یکشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۷

چه کم دارم ؟

ثریا ایرانمنش « لب پرچین »!

نه ذوق نه نغمه آزادی  فغان دارم 
چه سود از آنکه بشاخ گل آشیان دارم ؟

صبح خیلی زود است ُ خیلی زودتر از همه صبح  بوی عجیبی همه خانه ُ نه آسمان را فرا گرته است بوی بنزین ُ بوی نفت ُ گویی خرمشهر بویش را نیز باین سو فرستاده تا من نیز کمی بخود آیم اما تنها خرمشهر نیست ُ گویی دنیا به فغان آمده است .
نگاهی به دندانهای فشرده میسیز ! نخست وزیر میاندازم مانند موشی بر سر جوال خرما دارد دندان قرچه میرود که هرچه ما میگوییم درست است ! همه چیز طبق قانونی که ما گفته ونوشته ایم سر جای خود باقی خواهد ماند ! 
باید بلد بود بلند فریاد کشید ُ باید بلد بود حاکمیت چگونه است در سر زمین ما خشونت ووحشی گری را با حاکمیت  عوضی گرفته اند  ودراین سر زمین ؟ زبون ! متین ! ودرجاهای  فریادشان به آسمان میرود  که ابدا لازم نیست فریاد بکشند !
نمیدانم چه سری دروجود این موجودات پلید هست که روی سر همه سوارند گفتار ورفتار این خانم مانند مادر شوهری بود که میخواست پسرش را ازدست عروس بیرون بکشد  اوف !  درآنسو در پاریس غلغله است وما خوشحال که زیر سایه یک موجود ساده وتحصیل کرده درپناهیم وروزگذشته فهمیدیم قانون بالا بردن مالیاتها همچنان ادامه داراست  مگر چقدر میخورید \پول وثروت زندگی را برای شما نمیخرد وعمرتانرا طولانی نمیکند تنها وراث شما آنهارا بباد میدهند مگر آنکه درانگلستان باشند !!! 
چرا انگلستان اینگونه رشد کرد ؟ از مدرسه شروع شد ُ به بچه های کوچک یاد دادند که سر زمین ما  در روی زمین بهشت دنیاست همان بهشتی که پدران ومادران شما از<انها یاد میکنند  کسی حق نداشت \پایش را روی یک علف هرزه بگذارد درکلاس انگلیسی ما معلم میگت ؛ 
در قرانسه غذا بخورید درانگلستان  بخوابید ! منظور از امنیت آن بود  به بچه ها یاد ندادند که امام اول ما چه کسی بوده است وچگونه باید طهارت گرفت وچگونه باید از مرد فرار کرد  به آنها گفتند امپراطوری ما همیشه ثابت وبرقرار است .
خوب ! در سر زمین ما تنها بابا نان میداد ومادر ظرف میشست وسپس نماز وروزه وحج وذکات  خمس وغیره بود -  برای ما  سر زمین وخاک معنا نداشت چشمان همه بسوی دیگری گشوده میشد هر خارجی برایمان یک خدا بود ! همه کشش ما بسوی انگلستان ومدارس ان بود وهنگامیکه وارد آن شدیم تازه فهمیدیم همان یتیمخانه معروف( جین ایر )میباشد نه بیشتر ! فهمیدیم که طبقه بالا وطبقه پایین  واقعا وجود دارد واین تحفه را به همه کشورهای درحال توسعه فرستادند درهند طبقه ندار نجس نامیده میشوند ودر سر زمینهای باصطلاح سوسیالیست نامی دیگر بر آن نهاده اند  طبقه مرفه و طبقه بالا میتواند دربهترین  رستوران لندن  دوسیخ کباب را به قیمت ۱۳۵۰ دلار نوش جان کند  وطبقه پایین باید نانی را باندازه کف دست از درون شیشه های بسته با انبر بیرون بکشد تازه میفهمد این نان صد ها بار یخ زده ودوباره درون فر رفته است . مرا بیاد داستان سودم وگومورا میاندازد ُ شاید هم آخر دنیا همین باشد ومن با زمان ومنهدم شدن آن از میان خواهم رفت !.

صبح خیلی زود است بوی نفت  بوی گازوییل همه جا پخش شده شیشه عطرم را برداشتم وهمه جارا اسپری کردم فایده ندازد عطرهای امروز تنها برای رفع بوی حمام وتوالت خوبند آن عطرهای قدیمی به قسمت طبقه بالا رفتند وقیمت هرشیشه دویست تا سیصد دلار است !!!  واین عطرهای \پنجاه وشصت دلاری تنها برای آن خوبند که دورخانه را  معطر کنی بوی آشپزخانه وبوی حما م وتوالت 
را زیر آنها پنهان  سازی !
نه ! دیگر شوری نیست - وازهمه بدتر این رنگ تازه که مرا بیاد لباسهای زندانیان کوانتانامومیاندازد همه جا را  فرا گرفته است .
شب گذشته مجبور شدم روی کاناپه بخوابم وبینی ودهانمرا با شالگردنم ببندم تا بوی تعفن به مشامم نرسد  . 

من از وحشت سرای دهر  کی اسوده خواهم شد ؟
که هرجا بگذرم  دامی بزیر  هر قدم دارم 

تنی آلوده درد ودلی  لبریز از غم دارم 
ز اسباب  پریشانی  ترا  ای عشق کم دارم !!!!
پایان 
ثریا ایرانمنش «لب پرچین » ! 
اسپانیا 25-11-2018 -میلادی !
اشعار متن ؟ اگر اشتباه نکم باید از ابولحسن ورزی باشد ! چون آنهارا از حافظه ام بیرون کشیدم !! ثریا