ارباب تکس کرد که یک کمپانی بزرگ از آنسوی خلیج میخواهد این شرکت مارا شریک شده وسرمایه گذاری کند وچند سایت وتلویزیون فارسی زبان باز کنیم ، گفتم بنا براین به مینمت ومبارکی اما من دیگر چیزی پست نخواهم کرد ، هرچه را که نوشتم داخل صندوق امانت خودم میگذارم برای روزهای مبادا ، تکس کرد یعنی چی ؟ پول بیشتری میدهیم گفتم اگر هر صفحه را یکصد هزار پوند هم بدهید من نخواهم نوشت بروید جایی دیگر وکس دیگری زا پیدا کنید که آن زبانراهم بلد باشد من عربی نمیدانم ، تمام .....حال درانتظار جوابم .
توانستم با نوه عزیزم تماس بگیرم حالش چندان خوب نبود میگفت هتل ما کولر ندارد و چهار نفر دریک اطاق میخوابیم نفسش بالا نمیامد او هم مانند مادر بزرگش دچار اسم ونفس تنگی است ، گفتم آب زیا دبنوش وماست بخورشیر وبستنی راهم نخور بچه ام کسل بود. منهم کسل شدم . خوب باید بچه هارا برای آینده وسختیها ساخت نباید درآغوشمان نگاه داریم بچه ها متعلق بما نیستند !!
خیلی کسل هستم ، امروز روز بدی را گذراندم هم این خبر وهم آن خبر وهم سایر مسائل ، رفتم روی بالکن نشستم دیدم جناب " داعش " آنچنان پر وبالی بازکرده وبقیه گلهارا زیر خود له ولورده وخشک نموده گاهی هم سرش را بلند میکرد وبر بازوی من میکشید که یعنی من اینجا ریشه کرده ام دیگر نمیتوانی مرا بیرون کنی ....دلم گرفت دلم برای شمعدانیها وگلهای دیگرم سوخت از لج باو آب ندادم اما خشک نمیشود خار بیابان است لعنتی .
بهر روی عکس ایشانرا روی ایستا گذاشتم تا بقیه را خوشحال کنم آنها گلهای رز و اورتانسیا میگذارند من خار بیابان ، خوب خلایق هرچه لایق زمانه درحال حاضر بر پیکر ما ریده دیگر نباید حرفی بزنیم با هیچ ابی هم این کثافت پاک نخواهد شد .
کجا بودم ، کجا رسیدم ، با کی بود م حال با خار مغیلان دمسازم .
اگر آن برنامه تمام شود آنگاه میتوانم شروع کنم به نوشتن رمان برای دلخوشی بعضی ها !!! پایان . تا بعد / ثریا .اسپانیا /