امروز تولد نوزده سالگی " گوگل " میباشد
happy birthday Googol
میزبانی که ز جان سیر کند میهمان را
چه ضرورست که آراسته سازد خوان را
هر که بیحد شو از حد نکند پروایی
چه غم از محتسب شهر بود مستان را ........".صائب تبریزی"
-----
آیا دیگر روزی خواهیم توان نوشت " صائب تبریزی " یا باید نوشت اهل فرقه آذربایجان جدا شده ! کردستان با کمال وقاحت خورشید و پرچم ما را برد و خود را ایرانی الصل میداند چرا که به ( نون * میگوید نان !!!! روزنامه ها بی حوصله وفسیلها دارند تاریخ کهنه را ورق میزنند ، چند روزنامه ما به تعطیلی کشیده تنها یکی مانده و شهرت صاحب قبلی را حفظ کرده است با سابقه دیرین و استقلال خود!! تنها یک خبر میدهد ، نه بیشتر .
اما مطبوعات دیگران با سرمایه های کلان همچنان مشغول بهم زدن آش میباشند و ظاهرا استقلال خود را حفظ کرده اند اما همه از یک منبع آب میخورند ، و دستور میگیرند ، بحثی نفرت انگیز را بمیان میکشند تا مردم سرشان گرم باشد و سپس در یک سازش پشت پرده یکی از صلح مینویسد دیگری از هجوم تسلیحات و هوار راه میاندازند هیچ چیزی درباره جنایتها نخواهند نوشت ( تنها چند جنازه در فلان محل پیدا شد) مشغول بررسی میباشند ، فلانی از کوه پرت شد و خودکشی "شد" .
گذشته گذشته است گاهی هم باید پنهان نگاهش داشت .
نویسندگان ساده دل و ساده اندیش گاهی چیرکی زیر نام مستعار در گوشه ای میگذارند تا روزیکه افشا گری ها بر ملا شود .
دزدان یکدیگر را لو میدهند ، و در پنهانی دست یکدیگر را میفشارند .
باید به روی چشمان خود یک نوار پهن ویک چشم بند ببندیم تا از دیدن خیلی چیزها درامان باشیم ، میل نداریم مانند دیگران گول بخوریم چه بسا آنان نیز گول نخورده اند اما به ناچار باید همدست یکدیگر باشند ، این یک امر ویک دستور بیرحمانه است ، با مردم نیکدل و نیک اندیش .
یونجه در آخورشان ریخته اند اگر از دستورات سر باز زنند پس از کجا بخورند ، کسانیکه دیگر در بهار جوانی نیستند ، خسته اند ، و آبشخوران دیگر توسط یابوهای جوانتری اشغال شده است .
این نوشته ها را بارها نوشته ام نمیشود پای را از گلیم خود دراز تر کرد باید افساری بر گردن و پوزه بندی بر دهان اندیشه های آزاد بست .
کردستان دارد خود مختار میشود وخواهد شد ، تکلیف فرزندانی که پدرشان کرد است چه میشود آنها ایرانی بودند !! و هستند !نه کرد ، کرد یک قبیله است نه یک سرزمین پهناور ، ترک یک قبیله است . چطور دارید از بدن مادر جدا میشوید ؟ به کجا میروید ؟ برای کدام یونجه و کدام نشخوار ؟ خوب این برنامه ایست که برای ما چیده اند جناب ریاست جمهور منتخب کمی آب قند به گلیو خیلی ها ریخت تا سرمان با گفته هایش گرم باشد و ساکت بنشینم و شورش نکنیم بگذاریم بزرگان کارشانرا بکنند و برنامه اجرا میشود فردا نوبت آذربایجان است ، پس فردا نوبت خوزستان است و فرداهای بعد نوبت سیستان و بلوچستان است و دست آخر یک تکه بی آ ب وعلف و خشک به همراه واتیکان مسلمین ورهبر مستعضفان جهان اسلام دردست ملاها باقی میماند انبارشان پر است در خارج خانه دارند احتیاجی نیست در آن بیابان بی آب و علف بمانند استانی بنام ( ایرانستان ) !!!
حال جناب پیر خراسان برایمان هنوز از " کودتای بیست و هشتم مرداد یاد میکند و اشک میریزد " ، خراسانی که دیکر دوقسمت شده و متعلق به یک ملای دیگر است میراث پدریش میباشد طلاها درجوار مرقد مبارک انباشته شده است .
در ان سوی آب میرقصیم و میخندیم و گاهی اگر لازم شد اشکی هم از گونه آنهم دراثر افراط ار مشروبات و مواد بر دامن چین دارمان میریزیم و یادی آز آن [خدا بیامرز [میکنیم که چه آرزوها برای سر زمینش داشت .
در عوض لبهایمان باد کرده گونه هایمان فرو رفته انبوه موها رنگ شده و باسن های فربه و پستانهای مصنوعی و مردان غول پیکری که به زور پروتینهای مصنوعی برای خود بازو وسینه ساخته اند ، پریرویان در دامن اشفتگیهایشان غرق در لجن خوابیده و به اسمان بی ستاره مینگرند .
امروز هوا ابری و بسیار دلگیر است وکمی خنک شده میتوان شالی بر روی شانه انداخت وبه تماشای آسمان بدون خورشید رفت ، خورشید درحال حاضر مشغول فرو رفتن به درون "دستگاها " میباشد و تنها نقشی از آن باقی مانده است .
خورشید درحال مردن است و روزی تاریکی همه جهان را فرا خواهد گرفت همچنانکه بی آبی دامن خیلی از سر زمین ها را گرفته است . نور خورشید فروشی خواهد شد همچنانکه اب و هوا فروشی شده اند .
اما .....مد سازان کارشان تعطیل نمیشود برای مافیای خود و آن بالایها و کارگردانان اصلی همچنان مد ارائه میدهند و میدوزند و میسازند و ویران میکنند .ث
پایان
»لب پرچین « / ثریا ایرانمنش / اسپانیا /
27/09/2017 میلادی /...