پیر کنعان چمنش گوشه بیت الحزن است
هرکجا بوی گلی باد رساند چمنست
هر که از بندگی خویش مرا باز خرد
بنده اویم اگر زاهد و گر برهمنست .........." عرفی شیرازی "
-----------------------------
نه، خبری نیست ، خبر چندان تازه ای نیست ، همان جنگهای خیابانی ، همان موتور سوران نقاب دار و صورت پوشیده وهمان ضد و نقیص ها وهمان گفتارها ، لزومی ندارد درجبهه های جنگ باشیم ، جنگ در کنارمان پا به پای ما راه میرود هم نفس ماست و مرگ در هر گوشه و کناری در کمین .
در جنگ جهانی اول مردان با دل و جان و روحی پرتوان برا ی خاطر صلح جهانی !!! به جنگ رفتند وکشته شدند وجان دادند و مدال افتخار را نیز خانواده هایشان در ویترینها نگاه داشتند و به آن مفتخر بودند .
جنگ جهانی دوم مردی دیوانه خود خواه و نژاد پرست دنیا را به آتش و خون کشید دیگر رمقی در کسی باقی نماند و دیگر خبری از صلح جهانی نبود هرچه بود خودخواهی بود و انبار کردن اموال و دارایی .
جنگ سومی درراه است اما معلوم نیست دیگر جهانی بماند یا نه و آیا کسی دل برای دیوارها و خشت های کهنسال میسوزاند ؟ یا شانه اش را بالا میاندازد و میگوید بدرک !
اعطای آزادی به مردمی که هنوز خود را نمیشناسند ابدا کار خوبی نیست تمام آرزوها بباد می روند دیگر از راه مبارزه و یکپارچگی ملتی به دست نخواهد آمد روز به روز و بیش از بیش مردم دارند به چشم میبینند که برای یک زندگی آزاد کافی نیست که یک رو صبح در ماه مارس یا آپریل ناگهان تانگهای دشمنی نا دیده به خیابانها بریزند و بساط دیکتاتوری متعفن و مرده قبلی را بر چینند وخودشان درگوشه ای پنهان باشند تا خورشید تازه ای بدمد !!
مردم ایران در زمان انقلاب هفتاد و پنج با یک گل میخک بر لوله تنفکهای ارتش آرام به جلو رفتند برای آزادی روحشان و آزادی گفته هایشان نمیدانستند که غولی درشیشه خوابیده و ناگهان تنوره کشان بیرون میاید ، وحال بر گرداندن آن غول به شیشه کار بسیار مشگلی است اروپا سر گردان ، بو گرفته ، کهنه خودش دست وپای خود را گم کرده است ، و آن روسیه سرخ که حالا تدیل به طلای ناب شده حاکم است آنهم در لباس مذهب و دین و زنان را مانند زنان روستایی دوران تزار در پارچه ها میپیچند ، دیگر نمیتوان بامید چند نانگ کهنه نشست باید سر به اسمان برد و دید کدام موشک ناگهان فرود میاید؟
روزی همه میگفتند که " تمام راهها به " رم" ختم میشود امروز رم نیز قوای خودرا ازدست داده وچشم به آسمان دوخته ومشغول فروش اسلحه به دیگران میباشد ویا با ورود قاچاچان و مافیای مواد مخدر وزنان خود فروش امرار معاش میکند دیگر رم غذایی کافی ندارد تا به مردم دنیا ودهانهای باز وگرسنه برساند آب دریا ها واقیانوسها نیز آلوده وقابل نوشیدن نیستند تنها جای خاکستر مردگان ویا جسد پناهندگان میباشند .
وما دچار نفرین بزرک ( نفت) شده ایم وتا این نفرین مارا رها نکند همچنان درخاک وآتش وکثافت غوطه میخوریم وصاحبان اندیشه مان نبش قبر میکنند وتاریخ را برایمان دوره کرده بر آن حاشیه مینویسند !.
اطلاعات ما درباره شاهان گذشته بسیار کم است حتی درباره آخرین شاه ایران شاه همیشه اسرار آمیز بود توصیف روحیه او بسیار مشگل است تنها باید اورا دوست داشت واز آن یکی آن پیر مردی که او را قهرمان دوران مشروطه نام نهاده اند آن پیر مرد لندوک بیمار روانی ومذهبی دوری کرد ،
امروز پرده سکوتی در اطراف ما کشیده شده است وهنوز هم این پرده محکم به دورمان میخ شده هیچ چیز نباید گفت ویا نوشت حتی درباره حوادث وکشتارها ونام بردن از کسی من تنها گناهم این است که ضد فاشیزم میباشم هیچگاه درهیچ مبارزه ای شرکت نکردم نه قوای جسمانی ونه روحی من بمن اجازه این مبازرات را نمیداد من یک روحیه شاعرانه دارم و بسیار گوشه گیرم ، گا هی درمیان دوستانم نیز ساکت مینشنینم هیج روزنامه ویا محله ای رانمیخوانم تنها به اخبار صبح زود گوش میدهم وتمام میشود و میدانم که نیمی از این خبرها کنسرو شده اند مسئله شکنجه درز ندانهای ما یکی از وحشی ترین نوع کارهای بشر است ،
روز گذشته در یکی از خبرها یا سایتها خواندم که مرد ی با پای پیاده از سوئد به ایران سفر کرده تا به پابوس کوروش برود در تبریز اورا گرفتند و دیگر خبری از او نیست ! مرگهای خاموش در زندانهای ایران همچنان ادامه دارد و یا چاقوکشان و دهان گشادها ما بیرونیها را تهدید میکنند ، چرا درکار آنها دخالت داریم ؟ کفتر مرده که دیگر کشتن ندارد بعضی از ماها درواقع مرده ایم خودمان بیخبریم .
در زمان استالین خروشچف جرئت آنرا پیدا کرد که کارهای خلاف او را بر ملا کند اا درباره این یکی !!!! این یکی تنها به شمش طلا علاقه دارد ومواد رادیو اکتیو برای کشتن دشمنانش . پایان
حد حسن تو به ادراک نشاید دانست
این سخن نیز باندازه ادارک منست
هر کسی را قدم ما نبود در ره عشق
هر که در جامه ما بود کنون درکفنست ............ثریا ایرانمنش » لب پرچین «/ اسپانیا / 16/03/ 2018 میلادی برابر با 25 اسفند 1396 خورشیدی /...