یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۶

شکواییه

سالهاست که نشستیم و نشستیم و گوش به اراجیف دادیم ، سگهای تربیت شده اطراف آن کدبانو ما را پاره پاره میکردند  و هنوز هم هم دهنهای گشادشان برای پاره کردن باز است و هنوزهم غرش میکنند .

روز گذشته با نکاهی با قد وقامت نوه ام که با اتومبیل مرا بخانه شان برد ، دیدم که سومین نسل از ما درحال نابودی است ، من سوختم ، دخترم سوخت و نوه ام دارد با شعله های کم سو با زندگی مبارزه  میکند .
سالهای اسرار را برا ی  خود نگاه داشتیم برای آن مرد از دست رفته گریستیم و امروز باید اذهان کنیم که چه رنجی او برد وچه رنجی ما بردیم و میبریم .

در آن روزگاران که هنوز ما از سیاست چیزی نمی دانستیم ( که هنوزهم نمیدانیم چرا که سیاست وبیزنس کثافت  درهم کلاف  شده و ما مخموریم ) همین قدر که چند دست لباس مارکدار برتنمان میکشیدیم و سیگاری به دست میگرفتیم و درکازینوها ویا باشگاهها ویا پشت میزهای قمار ولو بودیم وشب نشینیها  وکافه  رستورانها برقرار بود ما شاد بودیم درحالیکه دیگران  رنج میبردند آنهم نه طبقات روشنفکر و یا طبقات متوسط بلکه  عده کمی از همان بالابالاییها !.

ریاست بزرگ شرکت نفت مرحوم دکتر میم  . الف  و خانواد اش را از دیر باز میشناختم ، مردی واقعا پاک و صمیمی  درستکار و در نهایت وطن پرستی  که هنوز دریک خانه اجاره ای میزیست ، عاشقانه شاه را دوست داشت وبه وطنش نیز عشق میورزید او ریا ست بهداشت کشور را دارا بود سپس  با پا اندازی و پوشش ها چند صباحی در خانه ماند و بعد ریاست شرکت نفت را بعهده گرفت ، چند صباحی وزیر دربار شد ، نخست وزیر شد اما همیشه غمگین .

معمولا گفتینها را همه جا نمیگویند او همیشه در مجالس ساکت بود اما اطرافیانش زبانشان کار میکرد ، در جایی گفته شد که مرحوم میم .الف . میل دارد دست از سیاست بکشد و در خانه بنشیند و خود را باز نشسته کند ، سخت مغموم و گرفته بود ، تاروزیکه خبر دار شدیم سکته کرده و فوت شده است آنهم صبح زود در حمام خانه اش با نوشیدن یک قهوه !!!  انقلاب داشت شروع میشد و همه از ترس خود را به بیرون کشیدند ،
آه موقتی است ، زود بر میگردیم ، من خبر دارم !! 

 ما بیرون بودیم ، چرا که من میل نداشتم در زمره بانوان حرم  و یا نزدیک  دربار باشم  بچه هایم مهمتر بودند .

در یک گرد هم آیی همشیره بزرگ ایشان که خدایش رحمت کند اصرار داشت که "میم  خان "را کشته اند ، چرا؟ برا ی اینکه اسراری را میدانست ، چه اسراری ؟  هیچ از قرداد نفت بین شرکت سهامی نفت ایران و سایر کشور پنج درصد آن باید به شرکتهای بی نام و نشان و مخفی در کشورهای خارج بخصوص در فرانسه ریخته شود واین از نظر شخص ایشان درست نبود این پول به ملت تعلق داشت اما کد بانو دستور داده بودند.
مقداری از این پولها به حزب سوسیالیست فرانسه میرسید  تا امروز نگه دارد گاهواره باشند !!.
خانه هجده  اطاقه در کلرادو  ، یک خانه در فرانسه ، یک خانه در واشنکتن ، یک خانه در .........وبهتر است بقیه اش بماند .

امروز آیا کسی هست بپرسد چهل سال شما بی آنکه شغلی داشته باشید  و کاری انجام دهید تنها به سرگرم کردن مردم مشغولید وایا هنوز آن پنج درصد لابد به پنجاه درصد رسیده در شرکتهای سوری و معاملات  املاک و بیرنهای نامریی کار میکند ؟ البته که کار میکند ، بیچاره شاه مرحوم  او بد نام شد .
ما ملکه های زیادی در اروپا دیدم اما هچیکدام نه مدل بودند و نه مانکن و نه بیزنس وومن !!!!غیر آن  مادر بی بی سکینه که نیمی از دنیا متعلق باو بود وهنوز هم هست .
وشما !
چند تکه چربی  هم به دهان سکهایتان میمالید تا برایتان پارس کنند و شما را گنجینه محکم و استوار و آبروی ایران بدانند و چند  ماده گاو هم با لباسهای مکش مرگ ما و اتومبیلهای آخرین مدل و .........
صورتکهای عروسکی گرد شما میکردند شیرشان را بخورد شما میدهند ، آه بروید گوساله های شیری بروید  درخیابانها دانه برچینید ،  در موزه ها  برای سفرمان خوب است .

نه ! هرکس را فریب بدهید مرا نمیتوانید بفربید   تا قیامت از شما مادر و پسر بیزارم -حق دارم نظرم را بنویسم .
-------------------------------------------------------------------------------------

سه نسل من بخاطر خود خواهی و عوام فریبی شما که دست دردست مافیای مالی ودولتی وسیاسی دارید سوخت ، جواب این عمر رفته ما را چه کسی خواهد داد؟   جواب خاک فرورفته و سوخته را چه کسی خواهد داد؟ جواب انهمه زن ومرد بیچاره در زندانها وبر طناب های دار را چه کسی خواهد داد؟ جواب زنان و مردان گرسنه و بیکار را چه کسی خواهد داد؟ دست شما تا شانه آلوده است . ما را  بیشتر نفریبید .ایران میراث پدری شما نبود شما شغلی در دربار داشتید ، آنهمه تابلوهای گران قیمت که هنوز در زیر زمینهای مخفی ایران پنهانند با چه پولی خریده شد؟ با پول میراث پدری کد بانو ؟.

باهمان منطقهای واهی  حتی کوچکترین  انگشت خود را برای آن ملت تکان ندادید ،  با احتیاط های حیله گرانه  و بز دلانه آهسته آهسته مردم را خمار و خواب آلوده کردید و ما هنوز درگیر داستانهای ننه من غریبم  اسیریم .ث
نوشته شده  : یکشنبه / 17 سپتامبر 2017 میلادی .
نیمه شب یکشنبه .