پنجشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۹

گرچه پیرم !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 
--------------------------------
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر 
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم 

نه ! عادت ندارم در کنارم کسی باشد  تنها کسی را که در آغوش می کشم بالشم می باشد حتی درزمان ازدواج نیز تختخوابهایمان  جدا گانه بود من بوی خودم ر ا بیشتر دوست دارم تا بوی دیگری را .
اما شب گذشته چنان درد در همه پیکرم پیچیده بود  که ناگهان در بین خواب و بیداری گفتم !
محکم مرا در آغوشت بگیر  تا درد را کمتر احساس کنم !  روی سخنم باکی بود ؟ نمی دانم خودم هم نمی دانم . 
با درد از جای برخاستم وبا درد روز را شروع کردم وبا درد روز را به پایان خواهم برد .

روزی که پیک مرگ مرا می برد به  گور
من شب چراغ عشق ترا نیز می برم 
عشق تو - نور عشق تو - عشق بزرگ تست 
خورشید جاودانی دنیای دیگرم 

مانند هر پنجشنبه  برنامه های هفته گذشته اسدالهی و پرویز کاردان را دیدم ! نه دیگر چنگی به دل نمیزنند  گفتنی ها گفته  شده هرچه باید  می گفتید  همه را  د رقاب  شیرینی گذاشتید و بما هدیه دادید  زندگیمان بر باد رفت هستی ما و فرهنگمان و ادب ما و از همه مهمتر اخلاق را نیز از دست دادیم 

امروز تنها شاهد مرگ کودکان گرسنه وبی سر پناه  و شهر های ویران و الوده  و هوای دگر گون شده 
از همه مهمتر بی ابی که دنیا را تهدید می کند 
روزی یک اعرابی برای داشتن یک چاه آب  برای خود پادشاهی میکرد سپس روی چاهای نفت نشست آبهای زیر زمینی خشک شدند در سر زمین ما  اصرار داشتیم که آبهای زیر زمین را محفوظ بداریم واز انها کمتر استفاده کنیم برای همین هم دیگر چاهی کنده نشد و چرخ چاهی یافت نشد و همه دارای آبی گوارا درخانه هایشان بودند امروز به مدد حکومت اسلامی که میل دارد امام حسین را سیر آب کند همه آبهای زیر زمین ما بفروش رفت دریاهای  ما  نیمی خشک و نیمی به غارت رفت منابع زیر زمینی ما نابود شد  خوشحالیم که زینب ارایش نکرد تا شبیه برادرش باشد !!!!

مردک مفنگی بیسوادی با  یک دستار بر سرش بسته میگوید " 
جزیره کیش جایگاه فساد بود خوشحالیم که انرا به چینی ها فروختیم با پولش مسجد می سازیم وملت شادی میکنند  درمسجد میتوان خوابید ! وتجازو کرد !
بلی شعله های رنگین کمان ایمان  قلابی   در غبار  واسمان سیاه  حسابی جا افتا ده است  وکودکان تازی پرست  زندگی  دل به علم و کتلهای رنگین سیرده اند /

شب گذشته درحین آنکه داشتم بالشم را محکم در آغوش می فشردم  او داشت با یک دیوانه دیگر دست و پنجه نرم می کرد عجب حوصله ای دارد .

آخ ! که دیگر  دراین  گسیخته  باغ 
شور  افسونگری  بهاران نیست 
 آه !  دیگر  دراین گداخته دشت 
 نغمه  شاد کشتکاران نیست 
پر خونینی  به شاخساران هست 
برگ رنگین به شاخساری نیست /
پایان 
ثریا ایرانمنش  27 آگوست 2020 میلادی / اسپانیا 
"اشعا ر" حافظ /فریدون مشیری