جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۸

شمع دروغین

ثریاایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
-----------------------------------------

زمانیکه، من جوان ، جوان بودم 
شب ها ، ستارگان  
در جام  لاجوردی  آسمان چون تکه های کوچک یخ ،  آب میشدند !« نادر نادر پور »


 حال در همان  زمان ایستاده ام و ستاره کوری را دیدم که چگونه میان دستهایم آب شد وبر زمین ریخت .
من اورا درآیننه خیال میدیدم  وامید رهایی را درسیمای او نشانده بودم  بی خبر از حیله ورنگی که او خودرا زیر نقاب  روشن نهان ساخته بود .

اودیگر مرا درآیننه نخواهد دید  آیننه های که عقربه های تنهاییش را  باو نشان میداد وچهره من از پشت آن نمایان بود .

 به غروب خود پناه میبرم ودر حضور سکوت بیشمار به تماشا مینشینم .
---------

در حال حاضر دنیا دارد تکه تکه میشود ودراین میان آن دخترک آلمانی ساخته دست  بزرگان دور دنیا به راه افتاده تا مثلا دنیارا از آتش وخاک پاکیزه سازد !!! درحالیک مسئولان وبزرگانی که دور هم جمع شده ودرباره آب وهوا وجو زمین  سخن میگویند گیلاسهای خودرا بسلامتی بالامیبرند وسوار جت های شخصی خود شده بخانه هایشان بر میگردند وما بااین  دخترک سر گرم هستیم  ! گویی تنها او آینده دارد ودنیا برای آینده همان سفیید پوستان چشم آبیها درست شده است نه برای فرزندان ما وگرسنگان قاره سیاه که جنگلهایشانرا سوزاندند حیوانشان را  کشتند واموالشان را به یغما بردند و\انهارا در گرسنگی وفقر وبیماری رها کردند درعوض در کومه هایشان برایشان عبادتگاه ساختند تا در.ون \ان خدارا بیابند واز او کمک بگییرند !!!

ویک خبر خوب ! گوگل برایم ایمیل داده که این برگ روی این صفحه بهترین  است وبرایم یک کاپ ساخته !!! حال آدرس مرا میخواست تا کاپ را برایم ارسال کند<  آهه !! باورتان میشود که گوگل حتی دانه های تسپیه مادرم را که دورن جانمازاو  در پنهانی ترین نقطه این خانه گذاشته ام میشمارد  حال آدرس  مرا نمیداند ؟  نه عزیزم  این برگ بر جای میماند  ومن هرچه دل تنگم بخواهد روی آن مینویسم کاپ طلایی را برای خودتان نگاه  دارید !!! .نه کاپ میخواهم ونه تاج  اضافه ! 

دلم سخت گرفته  نمیدانستم که او پسر مریم است ومترس دربار او و حال باید به جوانان وکسانیکه فریب سخنان گهر بار اورا میخوردند هشدار بدهم که  مواظب باشید که او شمارا به قتلگاه میفرستد نه بسوی آزادی . 
آزادی دربی نیازی است . 
 خود گرفتم  کافکنم  سجاده  چون سوسن  به دوش
همچو گل بر خرقه  ،  رنگ می مسلمانی بود   « حافظ»
پایان 
ثریا / اسپانیا / ۶ دسامبر ۲۰۱۹ میلادی وروز ( قانون اساسی اسپانیا )‌کاش ماهم  سرزمینی وقانونی داشتیم .......