در یک پست گوگل پلاس دختری در جواب موضوع انشا ئ را که در بزرگی چکاره میخواهید بشوید؟ پاسخ داده بود میخواهم ( جنده) شوم وتوضیحات ودلایل زیادی هم آورده بود که چندان دروغ نبودند.
آری دخترک عزیز وناشناس ، منهم اگر دوباره بر میگشتم به دوران جوانی حتما جنده میشدم اما درذات من نبود ، همکلاسیهای دبستانی ودبیرستانی من هزاران رفیق داشتند من تنها درسوز یک عشق میسوختم ، آنها رهسپار کویت وجنگل عربها شدند وسپس با پول فراوان برگشتند وبه همسری مردان بزرگی درآمدند ، همکاران سابقم شغل را بعنوان ویترین داشتند ودر پشت پرده جنده بودند ، خواننده شدند ، همه صاحبخانه شدند من هنوز درگیر اجاره خانه که چطور بپردازم اشک میریختم ودر سوز عشق میسوختم ، این عشق هنوز با من است همسر گرفتم صاحب بچه شدم وپا بپای بچه های سوختم وگریستم همسرم دربغل جنده ها بود وبمن هم میگفت جنده ! فرق من با آنها این بود که من مشغول آشپزی وخانه داری بودم وآنها مشغول جمع آوری پول وجواهرات وخود آرایی ، همسرم بغل معروفترین حخواننده ها میخوابید وپا بپای آهنگهای آنان گریه میکرد ودیوانه وار میرفت به طرف کاباره ایکه داشتند برنامه اجرا میکردند وشب را تا صبح دربغل آنها میگذراندند ومن درخانه چشم براه درکنار کودکان خفته و بیگناه ، آری دخترم امروز که به این سرزمین آمدم یعنی بخارج آمدم گمان بردم آن جنده ها وارد دنیای دیگری شده ودست از جندگیشان برداشته اند اما دیدم کاسب شده اند ارز خرید وفروش میکنند خانه شان پاتوق است وهمه جنده آپر کلاس شده اند یعنی دیگر با اتومبیل میایند آنهارا میبرند ، آنهایی هم که پیر شدند ناگهان بیادشان افتاد باید رو بخدا کنند !!!! روزی بیست رکعت نماز میخوانند ، سفره ابوالفضل میاندازند ، آش ابودردا میپزند وبکل فراموش کرده اند که جنده بوده اند فرزندانشان همه راه پدررا ادامه داده اند یعنی جنده بازی را ونشاندن جنده ها وبه همسری گرفتن جنده وکاسبی مفصل از قبیل کار در بنگاههای معاملاتی ، قاچاق ، وسایر چیز ها که بمن مربوط نمیشود جنده های دیگری هم بودند که خودرا گنده گنده میکردند آنها تنها به اربابا ن کار خودرا عرضه میشداشتند تا بمقام ریاست برسند ، باآنکه هیچ سوادی نداشتند تنها نه کلاس درس خوانده بودند واز چهارده سالگی در همین راه پخته شده بودند چند بار هم بخاطر حفظ آبرو شوهر کردند وطلاق گرفتند امروز اگر از آنها بپرسند شما درگذشته چکاره بودید ؟ میگویند درسازمان ملل کار میکردم وچهار زبان بلدم !!!! تنها زبان خوب آنها ترکی است / بلی دختر عزیز وناشناسم ، مادر خدا بیامرزم میگفت این کارها عاقبت ندارد اما من دیدم که هووی خودش که فاحشه بود چقدر عزت واحترام داشت چون به همه میداد وخودش سر نماز میگریست هوویش سوزاک وسفیلیس را بخانه آورد مادرم طلاق گرفت وآن خانم مشغول دلبری از پسران بزرگ همسرش بود ، همسرش سه مقابل سن اورا داشت عاقبت خوبی هم آورد پسرانش همه دزد دخترش دزد نوه هایش در سویس ویا درانگلستان دربهترین مقطع تحصیلی !!!
بلی دخترم اگر منهم به جوانی برمیگشتم حتما جنده میشدم شغلی است قدیمی وبسیار پر منعفت بعد هم …..دیگر بعدی وجود ندارد .
ثریا ایرانمنش / اسپانیا /
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر