شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۹۶

خانه به خانه !


خدار ا شکر  که سر انجام پروردگار  از  خانه قدیمی وبتخانه اش  که مردم را خر کرده بود اسباب کشی کرده وبه ایران اسلامی نقل مکان نمود وکم کم نام ایران  هم تبدیل خواهد شد به یک کشور حکومت اسلامی ! وزبان هم تغییر پیدا میکند ، این جابه جایی واین  حماسه بزرگ را به اپوزسیون محکم و رقاصان و آوازه خوانان دوره گرد  تبریک میگویم .

 وباید بگویم خاک بر سر ملتی که چنین خوار شد و در عوض سوسمارستان  قدیم امروز حتی سافاری هم برای توریستهای خارجی  ساخته فهمید که دیگر مردم به آن چهار دیواری  اعتقادی ندارند و توریستهای تازه ونو پا برای گردش بجای گردیندن  دور یک دیوار  خالی  به چیز های دیگر احتیاج دارند .

  در جنگ جهانی دوم بهترین  و بزرگترین آثار با ارزش دوره رنسانس در ایتالیا ویران شد اما کلیساها محکم سر جایشان باقی ماندند یک بمب بسوی کلیساها نیفتاد  بهر روی خدای آنها گمان نکنم خانه داشته باشد ونقل مکان کند  ! وحال من دارم گذشته را بصورت نقاشی در این صفحه میگذارم و بیا د میاورم که شاهنشاه آریا مهر محمد رضا شاه مرتب در مصاحبه هایش میگفت :
ما مسلمانیم  اما عرب نیستیم نژاد ما  آریایی است .حال درکوشه یک کشور فلاکت بار عرب در یک مسجد  تک وتنها خوابیده  و آیا روحش از اینهمه دگرکونیها دچار  آزردگی نمیشود ؟ .

امروز دیگر درآن سر زمین  تلویزیونها کار گر نیستند  این منابر یا منبر ها هستند که مشتی دیوانه  وغولهای  بی شاخ ودم که از قفس فرار کرده واز غار کهف بیرون آمده اند دارند پهن  های ا مغز خود را بخورد ملت میدهند و عجب آنکه اولین حج عمره را هم بانوان سر زمین ایران زمین بجای آوردند!!!!!

امروز خدای آنها درکنارشان هست  عده ای احمق  وابله  که قادر بفکر کردن نیستند  دارند شب و روز باین  اراجیف  گوش میدهند   و تماشا میکنند  از جایشان تکان نمیخورند  وتنها گوش میدهند وآنها نیز مغز وروح  مردم را مسموم میسازند آنها بازهم تکان نمیخورند  همین طور نکاه میکنند و گوش میدهند  منبر ومحراب برای آنها  جاذبه دیگری دارد شادی ونشاط برایشان حرام است گریه صواب دارد  و آنها مطیع ولال جلوی این منبر ها زانو زده  ونگاه  میکنند وگوش میدهند  حتی بفکر چیز دیگری  نیستند   چون خدای آنها نماینده اش را برای انها فرستاده است و امروز لابد صد درصد خوشحالند که خدا به آنجا نقل مکان کرده وخانه اش را آنجا بنا نهاده است !!!.

تمام شب بیدار بودم وتنها زمانی چشمانم روی هم رفت شاخه های شکوفه دریک خیابان بلند بچشمم میخورد وفریاد میکشیدم شکوفه ها شکوفه ها ! درحالیکه امروز در بیشتر جاهای دنیا دیگر شکوفه ی نیست هرچه هست مصنوعی پلاستیکی  است  و من  ویرانی  دنیا  را کاملا احساس میکنیم .
خوب زمانی که  دری را پشت  سرت میبندی  دیگر نباید به پشت آن بنگری حال درخلاء زندگی میکنی سر زمینی نداری ، خانه ای نداری روی زمینی که راه میروی متعلق بتو نیست آنرا زیبا ساخته ودکوراسیونش را معطر کرده ای اما هیچ عطری از آن بر نمیخیزد نه عطر زمان گذشته ونه عطر ی که دوستش داری ،  حال دیگر نمیدانی از زندگی چه میخواهی ؟  روی یک الا گلنگی نشسته ای و بالا  و پایین میشوی  ، اینجا ریشه کرده ای اما میدانی ریشه ات سست است  روحت در ورای ان سر زمین میگردد ، بیمار شده ای کسی نیست دست ترا بگیرد ، آمبولانس حاضراست .

کسی از روح بیمار تو خبری ندارد  آسمان بالای سرت آبی است و خورشید زیبا میدرخشد اما تو آنرا نمی بینی  بیاد آن لکه زردی  خستی که درمیان دودهای  آسمان سر زمینت نمایان است .
در میان زمین  واسمان  دریک بی وزنی زندگی میکنی  مانند همه نفس میکشی ، غذا میخوری ومانند همه آنر تخلیه میکنی اما یک رباطی ،  .

بهایی را که میبایست برای این فرار بپردازی پرداخته ای جوانیت را وآرزوهایت را که گم شده اند  چقدر آرزو داشتی نوه ات را میان اطاق روی فرش میخواباندی وشکم اورا غلغلک میدادی اما نوه ات با یک اسباب بازی جدیدی  وارد میشود بی آن که سر ش را بالا کند تنها خم میشود تا تو موهایش را ببوسی ، سپس سرش را دوباره به درون همان اسباب بازی میکند ومشغول باری میشود  نوروز است شام عیدرا تهیه کرده ای اما کسی نیست امریکایی با روسی قهر است وبچه ها در سفرند برایشان عید مفهومی نداردعید آنها گذشته در میان یخ بندان وسرمای شدید سال را نو کرده اند  ، امروز همه بیمار ی تکنو لوژ ی را گرفته اند وتو هنوز در فکر عدسهایت هستی که تا چه حد رشد کرده اند. وبفکر ساعتی که زمین تکان میخورد وطبیعت دگر گون میشود و یکسال دیگر از عمر تو پایان گرفت .سالی دیگر به عمر بی مصرفت اضافه میشود .

 میبایست دراین سر زمین خودت را با مردمش  وفق میدادی ، میبایست  ذوب میشدی ، حال در میان فامیل بین المللی هنوز درفکر هفت عدد" سین "هستی که دور خودت بچینی با وسواس برای سال نو همه چیز را تمیز و پاک و طاهر نگاه داری و ساعت تحویل نگاهت را به ساعت به دوز ی بعد بخودت تبریک بگویی و در آیینه خودت را ببوسی  وسپس چند تلفن یا چند پیغام روی گوشی ات وهمه چیز تمام میشود . چه اصراری داری ؟  خوب نگران خود با خداوند هم مباش  بفکر روابط بین خودتان باش خدا خانه اش  را عوض کرده ودیگر   مومنین  وراهیان راه حج نباید راه صحرای را در پیش بگیرند  خانه خدا عوض شده وبه ایران زمین  نقل مکان کرد  جایی که روزی خورشید عالم بود . وتو؟؟؟؟  کعبه یا همان مکعب را درخانه ات  نیز میتوانی با مقوا هایی که درو میریزی درست کنی ..در گذشته نقاشی میکردیم ، مجسمه میساختیم ،  بناهای بزرگ  وبا ابهت میساختیم  آواز خوان داشتیم آهنگساز داشتیم سرود ملی داشتیم .  اما امروز د رخواب خوشیم مانند لاک پشتهایی  که از سرمای زمستان  یخ زده باشند هنوز درخوابیم آنهم درحالیکه دنیای مدرن هفت آسمان را رادر نوردید و در کرات دیگر خانه میسازد  من به زمین گره خورده ام وبه خاک خود میاندیشم که ازدست رفت . وحال کم کم میروم تا تبدیل به یک موجود دیگر و  یا شاید یک حشره شوم . پایان 
فرا رسیدن سال نورا به ایرانیان  محترم و عزیز تهنیت میگویم .
حافظ سروده بود که : 
 درخرابا ت " مغان"  نور خدا میبینم .......ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / تسپنیا / 17/03/2018 میلادی / برابر با 26 اسفند 1396 خورشیدی!...