بیهوده ای دوست میکوشی نبینی دامها را . ح. هنرمندی
درهمین جا ، درهمانجا ، درهمه جا ،
زندگی برای ما یک جهنم است ، زندگی یک قفس تنگ وننگین است
حال بکجا باید رفت ، رو بکدام قبله باید کرد ؛ آهای زندکی ، سرنوشت صدایمرا میشنوی ؟هرچه هست رنگ ونیرنگ ، هرچه هست دروغ وریا هرچه هست پستی ونادانی ، من کجایم ؟
نه زندگی جز یک نام وننگ بیشتر نیست ، باید رفت . به کجا ؟ از کجا آمدم ؟ بکجا میروم ؟ کسی نمیداند
عده ای آمدند زندگیهارا ویران ساختند ورفتند ، بی آنکه رحمی دردلشان باشد ،
خسته ام ، خدایا خسته ام فریادمرا بشنو خسته ام .
سه شنبه 5 ژانویه 2015 میلادی . اسپانیای ننگین وکثیف وویران .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر