ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا
00000
من خوابهای کودکیم را !
با گریه های پیری تعبیر میکنم
چون عکس برگهای بهاری
در آبر های راکد اما پاکیزه
آه ! ای درختان
در زیر شاخه شما - خوش نعمتی است
حوش فراغنی است
" نادر نادر پور "
کهن دیارا ! دیار یارا ! دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گر یزم وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن نه تاب ماندن چگونه گویم درخت خشکم
عجب نباشد اگر تبر زن طمع نبدد دراستخوانم
درآن جهنم گل بهشتی چگونه روید چگو.نه بوید
من ای بهاران ز ابر نیسان جه بهره گیرم که خود خزانم
به حکم یزدان - شکوه پیری مرا نشاید مرا نزیبد
چرا که پنهان به حرف شیطان سپرده ام دل که نوجوانم " شادروان نادر نادر پور "
ای خروس منتظر صبح
آتش درون پنبه نمیمیرد
---------------------
امروز روز تولد من است مهم نیست چند ساله هستم مهم این است که جه احساسی دارم هنوز شکوه پیری غیر ا زموهای سپیدم وهیکلی که از فرط نشستن روی صندلی اجباری کمی فربه شده چیز دیگری مرا به سرا شیبی دره گذشت سالها نمیبرد .
چیزی ندارم امروز بنویسم غیر از مهربانی بی حساب کودکانم ونوه هایم که مرا مانند یک گلدان لبریز از گل خوشبودرمیان گرفتند وغرق هدایا کردند شاید آنها هم میدانند که ....... چه بسا دیگر سالی پیش نیایدوان میهمان ناخوانده مرا باخود به میهمانی رفتگان ببرد .بهرر وی شب گذشته شب خوشی را گذراندم بخصوص دوستان نادیده در فیس بوکم که مرا غافل گیر کردند با پیامهای مهر امیزشان وگلهایی که بوی مهربانی را میداد گل ونوشته های مهر آمیزشان اشک به چشمانم آورد ودیدم هنوز زنده ام . وزنده خواهم ماند مبارزه من نا تمام است باید آنرا به اتمام برسانم .
از قبیله آدم خواران به دورم درهمین مجمع کوچک شادم . مهرتان پایدار
ثریا ایرانمنش / 26 امرداد 1399 برابر با 17 آوست 2020 میلادی . اسپانیا /