چهارشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۷

تجزیه و...تجزیه

نقشه تجزیه ایران را امروز  روی یک صفحه دیدم .
میل ندارم آنرا به نمایش بگذارم ، خوشبختانه  در آن زمان که در سازمان نقشه برداری اداره جغرافیایی کشور کار میکردم یک  نقشه ایران را برای خود برداشتم و هنوز آنرا دارم که بردیوار  راهرو آویزان است . 
دلم گرفت ، آیا جناب "پ"  هم اکنون درانتظار باز گشتن به سر زمینش اسپانیاست  میل داشت دست به همین کار بزند   ؟ تکه تکه شدن سر زمینش واین کاری است که درطی قرنهای آینده صورت خواهد گرفت ، ملی گرایی و وطن پرستی تنها درمیان اوراق کهنه کتابهای دیده خواهند شد .  نقشه پرسیا  در پرانتز ایران  یک تکه نا مشخص ، یک تکه زمین ناشناس بود هرچه گشتم که استانهارا ببینم ، خبری نبود بلوچستان آزاد / کردستان آزاد / ترکستان آزاد / واعراب  زاده  ایران درجنوب واهواز نیر به تیره خود برگشتند وهابیان / تنها یک تکه متعلق به شیعه اثنا عشری و حاکمیت ملاهای قم است و تمام / کاخهای و ابنیه قدیمی همیشه به دست اشخاص ناشناسی  در آتش میسوزند! مانند کاخ قجری  و آیینه کاریها و کاشیهای مزین به نقوش زیبا به یغما میروند و سر از قصرهای نوکیسه گان قرن بیرون خواهند آورد و ما چهل سال نشستم وحرف زدیم قصه حسن کرد را خواندیم دلقکها روی صحنه برایمان آواز خواندند وابیاتی را سرهم کردند و ادبیاتمان نیز گم شد زبانمان نیز کم کم مانند خط میخی در موزه ها جای خواهند گرفت .

از نیمه شب بیدارم وباین نقشه ( خاور میانه هفتاد رنگ ) مینگرم اهل کدام سر زمینم ؟ درکجا زاده شدم ؟ خاک رفتگانم کجاست ؟ من کی هستم ؟ چرا هستم ؟ در کجا هستم ؟
واین شتر درهمه خانه ها خواهد خوابید  جهانی شدن ویکی بودن کره خاکی وداشتن تنها یک دین آنهم از همین الان آماده پرش است  مخلوطی از دین یهود واسلام ویک آش شله قلمکار ویک پیامبر که معلوم نیست کی و کجاست و بیت العظم وآیا ت عظام . 

چهل سال نشستیم جلوی دوربین ها و خود و معلومات نیم بند خود را به نمایش گذاشتیم ، عده ای نیز بی تفاوت   ، وچپاول گران پولهای رادبرداشته به همراه خانواده راهی خانه پدر جدشان که هما ن انگلستان باشد ، شدند درآنجا ساز حرام نیست نوشیدن حرام نیست وزنا نیز آزاد است وخانم جمیله کدیور با افتخار اشعار حافظ را میخوانند واز این شبها در فضای مجازی نام میبرند وافتخار میکنند .و دست به دعا برداشته که خدایا این شبهارا از ما نگیر !!!

یکی  مینویسد خوب ! حال که مستعمره روسیه شدیم دلیل نمیشود که از مادربزرگمان ملکه انگیس جدا شویم !

امروز هستی تو ، موجودیت تو ، هویت تو ، تنها درمیان اسکناسهای کهنه دلار وپوند ویورو میباشد کم کم  پول هم یکی خواهد شد ، تو شخصیتی نداری ، هویتی
نداری ، اصلا وجود نداری چرا که پول نداری خانه نداری و زندگیت اشرافی و اطاقهایت آیینه کاری نیستند ، تاریخ را بگذار درکوزه وابش را بخور.

خوب ، دلقکان روزی نامه ها وهنرمندان تله ها وسایت ا وساترلایتها این جشن بر شما مبارک باد ، نوروزتان پیروز وسیزده بدرتان سبز وآبی وقرمز وزرد . سر زمینمان ازدست رفت ( تجزیه خاور میانه ) به زودی شروع خواهد شد وهمان میشود که آقایان میل دارند بلوچ کرد را میکشد وترک ایرانی را .

به نقشه اینده ونقشه گذشته مینگرم ونقشه های دورتر که در زمان آن مردک خواجه قاجار از ایران جدا شد حتی نامش تغییر یافت .
حال دهانتان کف کند . فریاد بزنید / دیگر خیلی دیر شده برای آنکه سر زمنیتانرا حفظ کنید . 

امروز شعور شما در پیمودن  هر راهی  به بن بست میرسد  بلی همه راهها به بن بست رسیده اند  ومن به عقب بر میگردم وبه پشت سرم مینگرم  چه بسا مانند همسر پیامبر لوط سنگ شوم ،  چرا آن راه رفته را دوباره وچند باره میپیمایم ؟  وچرا برگشتن از گذشته برایم رنج آور است ؟  ترک عادت موجب مرض است وترک  عقیده  مانند کوری است که دربیراهه ها راه میافند  .
دیگر لذتی نیست ، دیگر نمیتوانم دل به آوای  خواننده ای بدهم که میگوید " پرسان ، پرسان ، لرزان لزران  درخونه ات  را زدم چرا که دیگر خانه ای ندارم .

" چپی " ها خلقی ها حزبشان را بنا نهادند  میدانند که پشتشان قوی است / مریم قجر خودرا آماده ساخته تا با روسری قرمز رنگش بسوی کردستان حرکت کند وایرانی  جدیدی وامپراطوری  جدیدی برای خود برپا سازد . عالم العما  که امپراطوری خودرا وسعت داد به همراه  فاحشه خانه های مدرن از اعراب بدوی پذیرایی میکند وآن مردک لندوک یکدست نیز به زودی به درک واصل خواهد شد اما آقازاده اش رفته تا از مادر بزرگ ملکه  تاج را بگیرد وبر پرسیا حکومت کند وسپس جنگهای داخلی وسیل اسلحه وفانتوم وموشک ها بر سر مردم بینوا سرا زیر خواهد شد  و( گربه )نیز خواهد مرد .ث

و من در زوایای قلبم میخوانم  ومیگریم :

موج موج  خزر ،  از سوگ سیه پوشانند 
بیشه دلگیر  و گیاهان  همه خاموشانند 

بنگر آن جامه کبود ان افق ، صبح دمان 
روح باغند  کز اینگونه  سیه پوشانند 

چه بهاری است ، خدا را که دراین دشت ملال
لاله ها  آیینه  خون سیاووشانند 

 آن فرو ریخته گلهای پریشان درباد 
کز می جام  کشته شدن همه مدهوشانند 

نامشان زمزمه  نیمه شب مستان باد 
 تا نگویند  که از یاد فراموشانند 

گرچه زین زهر  سمومی که گذشت از سر باغ 
سرخ گلهای  بهاری همه بیهوشانند 

باز در مقدم  خونینی تو  ای روح بهار ! 
بیشه در بیشه  ، درختان  ، همه  آغوشانند .........."کد کنی " 
-----------------------------------------------------------ثریا ایرانمنش »لب پرچین « / اسپانیا / 04/04/ 2018 میلادی ......./