پنجشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۹۷

تیغ سانسور

ثریا / اسپانیا «لب پرچین»!


هر صبح که این ماسماسک یعنی دوربین موبایل راذوم میکنم روی آسمان ویا طلوع خورشیدپس از تمیز کردن آن چیزهای عجیبی بچشمم میخورد / مثلا درعکس بالا در آسمان د.و چشم غضب آلود میان ابرها دیدم !!! شاید هم خطای چشم من باشد  / ماننده همه خطاهایم .

دراین فکر بودم اگر مثلا بخواهم برای حمایت کارگران ومردم سر زمینم یک کاغذ به دست بگیرم چگونه میتوانم اجازه داشته باشم وچند نفر گرد من خواهند آمد ؟ حکایت همان طویله وتله موش است مشگل من نیستم مشگل تله موش است .

دراطراف من تنها همان هایی هستند که گاهی به ایران سفر میکنند وبرمیگردند درساحل آفتابی لم میدهند وجبران مافات میکنند ُ من تنها کسی هستم که دراین دارو  دسته نیستم وتنهایی را برگزیده ام  اما این تنهایی مرارتهایی هم دارد .

شب گذشته ناگهان برق رفت  تنها یک قسمت آنهم اطاق خواب من وحمام وراهرو  / تعجب آور بود چراغ قوه را به دست گرفتم واولین کار م این بود که جعبه کلیدهارا  نگاه کنم / بلی تنها یک کلید افتاده بود آنهم بیخود چون نه چیزی روشن بود نه بخاری نه تلویزیون ونه رادیو مطابق معمول بخواب رفته بودم کلید را بالا زدم  واطاق روشن شد اما تا مدتی از خود میپرسیدم به چه علت؟  وآن جعبه لعنتی محافظ من  هم مرتب فریاد میکشید که برق نیست برق نیست وهنگامیکه برق آمد جعبه هم خوشحال که خوب برق رسید ! 
امروز صبح همه را چک کردم هر قسمتی یک کلید دارد جدا گانه وآنقدر فاز بالاست که من مجبورم ماهی سی یورو برای اضافه فاز برق بدهم وحیرانم که این قدرت برای این آپارتمان خیلی زیاد است / خوب چاره چیست ؟
نه من دراین دهکده نمیتوانم برای حمایت هموطنانم برخیزم وخودی نشان بدهم چون وطن من از نظر آنها اینجاست من حق ندارم به کشورهای دیگر بیاندیشم ویا دخالت کنم    برنامه ای از پرویز کاردان را میدیدم  وآن خانم چرخنده پشت میکروفون داشت برای زنان بی حجاب نفرین میفرستاد من از چه کسی حمایت کنم این زن هرجایی که دیگر نقشی در سریالها باونمیداند ناگهان یکشبه خواب نما شد وفاطمه  اطهر بخوابش آمد واورا لای گونی پیچید وگفت ؛ انا ولله والراجعون !!وایشان رجعت کردند به ریشه اصلی خود ! 
ومن دراین گورستان سردی ها  در آغوش که خواهم مرد ؟ 

چهارروز تعطیلی  پشت سرهم وامروز روز بنیان قانون اساسی این سر زمین است  چهار روز تنهایی وفراموشی را به هیچ خواهم شمرد .

دراین ژرفنای مضحک در کنار ابلیس بزرگ   وخالی از هر اندیشه ای  فرصت بیکرانی خواهم داشت تا عقده های دل را خالی کنم گرفتاری وغمها را وروزهای تبه کرده  را بیاد بیاورم وسرانجام بخود بگویم  : خود کرده را تدبیر نیست  شرکت درآیین تاریک اهریمنان جایز نیست .

لب من امروز لبریز از خالی  هاست  روح ومغزم نیز  وافکارم در رکود  جاده ای درپیش رو دارم بسیار صعب العبور واز هیچ جاکمکی نخواهدرسید ( این خاصیت ما ملت شریف ایرانی ) است که به کمک هیچکس نرویم   حتی جواب سلام را هم ندهیم  چون درچند جبهه مشغول کاریم ؟!عشق  واینده در حال جان کندن  وبی اعتنایی بینندگان  رنج آور تر .
چه میشود کرد / مارا با دروغ وفریب پرورانده اند  با مهر ومحبتهای دروغین ولبخند های زهر آلود مارانواخته اند / دیر زمان است که روح سر گشته من  درپهنه بینهایت ها  از پی  جانهای از هم گسیخته  میرود  تا بانوازش ها وبوسه ها تن افتاده بخاک وخون آنهارا ُ تن های افتاده دربند را بوسه باران کنم اما دیگر راهی ندارم راهها همه بسته اند وزنجیر شده اند چشم به آسمان میدوزم ودو دیده غضب آلوده را مینگرم آسمان هم با من سر غضب دارد  / 
زمستان از راه رسید  از برگهای مرده پاییز دیگر اثری نمانده  تا پوششی باشد بر ای رنجها وزخمهای دل ما  . 
من ناله نمیکنم  گاهی دریچه اندوه را باز میکنم تا سینه ام هوایی بخورد. بر یاد ها وخاطره ها دیگر پیکر افسرده من تنهامیتوانند سخن از زخمهایی بگویند که درطی سالها بر آن وارد شده است  وبااقرار به ناتوانی خود دربرابر آن نامردان ودیگران را   بیاد بیاورم .

ای تیره روزان محروم  - چندان ملول نباشید 
چون دولتمندان  هر گروه 
آرزوهای نا پاکشان را 
چون رنج های بی کران شما 
به زیر خاک خواهند برد 

حتی جبروت  وخوشبختی  ُ حتی انقلاب راستین 
حتی انقلاب  فرشتگان 
هر گر فریاد رس بیچارگان نخواهد بود 
در میان ادیان نیز گذشتی نخواهد بود 
چون همیشه مارا از عقوب های  نا پیدا ترسانده اند 
وما در دهلیزهای خوف ووحشت بی پایان این آیین ها   تهدید شده ایم .........ومیشویم .ث
پایان 
ثریا « لب \رچین » 
اسپانیا
ششم دسامبر ۲۰۱۸ میلادی برای با ۱۵ آذر ۹۷ خورشیدی / ثریا .