / همین بس که دررهگذر وجود / کسی را بجز خود نگریانده ام!......" ف. مشیری "
نامه پر مهر ومحبت حضرت ولایتعهدی به آنمرد ناشناس ورهبری دست نشانده اربابان تن مارا به آتش کشید ! آه چه مهربانانه درکنار ایشان ایستاده اند وچه خصمانه به ملتی که زیر بار یوغ ودریوزگی وبیچارگی رنج میبرند پشت کردند . کارشان درست بود بی وعیب ونقص بود .
درستش هم هیمن است باید درکنار ارباب بود نوکران را باید رها ساخت بحال خودشان وا گذاشت دیگر کسی ایشانرا نه بجای میاورد و نه می شناسد مانند همه هنر پیشه های دنیای مجازی روی سرشان معلق میزنند وکباب درست میکنند ودر زیر سایه آن بانوی گرامی که خود دست نشانده همان بی اعتباران ودزدان شبانه میباشند خودرا به دست قضا وقدر سپرده اند ! به کنسرت میروند مردم بینوا برایشان سرود ازادی میخوانند اما ایشان دیگر حوصله ندارند هرچه باشد سنی از ایشان رفته واینکه گفته اند ما درکنار شما هستیم منظورشان هم ارتش نامریی که دراختیار دارند وکسی نمیشناسد والادرکنار مشتی پیر زن وپیر مزد زوار دررفته ویا مشتی خود فروخته که نمیتوان ایستاد ! بعد هم / مگر ولیعهد یونان توانست دوباره برگردد وجای پدرش را بگیرد ؟ من نمیدانم شعور وایمان آن مردم کجا رفته که هنوز دل به این مرد بینوا بسته اند که نه ازخود اراده ای دارد ونه میتواند داشته باشد هرچه باو دیکته میشود مینویسدو زیر نام یک پیام به آسمانها میفرستند چه کسی را خوش اید وچه نیاید همین است دوران بردگی ما چنین آغاز میشود ! .
چه همه شاهنشاه آریا مهر درآن زمان که ایشان پای بعرصه .جود گذاشتند خوشبخت وسعادتمند بودند وافسار بانور ا رها کردند هرچه خواست باودادند وخود قربانی شدند ورفتند بانو هم بر گشت به ریشه خود که در جبه های گوناگون رشد میکرد ! هر چه باشد بهتر است تا اینکه مانند زنان عصر قاجار در حرم بنشینند ونظاره گر بزرگ شدن فرزندان برومندشان باشند مردان بزرگ از کنارشان رفتند دیگر کسی باقی نماند غیز ار چند جوجه فکلی که چسپیده به ستاره سرخ و پتک وداس ! واین شد که سر زمین باستانی کهن سال به زیر خاک رفت ویک سر زمین قلابی از میان ان بیرون زد که نه ریشه دارد ونه پایه واساس .
حال باید هما ن نام سر زمین هزارو یک شب را بران نهاد وچه خوشند آن جماعت وچه ناخوشیم ما آوارگان بی تقصیر حال تنها خاطره هارا نشخوار میکنیم وآ برادردهان مزه مزه کرد ه آنرا غر غره میکنیم مینوشیم ودوباره آنرا بالا میاوریم وباز به همان شیوه عمل میکنیم یک چرخش ابدی ولایزالی
تا سر انجام درگوشه ای که نمیدانیم کجاست مانند یک توده ازهم وا برویم بپوسیم وبی نام ونشان تنها خاکسترمان بر جای بماند درحال حاضر نظاره گریم وچه سرزمینی ؟ .واقعا هزار ویک شب است اما کسی نمیداند درشب جه میگذرد چه بر ما وچه برانها برای گرسنگان خواب نان واب را میبینند برای شکم بارگان خواب کشتی تفریحی روی ابهای سرگردان جهان وجت های خصوصی که آنهارا به سالن های مد هدایت میکند !
دیگر زیاده عرضی نیست دراین صبح یکشنبه کمی دلم گرفته بود عکسی ازخودم را درسایه به شما تقدیم میدارم ! به همانگونه که نوشتم . تنهایم را با دیوار تقسیم کرده ام . ث
پایان / ثرا ایرانمنش . -05/03/2022 میلادی برابر با 2580 شاهنشاهی !؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر