یکشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۷

روح قانون

ثریا ایرانمنش  لب پرچین »!


قانون روحی  دارد و تنها مونسیکو با روح القوانین خود قانون را بر دنیا حاکم نساخت  ژان ژاک روسوو نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب معروف خود « امیل » نیز قانونی نوشت که قاتون اساسی فرانسه از آن سر چشمه گرفت وهمچنان مانند جویباری در اروپا چرخید امروز قانون اساسی اسپانیا نیر مانند همان قانون فرانسه است .
قانون / قاتون است وهر فردی  موظف است که از آن حمایت کرده وآنرا بپذیرد البته این گفته متعلق به دنیای متمدنی بود که روی چرخه هایش بهمراه چرخه قانون واقعی میگذشت در دنیای بلبشوی ما  دیگر آ ن روح قانون وجود ندارد  وهر حاکمی که برسر زمینی حکومت میکنند مانند لویی چهاردهم  میگوید « قانون منم »  راست هم میگفت  / قانون در دست کلیسا وادایان متفرقه آن است / قانون دردست بزرگانی است که سر زمینیهارا بجای قمارخانه ها عوضی گرفته اند ومردم برایشان تنها یک مهره ویا یک ژتون ناچیز میباشند /
امروز برای همه ما تاریخ مهمتر از اسطوره میباشد  واقعیت جای خودرا به امکان داده است  امکان های ما  واقعیت را نمیسازد  میان این دو فاصله های زیادی است  امکانات امروز ما ایرانیان دیگر آن هسته واقعی که پدران  ومادران ما بر روی خاک پر برکت  افشاندند - نیست حال باید  با زور خارجی  وبیگانه  آنرا آن امکانات را به واقعیت نزدیک ساخت !

دنیا ومردمش بیمارند  جای شک وتردیدی باقی نمانده است  پیرمردی در اوج خونسردی میگوید تا الان نود زن را کشته ام ! پشیمان هم نیستم  قانون این را گفت ورفت دیگر خبری نشد ُ در واقعیت امکان \پیروزی بیشتر است  تاریخ آنکاه با برتری  که وجودش  به قدرت بشتر است  ُ کار دارد  درهر واقعیتی  \پیروزی نهفته است  ودرهر امکان ازدست رفته وگمشد ای  / شکستی / که نشانه قدرت واقعی نبوده است  دیده میشود  امروز همه مردم سر زمین ما به تاریخ گذشته بیشتر ارزش میدهند  به شعرا واسطورها ای  ایده آل وورویاها  تاریخ درست را کی نمیداند   آن زنجیره قدرت را  به درشتی کسی نفهمیده است تنها ند خارجی آمدند وتفسیرهایی  برایمان کردند و رفتند ! زمانی میگویند : انوشیروان عادل که حتی به دردل یک الاغ  درمانده میرسید وزمانی میگویند انوشیروان قاتل که مزدکیان آن کیش نو پدیرا کشت وجوی حمام براه انداخت / زمانی نادرشاه فاتخ الفتوح است  وزمانی یک تاراج گر ومردی که پسر خودش را کور کرد .
 تاریخ ما مجموعه است از شکستها وخون ریزی ها  واز بین رفتن ارزشها وآرمانهای اخلاقی است   درحال حال  حاضرمقدار زیادی  دروغ  وافسانه ساختگی  در مغز نوجوانان ویا بیوه زنان ویا سایرین با نوک خنجر فرو میکنند .
ما امروز  احتیاج به یک پزشک حاذق داریم که این بیماران را شفا بخشد / بما امید بخشد  علیرغم أنچه میگویند  این ما هستیم که اول باید خودرا بسازیم سپس کودکانمان را ودست آخر جامعه را  .
امروز همه  تجربیاتی که درادیان سامی به پیامبران  نسبت داده اند  وآنها مظهر خداوند مینامند  در شاهنامه ما  مخصوص پهلوانان  بوده است  .
پیا مبرهمیشه نشانه اصالت خدا  هست این اوست که پیام خدارا میرساند  او فرستاده خداست   پیامبر بخودی خود  اصالتی ندارد  او تنها نماد ایمان است  او مستقل نیست .
واین ایمان وابستگی  مطلق را به دیگری نمایان میسازد  ودراینجااست که حقیقت گم میشود  وقانون است که باید ا زاو سر چشمه بگیرد  تنها اطاعت  .
در حالیکه  پهلو.ان  - استوار ونیرومند  وسر چشمه زندگی  وهستی خویش است  بیانگر اصالت انسانیت   وفروشکوه او دیگر نیازی به یک پیامبر ورسول ومظهر  وواسطه ندارد  این قصه هارامیتوان به راحتی درکتاب بزرگ شاهنامه یافت وخواند
هر مومنی  در شناخت خود  دچار تراٰژدی زندگیش میشود وهمه را از خدا میداند  معرفت را باید کسب کند  درخود  اصالت را باید بشناسد درون خود  هرچه در اطراف ماست میتواند زیبایی وظرافت بشد وزمانی میتواند خشونت ووحشت ببار بیاورد .

زهدان  افق بارو  از نقطه نور است
خورشید جگر گوشه این ظلمت کور است

فرداست که بروسعت این بام کشد تن
آن  صبح که از باور چشمان تو دوراست

 -----------

درنهایت ما باید از خود شروع کنیم وسپس به دیگران و سر بسوی آستانی بگذاریم که خود ساخته وپرداخته ایم . پایان
ثریا ایرانمنش « لب پرچین »
یکشنبه / ۲/۱۲/۲۰۱۸ میلادی !