فکر کردن به فلسفه در هر زمانی هم متنوع وهم بعرنج بوده است تنها فلاسفه قرن نوزدهم که میتوان برایشان احترامی قائل بود افلاطون که کمی دست در سیاست کرد سقراط را بجایش کشتند رویهم رفته بسیار مسئله بغرنجی میباشد چه از حیث حجم وتنوع وفهم وعقیده بنا بریان مشگل ایست بتوان فلسفه وسیاست را بهم آمیخت و در حلقوم کسی به زور فرو برد .
در آن زمان که ما داشتیم تاتی تاتی خودی به دنیا میشناساندیم ناگهان حضور عده ای با عقاید فلسفی » هگل . مارکس . اینگلس ونیچه " یکباره مانند شن بر سر همه فرود آمد ، آنهم ملتی که تازه بعضی ها میتوانستند به دانشگاه بروند وهمه هم میل به دکتر ومهندس شدن داشتند ویا حقوقدان واکونومیست ! حال شاعران ونویسندگانی از جبه های مختلف با کتابهای قطور فلفسی بجان جامعه نیمه پاره افتادند ، در قرون گذشته اگر فلسفه ای داشت شکل میگرفت در طی سالهای آنهم به دلیل بودن آن فلاسفه که خود اهل سر زمینشان بودند ، واصطلاحات معانی وکلمات غیر معنا ونا متعارف را خوب میشناختند ، آنها در اثر سالهای تجربه عملی وعلمی خودرا در آن حد دانستند که بتوانند خودرا برای نظم جامعه آماده سازند وجامه همه تحصیل کرده بودند ، درایران ما که هنوز ( حافظ ) بعنوان رمال وفال گیربود وکسی معنای یک خط آنرا نمیدانست ویا خیام که بقول پروفسور ادوارد براون باید خیلی فهمیم بود تا وانست معنای کلمات آنرا درک کند وبفهمد که او در ابیاتش چه ا گفته تنها یک چیز را فهمیدند : دم غنمیت است می بخور وبه فردا هم نیاندیش !!! .
مردم آن زمان بخصوص جوانان در وضع بغرنجی بسر میبردند که ناگهان فرشته نجات در لباس یک مردی لندوک بنام دکتر شریعتی از راه رسید ، وبا جور کردن کلمات الهی وزمینی نسلی از مارا بسوی نابودی برد و انسان ، برد وتفاله قی کرد ، در آن زمان اگر مثلا میگفتند : نیچه » بی خدا ست واعتقادی به الهیات ندارد وابدا خدارا پذیرا نیست اورا تکه تک میکردند ( هنوز هم میکنند) ! کمتر کسی نیچه را میشناخت دانشمندان وبزرگان ما کمی با فلسفه سارتر آشنا بودند منجمله مرحوم دشتی او چند زبانرا خوب میدانست بنا براین میتوانست بفهمد که اصولا معنای فلسفه چیست .
وناگهان سیل کتابهای فلسفی وارد بازار شد همه خریدند همه خواندند و همه ـآنهارا که یک رنگ ویک اندازه بودند درون قفسه هایشان به نمایش گذاردند ، عقاید دچار سر درگمی شد آن عنایت و دیانت جای خودش را به یک سیاست نم کشیده داد ، حال باید خیلی متفکر و دانشمند بود تا فهمید مثلا ماکیاولی چه فلسفه ای برای حاکمین روی زمین نوشته و دستور داده است !.
مانیفست کمونیسم مارکس وسرمایه درهمه خانه های جای پیدا کرد نظریات فوئرباخ دانش آموزان را به زیر سلطه خود برد وهه عقیدتی شدند خیال نکنید که آنهاییکه بسوی حزب منفور رجوی رفتند آدمهای بیسوادی بودند ، نه همه دانشگاه دیده وتحصیل کرده میل داشتند در یک حزب روشن فکرانه به همراه دنیا جلو بروند غافل از آن بودند که آنجناب خود یک پیامبر اسلام و حتی خود را بالاتر از مقام الهی میدانست وبا همبستر شدن با مریم با و مقام ودرگاه : مریم » مقدس را داد بساط روضه خوانی سینه زنی زنجیر زنی روزه ونما ز ونماد پیامبر ومقلد آنها جعفر صادق بود ، وبهترین خواننده ما اذان گوی آنها شد ، فرزندان کوچک ما جان ومال خودرا دو دستی تقدیم آن دیوانگان کردندامروز همه پیر شده اند چه درلیبرتی چه دراشرف وچه درپاریس خدمتکارانی هستند که بعنوان برده مریم مقدس دارند جان میدهند . واینها همه دراثر لطف نویسندگان گنده گوی ما که فیلسوف بودند واز نوزادی درشکم مادر فیلسوف متولد شده حال درصدد این هستند که فلسه اماموئل دو کانت یا ارنست ماخر !!!! را با قاشق به حلقوم فرزندان نسل جوان ما بکنند .
حال برایمان چی مانده با کدام قدرت جسمی وروحی میخواهید سر زمینتانرا حفظ کنید نیمی معتاد / نیمی در زندان / نیمی بر چوبه های دار / نیمی دست وپا بریده ومعلول جنگی ونیم بیشتر در محبس پیامبر نوین رجوی دارند جان میکنند وحال یکی از خوانندگان من مرا متهم به ترس از امریکا کرده است ،نه ! جانم نه عزیزم آن نقشه سالهاست که رویش کار شده در مجله تایم برو دنبالش ویا درگوگل آنرا سرچ کن . کار من نوشتن وگاهی با درد دلهایم کمی روشنگری است نه فیلسوفم ونه اهل قلم ونه اهل سیاست دیگر همه چیر برایم پایان گرفته است امیدم را ازدست ندادم اما امیدی چندانی همم ندارم که ایران دوباره ایران شود شاید ویران شود اعراب درانتظار دستورند که به ایران حمله کنند تا خرخره مسلحند وشما با دو موشک چسکی خود میخواهید کجارا نابود کنید شما که حتی قدرت ندارید از پس چند جوان عرب زاده اهواز بر آیید پس شما برای همین در آنجا ساکنید نا ایرانتان تکه تکه شود/ .پایان ثریا / اسپانیا / 5 آپریل 2018 میلادی / » لب پرچین « ......