غرق در شگفتم که به آنچه روزگاری کینه میورزیدم ،
چگونه امروز به آنها مهر میورزم ؟........ثریا
روزگاری ، " اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی "! در گوشه ای آرام نشسته بود با فرزندانی که زیر پر وبال خود داشت آنها را به فرزندی قبول کرده بود ، زیاد هارت و پورت میکرد مانند سگ پیری که تنها جلوی خانه خود پارس میکند ، قوایش رو به اتمام بود آنها را رها ساخت " بروید پی کارتان در کشتزار خودتان بچرید اما یادتان نرود که مادر خوانده هنوز زنده است ، آنچه را که از کشتزارتان به دست یباورید تا پایان قرون و اعصار باید به ما هدیه کنید ! و به دنبال جوانان زبده تری میگشت حال دیگر نمیتوانست آن " اتحاد" را حفظ کرده وزیر نام آن بمانند ، شد همان [روسیه] با یک تزار ! تزاری که میدانست چگونه انسانها را مانند ماشین در کارواشهای شستشوی مغزی خوب بشوید و برده وار آنها را بکار بکشد ، درعین حال در آنسوی دنیا مادر بزرگ مشغول طراحی وبرش و کوک زدن و وصله پینه کردن بود تا آنها را به دست نوه های خود بدهد برای جهان نوین تا پیراهنی جدید و شکیل و زیبا بدوزند ، جهان کهنه باید نو شود خرابه ها را دور بریزید ویران کنید تاریخ گذشته مصرفش تمام شده است .
حال گروههای چپ همچنان زیر این نام بی اهمیت سرگردان نمیدانند رو به کدام سو بکنند بی هدف سر به شورش بر میدارند یا مرگ یا آزادی ، کدام آزادی ؟ بشر از ساعتی که پای باین دنیا میگذارد و از بطن مادر بیرون میجهد دردست دیگران اسیر است تا به هنگام مرگ .
امروز دیگر روی هوش و هوشمندی نباید حسابی باز کرد آنها را در صندوقخانه داریم و زمانی که به آنها احتیاج نبود راهی بهشت میشوند .
امروز روی توانانی و قدرت بدنی باید حساب کرد باید سینه ها را هدف قرار دهند برای بقاء سرزمینی که نمیدانند کجاست .کدامین میهن ؟ ملیت از بین خواهد رفت اقوام گرد هم جمع میشوند و یکدیگ ررا تکه تکه میکنند بخاطر کمی بیشتر اب آشامیدنی .
رافت و دوستی و عشق فراموش میشوند همه تک سلولی در سلولهای انفرادی ، نه اعتصابها ، نه شورشها هیچکدام کاربرد ندارند .شورش برای چی ؟ شما که نمیتوانید و قادر نیستید تا مانند من بایستید ، قادر نیستید که گلوی مرا بگیرید پس باید کار کنید ، کار برای زنده ماندن و نمردن خود .
دیگر چیزی مقدس نخواهد بود تقدیس کنندگان نقش خود را بازی کرده اند کم کم باید بروند ، باید درگورستانهای زندگان دفن شوند .
افکاری وجود ندارد ، اندیشه ها بی خریدارند ، گروهی در سلولهای بیشکل وبی شمایل در راه یک جهان فدا کاری میکنند و دوربینها همه جا مشغول عکسبرداری و یا ضبط صدها میباشند .
وشما توده های بی شکل و شمایل بیهوده باین مرام احمقانه چسپیده اید باید خودرا وقف امری بزرگتر نمایید گفته هایتان دیگر خریداری ندارد ،
درهمان اطاقهای دربسته با خودتان حرف بزنید اما نه آنچنان که موشهای گوش دار و شاخ دار بشنوند .
حال چگونه میتوان افکار عمومی را متوجه این جهنم اینده ساخت ، مطبوعات کم کم از روی گیشه ها محو میشوند رادیوها صدایشان خاموش میشود تنها چند سگ درنده که تنها برای دریدن و پاره کردن افکار شکل گرفته تربیت شده و آماده حمله میباشند آنها قادرند که همه افکار زیبا را به صلیب بکشند همه ( صاحب) دارند صاحبانشان ، گردانندگان صنایع سنگین ، کارخانه داران و مد سازان عطر و لباس و سرخاب پود رو ماتیک ، و رنگ سازی مدرن ، و شرابسازیها هستند ،عروسکها قالبی میشوند برای کار در خانه و یا در بستر! نه بیشتر ، ایده ولوژ یهای مبهم را پراکنده میسازند و دشمنان را نشانه میگیرند بیرحمی در حمله هایشان دیده میشود ، اکثر سازندگان بساز و بفروش ، آرشیتکتها ، مهندسین ، روی همه چیز سر پوش میگذارند و در خفا از معاملات پر سود خود بیشرمانه سهم خود را بر میدارند .
امروز دیگر خیلی کم از آن انتر ناسیونالیستهای خیانت پیشه باقی مانده اند آن کوسه های بجا مانده بیشتر در کمیته های پنهانی دست مردم را میخوانند و چه بسا آنرا قطع نمایند .
دیگر میهن پرستی در هیچ خونی نخواهد غلطید .ث
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین «. اسپانیا .
22/09/ 2017 میلادی / برابر با 31 شهریور ماه 1396 خورشیدی/