جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۹۶

مسعود صدر

آفرین بر شما آقای صدر  با آن فحاشیهای چارواداری ، زیر آن لباس شیک و آخرین مدل و آن موهای سپید و ساعت گرانبها مغزی تهی خوابیده ، زبانی که که شایسته مردان پایین شهر میباشد ، من کاری ندارم طرف مقابل شما چه کسی بود اما این فحاشی  این فریاد ها و اینکه پدر و مادر شخصی را بشویید و در آفتاب  آن تلویزیوین بدبخت معلوم الحال  پهن کنید برای من یک شوک بود ، حد اقل من شما را از بقیه جا کرده بودم .

بزرگ کسی است که میتواند به هر گونه بزرگی آفرین بگوید و تحمل انتقاد را داشته باشد و به گناهش اعتراف کند ، مگر آن چندر غازی که به حساب شما ریخته میشود چقدر است که شما آن دستمال ابریشمی را کنار نگذاشته اید ، با دوست ودشمن مصاحبه میکنید ، شاعرید ، ایرانتان برایتان مقدس است اما در ملاء عام  جلوی تلویزیون به یک مردی که با کمال ادب از شما سئوال کرده  فحاشی میکنید آنهم ازنوع چارواداری ، حالم را بهم زدید آقای صدر .

ما به شما افرین نمیگوییم بکسی افرین میگوییم که بدون اسلحه پای به میدان گذاشت بی آنکه کسی از گذشته او باخبر باشد برایش داستا نها و افسانه ساختند او را تا حد یک لات آسمان جل پایین آوردند اما او زنده ماند نه  با کمک شما بلکه به همت خودش شما از او هم استفاده کردید زمانی گه  به مقدسات پوچ شما اهانت شد خود را یک قربانی  بحساب آوردید ، دیگر پشم و پیلی شما ریخته باید گفت " پیر مرد برگرد بخانه ات  وبنشین تریاکت را بکش وزنان جوان را درآغوش بگیر تا بلکه جوانیت را دوباره به دست بیاوری .

ما به شماره  آفرینهایی که باید باو گفته شود اضافه میکنیم  بر دستهایش بوسه میزنیم ؛ و اگر او را از میان بردند بر گورش بوسه خواهیم زد .
من او را دوست دارم میدانید چرا ؟ نقشی از پدر جوانمرگ من در چهره اش نشسته بی آن چشمان سبز که تا اعماق وجود انسانرا میکاود و میتازد و جلو میرود .
امروز زمانی است که هر گروهی  چند تن  از خودی هایشان   را بزرگ میساز ند و مشهور میکنند .  و سپس آنها را  زنده بگور میسازند ودست اخر بر گروش بوسه میزنند  و خود شهرت آن زنده بگور را میبرند  ، شما خود تبدیل به یک گور شده اید   وآنان ، آن جوانان پر شور و مبارز  دریک ساختار بزرگند  و شما و دوستانتان  کور و از درک آنها  و بزرگی آنها   غافلید . پایان
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / جمعه  29 سپتامبر 2017 /
برابر با 7 مهرماه 1396 خورشیدی