چنین گذشت وچنین خواهد بود .
از دود مشعلی از هفت آب دریا میگذشت
زهرم آتش مسلسلها بر پشت کو ودریا لرزه نشسته بود
مشعلهای عظیم سر به کهکشان داشتند
بت بزرگ ، بزرگ بزرگ در محراب خویش ایستاده
شعاع سبز نگاهش تا اوج میرفت ، مانند زهری بر دلها مینشست
از برج دیگر بانگ بلند بود ، بانگ نماز ونماز گذاران
با فریاد چماقداران ، اینجا نماز واجب بود ، عجب خلقی ایستاده به پا وخم شده روی زمین .
هراس بود ووحشت بود واشکهایی که قطره قطره مانند باران برچهره ها
فرو میریخت
درون گرم شبستان چراغها پر نور خبری از شعله شمع وکافور نبود
هزران کوره باز بغل خوابی آهن وپولاد وسرب وباروت
من به دنبال نور شمعی روشن که دلهارا با نور به آواز درآورد
در بیگدار ها میگشتم
بت بزرگ سیاه بود وسخن میراند ، اژدهایی بود که
از کامش آتش بیرون میزد
سیاه ، سیاه چنان مانند غاری تاریک
بلی ، چنین بود چنین خواهد ماند
دیگر سخن از منیژه وچاه بیژن بیهوده است
آوردن نام باابک جرم است
شگفت شط عظیمی روان بسوی زنان از بند گریخته
آوازشان خاموش گردید
سکوت ، سکوت ، سکوت
وچنینی بود وچنین هم خواهد ماند
ثریا ایرانمنش / اسپا نیا
جمعه 16 ژانویه 2015 میلادی
بمناسب حذف صدای زنها از موسیقی ایرانی !!!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر