پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۵

طرح خیال

ای نقش برهنه باغ خیال من ،
از سر وها بلندتری ، دلریا تری
پیچیده طرح قامت خود درهوا مریز
آخر تو با من ، از همه کس آشنا تری

من ، پرده از بهار  تنت برفکنده ام
من پیکر سپید ترا چون درخت ( سرو) 
با پنجه های وحشی خود پوست کنده ام

سروی که پوست کنده شود  ، تازه تر است !
شفاف ترا از  آب  وخنک تر از  مرمرست 

من دیدم که ماهی لبان سرخ لبان تو 
 در چین  آبهای جبینت ، درگردش است 
بر پشت ماهیان لبت ، برق خنده ها
چون آفتاب صبح  خزان پر نوازش است 

گاه از حرارتی که درتنت نهفته ای 
در بازوان من  ، لمیده ای 
گاه از فروغ خنده  حود در سرشک من
رنگین کمان شادی و غم آفریده ای 

ای سرو برهنه خیال من 
 پر باد با از تو ، ساغر شعر زلال من 

؟