سی وهفت سال است که ما او را ازدست داده ایم و حال بر آن روزها میگرییم .
بقول سهراب سپهری شاعر بی آزار:
من ندیدم دو صنوبر را باهم دشمن
من ندیدم که بید ی سایه اش را بفروشد بر زمین
روزیکه همه شادمان وخوشحال فریاد زدند شاه رفت ! من درمیان اطاق شهر کمبریج ایستاده بودم واشکهایم سرازیر شد وگفتم با رفتن او شما وما هم از دست رفته ایم ، بچه توده ای "کرد" از جا بلند شدند که شما خانم چه میدانید ؟
گفتم بیشتر از شما میدانم ایکاش تنها بیست سال دیگر باو فرصت میدادید واز اطاق به آشپزخانه رفتم وآن روز سرم را به دیوار بیکسی تکیه دادم وگریستم ودانستم که دیگر هیچگاه برنخواهم گشت .
آنروز همه شادی کنان به خیابانها ریختند شیرینیها پخش کردند اتومبیلهای فرسوده چراغهایشانرا روشن کردند بوق زندند رقصیدند وندانستند که این آخرین رقص آنها ورقص مرگ است . غافل از آنکه گرگهای خاکستری پوش درکمین نشسته اند ووپس از خوردن شیرینی آنهارا خواهند بلعید.
امروز پس مانده های توده و وامانده ها و پشیمان شده ها ی دوران میگویند ما , غلط کردیم , حال به دنبال پسرش برویم وآن دودمانرا حفظ کنیم درحایکه باز هم اشتباه میکنند این دودمان برباد رفته وآن پسر هیچگاه جای پدر را نخواهد گرفت درحال حاضر بر قطر شکم و پهنای صورتش افزوده شده وحوصله حرف زدن ندارد باین ملت هم اعتمادی نمیکند سعی دارد که ازدست یکی یکی آنها فرار کند ، او دید که برسر پدرش چه آوردند واگر دست آن حیوانات به آن مرد بیمار میرسید تکه تکه اش میکردند همچنانکه ژنرالهایش را تکه ته کردند.
فرمایشات آقایان پشیمان شده بیفایده است بادی همچنان لای کتابهای قطور بماند ، ایران باید همیشه فقیر ودرماند بماند تا مانند هند برای دو یور هشت ساعت درروز کارکند تا آقایان لباسهای ابریشمی خودرا بپوشند با مارکهای معروف وپدرانشان مشغول چپاولند کسی بفکر آن قشر از مردم بیچاره وبیگناه نیست کمی زیادی حرف بزنند وسیله کشتن آنهارا دارند مواد رادیو اکتیوه که درحال حاضر درزندانها به زندانیان میخورانند وآنهارا میکشند .
نه جناب میم ونه جنب عین ونه جناب الف گفته های شما بیفایده است وجالبتر آنکه آن امام زمان غایب ناگهان از گور واقعی یا مجازی خود نامه فرستاد که من هستم !!! ریاست جبهه وجنبش منفور مجاهدین را میگویم .چه بسا اورا نیز درآب نمک خوابانده کنسرو شده مانند مولا قاسمی وملا سلیمانی وبقیه تا روز موعود در کنار برج آزادی امریکا با مشعل هویدا شوند !
دیگر مانند ( محمد رضا ) شاه درجهان پیدا نخواهد شد او یکی بود ویگانه تنها دنیای وانفسا گاهی از دستش درمیرود وستاره ای را بوجود میاورد درخشان وپرنور وبه زمین میفرستد این بار این ستاره بدجایی فرود آمد میان مشتی بی سواد ، بی شعور که هنوز به درخت نوار سیاه مبنند وطلب آرزو میکنند .
روانت شاد هرکجا هستی من باتوام ودرکنارت .ووفادار بتو تنها بتو.
من امروز جشن تولدم فردایمرا میگیرم چه بسا فردا نباشم وفردا میبینم که درامروز نزیسته ام زندگی همین امروز است همین حال است وهمین لحظه دیگر فردایی وجود ندارد .
گسی چه میداند شاید منهم کارهایم بر خلاف عقل بود اما احساسم خوب عمل میکرد ومرا خوب راهنمایی مینمود از راه دوربوی
گرگهارا میشنیدم یا طعمه ای جلوی آنها میانداختم تا سرگرم شوند ومن بتوانم فرار کنم ویا به موقع فرا ر میکردم .
امروز در اطاق خاموش خود راه میروم ، نه نمی رقصم تنها راه میروم وسرما تا مغز استخوانم نفوذ میکند ونمیدانم که ایا فردا آهنگی ساخته میشود یا باز نوای عزا بلند میشود ؟
در نظر خودم آنچهرا که نوشته ام زیبا بودند درکارگاه خیالم آنچه آفریدم خود من بودند دیگری درآن دخالت نداشت وندارد غیراز ارواح خبیثه . واگر میلم بکشد تصویری از دیگری بنگارم بسیار زیباتر خواهد بود به بهترین وجهی اورا به نمایش خواهم گذاشت .
آقای پشیمان شده مجاهد به دنبال آلتر ناتیو میگردند وحال میل دارند با حضرت ولایتعهدی اءتلاف کنند ومردم را نیز بسوی ایشان بکشانند غافل از آنکه گرهای خاکستری در زیر توده کاه ها خوابیده اند و دارند دندانهایشان را تیز میکنند .
مگر معجزه رخ بده واز سرای بلند سپیدار ناگهان ( رهبری ) هویدا شود آنهم گمان کنم موقتی باشد فعلا شورش بخوابد تا سر فرصت شخص مورد نظر وحافظ منافع بر مسند قدرت بنشیند درحال حاضر رهبر جایش نرم وگرم وتشک وپوشگ او تمیز است . پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 18/01/2018 میلادی /...