سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۶

جشن های ما ایرانیان


جشن سده برهمگان مبارک باد !
می فروشان  آنچه از صهبای گلگون کرده اند 
شاهدان شهر ما  از لعل میگون کرده اند

می پرستان ماجرا  از حسن ساقی کرده اند 
تنگدستان  داستان از گنج قارون  کرده اند ........." فروغی ؟ 

اردات خاصی به فروغی بسطامی وسلف وبازمانده او رهی معیری دارم ، اینها کمتر در دیوانشان و اشعارشان مداحی کرده اند نه مدح علی گفته اند ونه مداح شاهانی درباری بوده اند برعکس هاتف که همه دیوان او در وصف انبیا ء و اولیای امور بوده است وشهر یار که مداح بزرگی بود و درآخر عمر آتش به همه هستی  وساخته ها ی خود زد وآن یکی که دیگر نامی نباید از او برد شاعر وترانه سرا ی معروف !!! 

فروغی بسطامی هرشب مونس من است  با پیام هایش وگفته هایش  ، بهر روی این روزها مردم بیشتر به دنبال جشن های گم شده ما رفته واز زیر خروارها خاک آنهارا  بیرون کشیده اند وهرماه به مناسبتی  آن جشن را به یکدیگر تبریک میگویند  وحال جشن سده برپاست  جشن واقعی ایرانیان جشنی که آتش برایشان مقدس بوده وهست واعتقاد دارند که ما درآتش میسوزیم ودوباره زنده میشویم همان مرغ آتشخوار یا ققنوس . به همین مناسبت این تصویر را به همراه  اشعاری از بسطامی روی صفحه گوگل گذاشتم وجالب آنکه نامهای خارجی زیادی نیز بمن لایک داده بودند حال یا ایرانیان هستند که زیر ان نام ها پنهانند ویا به راستی میدانند اکثر آنها نامهایشان هیسپانیک است !!

بسته زلف تو  شوریده سرانند هنوز  
تشنه لعل خونین تو خونین جگرانند هنوز 

تفسیری از بی بی سکینه  خواندم  که یک عکس بشقاب زرشک پلو را گذاشته بود و بر بالای آن نوشته بود آیا شبها میتوان زرشک پلو خورد ؟ 
معترضین تنها شبها از جای بر میخیزند و فریادهایشانرا سر میدهند واین معنای هما ن زرشک بی بی سکینه است که کور خوانده اید تا ما نخواهیم آب از آبی نخواهدجنبید 
درعین حال دختران وزنان جوان  هرشب درخیابانها بدون روسری  شال سفیدی را بر سر چوبی کرده اند فریاد برمیدارند .

روزی درهمین صقحات نوشتم که من از مردان دل بریده ام چشم امیدم  به زنان است  امروز خانمی درزیر یک خط کامنت  نوشته بود که ما همان مرغان آتشیم صدبار خوشحال شدم واین زنان که برمیخیزند نه  بالباسهای  فاخر وگرانبهای مدیست ها خارجی بلکه با یک  تی شرت وشلوار کهنه اینها همان کاوه های ما هستند باید به آنها افتخار کرد امیدوارم درمیان آنها ازآن گروه منفور کسی جای نگرفته باشد .

از مرحوم سیاوش وشمشیر نیزاو  خبری نیست گویا اورا با قانون اساسی اش به دست گور سپرده اند  درحال حاضر دست به افشاگری ها علیه او زده اند .
ومن با ز با همان ساده لوحی  همیشگی ام   خمیر وجودم را شکل دادم  وگمان نمیکردم او شکست  بخورد  ونباید شکست بخورد شکست او شکست من است  حال دیگر درپی قهرمانی نیستم همه دختران وجوانان داخل ایران قهرمانان منند حتی آن  دختری که میل ندارم نامش را ببرم دختر خیابان انقلاب که یک بچه هم دارد وعکس او وکودکش ا را امروز برایم فرستادند ونامش را   که تا ابد پاینده خواهد ماند .

حال همه دختران خیابان انقلاب شده انداگر فاطمه کماندوهای شهر نویی بگذارند .  نباید مرا منع کرد من خدا نیستم  تا شریعتی را بدعت بگذارم  تنها به احساسم مینگرم  حال گاهی باطل میشود وزمانی  روی حقیقت بخود میگیرد  . من آن خدایی نیستم که از دگر گونی  تصاویر  ومفهوم سخنانی که درذهن مردم است  چیزی بدانم گاهی میرنجم وزمانی شاد میشودم هردو زود گذرند  نه خشم میگیرم ونه کینه به دل میگذارم .

تنها نقشی از لوحی درضمیرم شکل میگیرد  وگاهی کلمه ها برایم معنا پیدا میکنند  .

روز گذشته دوستی عکس خانه اش را به نمایش گذاشته بود  حوضی کاشی با ماهی های سرخ وسفید گدانهای شمعدانی دور حوض ودرها ی چوبی وکف حیات آجری  ودرختان گل نسترن  ویاس سفید دلم گرفت ، اشگ درچشمانم نشست برایش  نوشتم چقدر دلم برای این خانه تنگ شده است .

نمیدانم آیا روزی برخواهم گشت ؟ ودوباره خانه ای خواهم داشت ؟ کسی نمیداند .
حال من داند غلامی  کاو بجرم بندگی 
خواجگانش  از سرای  خویش بیرون کرده اند 
مرغ دل درسینه ام امشب فروغی می تپد 
لشکر  ترکان  مگر قصد شبیخون کرده اند ؟
پایان 
ثریا ایرانمنش  » لب پرچین « / اسپانیا / 30/01/2018 میلادی /...
------------------------------------------------------------------