پنجشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۴۰۰

کمدی سیاه


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !

جهان در ره سیل و ما  درنشیب  /  بر آمد ز اب خروشان نهیب / که خواهد رسید  ای شب آشفتگان ؟  / به فریا د این بی خبر خفتگان ؟ / مگر موج کشتی  بر اب افکند /  کمندی  به غرقاب  خواب افکند ...."سایه "

راست گفتی  ما در یک کمدی سیاه ویک جهان بی بنیاد وسوراخ شده زندگی میکنیم  گویی هنوز درخوابیم واین کابوس  همچنان ادامه دار خواهد بود .

روز گذشته بر حسب تصادف چشمم به یک برنامه از آن سری برنامه های لندن نشین افتاد نامی آشنا زیر القاب گنده " لیدی" بگوشم خورد  ...نه اشتباه نکرده بودم  چه کسی  گفته بود جندگی عاقبت ندارد ؟ وای / وای عجوزه ای دیدم  با یک تکه موی سپید میان فرق  موهایش  وبقیه سیاه با لباسهایی که بهتر است   بگویم دلقکان سیرک انهارا میپوشند و....گوینده با خوشحالی میگفت درخدمت لیدی " جیم " هستیم با  بنیاد کمک های خیریه ؟ ...... بقیه اش بماند این بنگاهها هم یک نوع کاسبی از همان نوع کاسبی های  عبا به دوشان  که زیر نام خدا  خلق را به گور میفرستند دستشان هم درون یک کاسه است ... حال در این فکرم که دوستان و یاران و همکاران سابق ایشان هم  به  این القاب مفت خر شده اند یا فال گیر وجن گیر ؟  تنها  یک میل مرا به سر کشی واداشت  و پرسیدم ایشان با یک لرد ازدواج کرده اند ویا آنکه این القاب راهم میشود مانند آیت الله خرید وبر پیشانی چسپانید ؟  کسی پاسخ گویم نبود و نخواهد بود  یکی از همکاران ایشان درهمین شهر از فرط گرسنگی وبی خانمانی معلوم نیست کجا گم و  گور شد  حال نمیدانم همشیره ایشان درچه حال است ؟ وچلو کبابی ایشان کجا شد وآن پا انداز سفیرشان درچه وضعی است ؟؟؟بلی تو راست گفتی  ما دریک دنیای کمدی ومسخره اما ازنوع سیاه وکثیف آن زندگی میکنیم  روز گذشته خانمی در کانادا واکسن زده بود هرچه قییچی وناخن گیر وچاقو آهن بود به او چسپیده بود شده بود آهن ربا بییچاره زن ترس  وواهمه اورا فرا گرفته بود همچنین  همسرش نیز دچار همین  ربایش آهن شده بود.  به کجا میشو د گریخت همه راهها مسدود است وهمه جاده هارا نرده کشیده اند  وباید ازاین روزها درفکر پایبند الکترونیکی نیز باشیم تا قدمهایمان  را که به توالت  میرویم بشمارند  چه چیزی ازما میخواهند  دنیارا دارید به کجا میکشانید ؟  مشتی فسیل وفاحشه  بو گرفته قدیمی صاحب مقام شده ودارید  انتقام ازجوانی مردم میگیرید  مشتی رباط را به جان دنیا انداخته اید  جه میخواهید به کجا میخواهید برسید ؟ به اوج که رسیدید کره های دیگر را نیز الوده ساختید بس است جنایت  . بس .

اندوه شخصی من دیگر درپشت اینهمه  جنایات گم شده است . هنوز دست شکسته دخترم جا نیفتاده است وهنوز نمیتواند رانندگی کند هنوز دست ان یکی که عمل شده  درست کار نمیکند  مفصلها پاره شده بودند  بخاطر زحمات زیاد وبار کشی  انها نتوانستند  ونخواستند " " لیدی " شوند واز فاحشگی به ان مقام برسند آنها لیدی به دنیا آمدند ولیدی تربیت شدند حضورشان درهر محفلی  وهر جایی  سنگین است مردم  بی اختیار مجذو ب آنها میشوند  پسرانم نخواستند خودرا بیارایند و زیر ابرو بر دارند ودرکسوت  پرچمداران رنگین کمان  وبه زیر آن رفته  خدمت کنند  همچنان زحمت میکشند از طر یق تحصیلات وتجربیاتشان  خودشان سربار  زنان پولدار وبیوه نشدند خانواده تشکیل دادند مانند انسانهای خوب زیستند اما امروز همه ازاینهمه نادانی و کثافت رنج میبرند  از اینهمه الودگی افکار مخرب وبی تجربگی  دیگران درعذابند  اما کاری نمیتوانند بکنند دنیا یکی شده  هرکجا بروند همین است بعضی جا ها قانون وحشتناکتر وبعضی جاها کمی ارامش  قانون را روی یک تخته نوشته وبر دیوارآویخته اند وخودشان پشت به ان کرده وتنها آنرا به رخ ما میکشند  قوانینی نا نوشته نیز به ان اضافه کرده اند  صاحب جان وپیکر وهستی ما نیز شده اند  .  حال من بنشینم تاریخ جهانرا ورق بزنم تا ببینم اسپانیا چگونه شکل گرفت وبه اینجا رسید ؟؟؟ یا ایران از کجا  شروع شد و به این کثافات الوده گشت ؟  این روزها نشخوار آ دمها همین اراجیف است وبس اخبار بی هویت در فضای مجازی  وعکسهای بی هویت  وگفتارهای بی معنی . 

اندوه من زیاد است  .تازه فهمیدم که ای داد وبیدا د من اگر قسمت دیگر اندامم را به کار میگرفتم  چه بسا امروز پرنسس بودم !!!!  ویا اگر افکارم را بجای نوع دوستی وغیره واز این نوع  چرندیات بی خریدار ! صرف  دزدی ها ویا چاپیدن ها ویا نقشه کشیدن برای از بین بردن دیگران میکردم امروز مجبور نبودم  روزهای متمادی درخانه تنها بنشینم تا  کسی از درب وارد شده برایم نانی  آنهم ازنوع خمیر ونا پخته آن بیاورد ! کارهای زیادی  را میتوانستم انجام دهم  دستهایم قوی بازوانم قوی تر وروحیه ام مردانه اما بخاطر " دیگران "  خودرا  نهان کردم . حال دیگر برای همه چیز دیر است تنها سر گرمی وتفریح من رفتن به ازمایشگاهها و درمانگاهها وسر زدن به فروشگاهای زنجیره ای است وخریدن لباسهای ریسایکل شده مدیستهای نامی .  بازهم باید سپاس گذار باشم که کور وکروچلاق نشده ام و" لیدی" هم نشدم لیدی به دنیا امده ام  وسپاسگذار باشم که هنوز شعورم کار میکند وفرق  الف  را با علف میدانم چیست وکجاست .  تا بعد . پایان 

ثریا ایرانمنش . 20/ 05/ 2021 میلادی. / 

توضیح اتنکه تقویم ایرانی ندارم  وتاریخ ایرانی را نیز نمیدانم یکی 258- است یکی 27-- است ویکی 1400 است منهم گم شده درتاریخم .ث

هیچ نظری موجود نیست: