سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۴۰۰

یک پاسخ


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

دوست نادیده ومهربان  !

نامه بلند بالا ولبریز از مهربانی شمارا را به هنگام شکوفایی بهاران و شکوفه های گیلاس دریافت کردم  من معمولا خیلی کم سر به  ایملهایم میزنم  وگاهی وقت دکتر را نیز از دست میدهم !  واین اولین   مهربانی بود  که درطی این سالها بمن رسید  به همانگونه که شما  نوشته اید من شاهد زنده زندگیم اما بسیاری را در درون قلبم پنهان کرده ام تکرار دردها  خود دردی مضاعف است .

در حال حاضر در دنیایی زندگی میکنیم که از هم پاشیده واز همین روزها باید در انتظار پلیس های مسلح باشیم که درون خانه را نیز جستجو کنند " همان کاری را که هم اکنون در ونزولا انجام میدهند "  از پایین ترها شروع میکنند اول ماسک / سپس واکسن ودست آخر سرا زیر گورهای دسته جمعی  بنا براین این جهان چندان خوش ایند من نیست که خود را محافظت کنم !

روزی سر زمین و کشور من  صلح و دوستی  و منطقه ثبات بود امروز جایگاه فواحش ومافیای مواد مخدر واسلحه وکارشان کشتن است  مانند یک جلاد  به جان یکی یک مردم می افتند درون زندانهای ما لبریز از مردان وزنان وارسته ووکلای نام دار وحامیان صلح ودوستی است اما همین اراذل را به آنجا میفرستند تا بدترین توهین هارا به آنها روا دارند .

در رژیم گذشته من خود یک زندانی سیاسی داشتم که میبایست هر هفته به ملاقات او بروم هیچ اشکالی برای من پیش نمی آمد تنها مرا جستجو میکردند  نامه ای تیغی  چاقویی درمیان لباسهای زندانی ویا خوراک او نگذاشته باشم هیچ توهینی بما وارد نمیشد  گاهی هم میتوانستیم ملاقات خصوصی داشته باشیم با حضور پلیس  " در آن زمان من تنها هیجده سال داشتم " !.

امروز همه این اختیارات از مردم گرفته شده است  عده ای ایستاده میخوابند جا برای نشستن ندارند زیرشان ادرار میکنند کسی به انها توجهی ندارد  حال اگر فلان شاعر یا نویسنده در آن زمان بخاطر توهین به مقامات برای چند روزی به زندان رفته وسپس برگشته وآنرا تاج سرش کرده و افتخاری برای خود میداند  هیچ ارتباطی به این زمان ندارد .

درآن زمان همه چیز داشت جای خودش را میگرفت نا/گهان طوفانی برخاست طوفانی از شن وماسه واتش سرخ و ابر های سیاه بر سر مردم بیچاره وبیخبر فرود امد امروز ورزشکاران ما با آوردن چندین مدال  باید جاروکش مزرعه دار باشند آن روزها ورزشکاران ما تا آخر عمر عزت واحترام داشتند . هنرمندان همه  محترم بودند  بلی ! همه چیز داشت جا می افتاد  که خانه ویران شد حال این ویران سرا را چه کسی میخواهد اباد کند ؟ حضرت ولایتعهدی شصت ویکساله با پرنسیبهای شخصی خود ؟  یا سازمان دفاع مقدس ؟ یا سازمان های رنگا رنگی که بوجود آمده وآن پیر مرد ردرآغوش گرفته اند ؟.

یک سر زمین سالم یک روح سلامت  ویک مفهموم کامل از یک ارزشها را لازم دارد امروز گمان نکنم هیچ روحی درآنجا سالم باشد اعتیاد بیداد میکند فحشا  آنهم درمکانی مقدس که روزی تنها مرجع درماندگان وافتادگان بود ! 

آن روز ها تمام کوهستانها  لبریز از شکوفه های گیلاس والو بالو میشد وما میتوانستیم اواز پرندگانرا به راحتی بشنویم  وطعم  گیلاس را درزیر زبانمان احساس کنیم  امروز دیگر برای من  خیلی دیر است که میل داشته باشم دست به کاری بزنم / خیلی دیر .

حال اشخاص پا  به سن گذشته به سنتهایشان چسپیده اند وجوانترها رو به سوی دنیای ازادی دارند که کم کم دارد درها را به روی همه میبندد . معنی ازادی را باید درون یک لیوان اب خنک یافت  نه درجایی دیگر حتی ازادی روح مارا ازما گرفته اند .

 حال درباره نوشته شما ! از موضوعی سخن رانده اید  که به نظر من کمی غیر عادی بنظر میرسند شما رنجیده خاطر شده اید ؟  ااینکه شاعر شمارا به زیر سئوال برده ام این حق من است من دران خاک سهمی دارم وکسی حق ندارد سهم مرا بدون اجازه من به دیگری واگذار کند آن روزها این گفته ها معنا نداشت تازه پس از سالهای سرگردانی ودر بیغوله های سر زمین های یخ فهمیده اند که بهشت را ازدست داده اند چرا دیگر اثری از آن همه شور وشاعری  نیست ؟ چرا دیگر ترانه ای ساخته نشد ؟ چرا دیگر بلبلان  آواز سر ندادند ؟ حال همه تنها یک بت ساخته اند واورا ستایش میکنند بتی از موسیقی دان بزرگ آنهم زیر تیز رس محافظین حرم !!! کدام حرم ؟ مگر که ما درزمان هارون الرشید زندگی میکنیم ؟ بجای ساختن مدرسه پانزده هزار امام زاده ساخته شده همه جعلی ودروغین !!! تازه به ما چه مربوط است ؟ .

غاصبین جایشان محکم است یکصد ساله هستند . همین وبس. پایان 

 ثریا ایرانمنش / 23/ 03 /2021 میلادی برابر با 2580 شاهنشاهی 


هیچ نظری موجود نیست: